بارگه
نویسه گردانی:
BARGH
بارانداز. بندر. هرموز بر نیم فرسنگی دریای اعظم است. جایی سخت گرم است و بارگه کرمان است. (حدودالعالم ص. 127)
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
بارگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف بارگاه باشد بمعنی دربار. قصرشاهان . بارگاه . (ناظم الاطباء) (دِمزن ) : من آن بارگه را یکی بنده ام دل از مه...