مجموع
نویسه گردانی:
MJMWʽ
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اوپیک upik (اوپ از سنسکریت: اوپَدهی= جمع + پسوند یاتیکی (= مفعولی) «یک»)
چیوانیک، چیوانیت (چیوان از اوستایی: چینوَنت= جمع + پسوند یاتیکی پهلوی «یک» و سنسکریت «یت»)
بومَنیک، بومَتیت (بومَن از سنسکریت: بْهومَن= جمع + «یک، یت»)
باهوتیک، باهوتیت (باهوت از سنسکریت: باهوتْوَ= جمع + «یک، یت»)
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مجموع . [ م َ ] (ع ص ) گرد آورده از هر جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جمع شده و گرد آمده و گرد آورده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء) : اِن ف...
مجموع دل . [ م َ دِ ] (ص مرکب ) آسوده خاطر. فارغ البال : پراکنده دلم بی نور از آنم نیم مجموع دل رنجور از آنم . نظامی .و رجوع به مجموع شود.
خط مجموع . [ خ َطْطِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ خط رمز. خط تندنویس . خطی که از یک عده علامات ترکیب شده و برای نوشتن قول و گفتاری بک...
این صفت برای افرادی است که با انتخابهای مختار و مجبور به نتیجهای قابل قبول و مورد پسند میرسند. به عبارتی دیگر، نتیجه حاصله به رغم انتخابهای ناخواست...
مجموع دار. [ م َ ](نف مرکب ) به اصطلاح مردم هند، حافظ دفتر و آن که ضبط می کند اسناد مالیات یک ولایتی را. (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.