گران
نویسه گردانی:
GRʼN
به معنی معروف. مانند: و در وی (ناحیه پارس) آتشکده های گران است. (حدودالعلام ص 130)
واژه های همانند
۱۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
گران آمدن . [ گ ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) ناگوار افتادن . ناگوار آمدن . دشوار افتادن . || گران آمدن گفتاری به کسی . برخوردن به او : مهر فیروز گ...
گران تمکین . [ گ ِ ت َ ] (ص مرکب ) گران وقار. وقور. سخت تمکین . آنکه دیر تمکین کند. آنکه بسنگینی امری یا دستوری را بپذیرد و دیر انجام دهد : ب...
گران پرواز. [ گ ِ پ َرْ ] (ص مرکب ) آنکه پرواز بدیر کند. (آنندراج ). دیرپرواز. دیرگذر : در این بستان سرا خود را چنان صائب سبک کردم که رنگ چهره...
گران انجام . [ گ ِ اَ ](ص مرکب ) عبارت ذیل در سندبادنامه آمده : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند از این سبک گامی ، گران انجامی ، بادپایی . (سند...
گران اندام . [ گ ِ اَ ] (ص مرکب ) سنگین اندام . چاق . فربه . || خسته و کوفته از خواب یا اندوه .
گران بودن . [ گ ِدَ ] (مص مرکب ) آبستن بودن . حامل بودن : گران بود و اندر شکم بچه داشت همی از گرانی بسختی گذاشت . فردوسی . || گران بودن ...
گران کابین . [ گ ِ] (ص مرکب ) زنی که مهر او بسیار باشد. زنی که با مهر افزون به شوی رود. گران مهر. سنگین مهر : غریب باشد هم زشت و هم گران ک...
گران کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دشوار کردن . سخت کردن . مشکل کردن : بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران . فردوسی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.