اجازه ویرایش برای همه اعضا

آس

نویسه گردانی: ʼAS
(اوستایی)1ـ رسیدن، آمدن 2ـ کسی را وادار ـ مجبور کردن 3ـ اَستی، بودن، وجود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پله آس و ملی زاندر. [ پْل ِ/ پ ِ ل ِ وَ م ِ ] (اِخ ) ۞ نمایشنامه ٔ غنائی شامل ده بخش و سیزده پرده . رساله ٔ مستخرج از درام موریس مترلینک ...
عس . [ ع َس س ] (ع مص ) به شب گردیدن به پاسبانی . (از منتهی الارب ). بشب گشتن ازبرای احتراز از دزدان . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از المصا...
عس . [ ع َس س ] (ع اِ) گویند: جی ٔ بالمال من عسک و بسک ؛ یعنی با جد و جهدخود، و آن لغتی است در «حسک ». (از منتهی الارب ): جاءبه من عسه و ...
عس . [ ع ُس س ] (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). قدح بزرگ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قدح بزرگ ، و رَفد از آن بزرگتر است . ج ، عِساس ، عِس...
عس . [ ] (اِ) زرنیخ است . (فهرست مخزن الادویة).
عس . [ ع َ سِن ْ ] (ع ص ) سزاوار و خلیق . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَسی . عسی ّ. رجوع به عسی شود.
اس . [ اَس س ] (ع مص ) زجر کردن گوسپندان بگفتن اَس اَس . گوسپند راندن بگفتن اَس اَس . زجر. (تاج المصادر بیهقی ): اس الشاة؛ زجر کرد گوسفند ر...
اس . [ اِس س ] (ع مص ) تباه کردن . || (اِ) بنیاد. پی . شالده . شالوده . اصل هر چیز. اصل . (منتهی الارب ).
اس . [ اُس س ] (ع اِ) بنیاد.(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). شالُده . شالوده . پی . بن . بنیان . ج ، اِساس . بنوره . (زمخشری ). اصل چیزی . اصل بناء...
عاس . [ عاس س ] (ع ص ، اِ) شبگردنده ٔ گرد شهر. (منتهی الارب ). پاسبان . ج ، عَسَس و عَسیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.