مبادا
نویسه گردانی:
MBADʼ
زنهار پرهیز چیزی دادن. زنهار تا آسیبی بدو [ به گاو ] نزنی . (کلیله و دمنه ). زنهار تا چون ماهیخوار نکنی . (کلیله و دمنه ).اما زنهار که ایشان را رافضی نشاید خواندن . (کتاب النقض ص 390). برای تنذیر و تحذیر.
کنون آمدم تا چه فرمان دهی
روانت ز دانش مبادا تهی
فردوسی
به ژرفی نگهدار گفتار من
مبادا که خوار آیدت کار من
فردوسی
مبادا که گستاخ باشی به دهر
که زهرش فزون آمد از پای زهر
فردوسی
گر امروز گفتار ما نشنوی
مبادا که فردا پشیمان شوی
سعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
مبادا. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) مباد. (ناظم الاطباء). نبادا. خدا کند که نبود. نباید.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استعمال این لفظ در صورت...
روز مبادا. [ زِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز سختی و پریشانی : همیشه در اندیشه ٔ روز مبادای خود باش . (از فرهنگ عوام ).