نافه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ) پهلوی : نافَک ۞ (ناف )، بلوچی : ناپَگ ۞ ، نافَگ ۞ ، نافَغ ۞ (ناف )، کردی : نابک ۞ (ناف )، ارمنی : نَپَک ۞ (کی...
نافه کش . [ ف َ / ف ِک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه نافه ٔ مشکین با خود دارد.که نافه با خود دارد. آهوئی که نافه ٔ مشکین دارد.
نافه مو. [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) پیری که موهایش مثل موی نافه سفید شده باشد. (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
نافه چین. (کیسه ای مشکین به اندازه ٔ تخم مرغی که زیر پوست شکم آهوی ختا/چین [ غزل المسک] نر ۞ جای گرفته و در آن مشک وجود دارد). ///////////////////////...
نافه ناف . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از آهوی مشکین است . (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
نافه بوی . [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) خوشبوی . معطر : بر عیش زدند ناف عالم اکنون که بهارنافه بوی است . خاقانی . || کنایه از گنده دهان است یعنی ...
نافه کشی . [ ف َ / ف ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل نافه کش . صفت آهوی نافه دار : هر آهو که با داغ او زاده بودز نافه کشی نافش افتاده بود.نظا...
نافه گشا. [ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نافه ٔ مشک را باز می کند و از هم می گشاید. که با گشودن نافه هوا را مشک آگین و معطر می کند.
مشک نافه . [ م ُ / م ِ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که دانه و تخم آن بمانند مشک خوشبوی می باشد. (برهان ). نام گیاهی است که دانه و تخم...