بنو نجاح
نویسه گردانی:
BNW NJAḤ
بنونَجاح ، سلسله ای از غلامان حبشی که از 412 تا553 بر زَبید * [ وتِهامه * [ حکومت کردند. بهترین منبع تاریخی برای آشنایی با آنان ، اثر عُماره [ بن علی عماره یمنی (متوفی 569) ] است (رجوع کنید به کای ) اما باید تأکید کرد که گزارش عماره غالباً با حکایتهای بی ربط و بدون تاریخ آشفته شده است . دیگر آثار چاپ شده که می توان در تصحیح متن عماره از آن کمک گرفت ، در منابع پایانی معرفی شده اند؛ هرچند بسیاری از آنها نهایتاً به همین اثر متکی اند. هنگامی که [ ابراهیم ] آخرین امیر آل زیاد (رجوع کنید به زیاد * ، آل ) در زمان حکومت مَردان ، وزیر حبشی ، به دست یکی از ممالیک خود، نفیس ، به قتل رسید، نجاح ، یکی دیگر از غلامان ، درصدد انتقام از او برآمد.
نفیس در جنگ کشته شد و نجاح در ذیقعده 412 وارد زبید گردید و مردان وزیر را، به تلافی رفتار او با آل زیاد، در میان دیوار زنده به گور کرد. نجاح همچون رقیبش نفیس ، خود را به نشانهای سلطنت مزیّن ساخت ، به نام خود سکه زد و نام خویش را پس از نام خلیفه عباسی در خطبه آورد. خلیفه عباسی او را با لقب المؤیَّد ناصرالدین [ بِنَصرالدین ] به رسمیت شناخت . قلمرو او از سمت شمال ، از زَبید تا حَرَض در تِهامه شمالی گسترش داشت . با این حال ، منطقه جبال همچنان در دست امیران کوچکتر باقی ماند. وقتی از میان این حاکمان کم اهمیت ، صُلَیْحیان * قدرتی نسبی یافتند، روابط آنان با بنونجاح بر تاریخ بنونجاح اثر سرنوشت سازی گذاشت . ظاهراً اولین حاکم صُلیحی ، علی [ بن محمد، که در یمن به دعوت مستنصر فاطمی برخاسته بود (ابن مجاور، ص 71)، چون یارای مقاومت در برابر قدرت نجاح را نداشت (ابن قاسم ، ج 1، ص 253؛ عرشی ، ص 15) ] در حدود 452 نجاح را به دست کنیزی که به او هدیه کرده بود مسموم ساخت . در اغتشاشی که پیش آمد، علی زبید را تصرف کرد و برخی از پسران نجاح به جزیره دَهْلَک * در دریای سرخ گریختند. مهتر اینان ، مُعارک ، خودکشی کرد [ و به روایتی به دست علی کشته شد (عرشی ، همانجا) ] ، اما دو برادر دیگر به نامهای سعید الاَحْوَل و ابوالطّامی جیاش ـ که عماره از کتاب از میان رفته وی ، المُفید فی اَخبار زَبید ، [ در کتابی با همین عنوان (حاجی خلیفه ، ج 2، ستون 1777) ] فراوان نقل کرده است ـ تصمیم گرفتند که قدرت را در سرزمینشان باز پس گیرند. سعید مخفیانه در زبید مقدمات ورود جَیّاش را فراهم ساخت . این دو آشکارا قیام کردند و علی صُلَیحی را در 473 در حالی که عازم حج بود، سرنگون کردند و به قتل رساندند [ قس ابن قاسم ، ج 1، ص 255ـ257 که این واقعه را در 458 و عرشی ، ص 15ـ16 که آن را در 459 دانسته اند ] . دیری نپایید که سعید حاکم زبید شد [ و بر سراسر تِهامه نیز که پیشتر در دست نجاح بود، دست انداخت (ابن قاسم ، ج 1، ص 258) ] . او بخصوص به دسته های بی شمار غلامان حبشی توجه داشت . اما در 475، اَسما، بیوه علی صلیحی ، که [ به اسارت سعید افتاده و ] در زبید زندانی بود، پسر خود المُکَرَّم [ احمدبن علی صلیحی حاکم صنعا ] را برانگیخت تا او را نجات دهد [ قس ابن قاسم ، ج 1، ص 258ـ260 که این رویداد را در 460 و عرشی ، ص 16 که در 461 ذکر کرده اند ] . ازینرو بنونجاح دوباره به دَهلک گریختند. در 479 سعید بازگشت و حکومت را به دست گرفت . اما در 481 [ قس ذهبی ، ج 19، ص 232: در 486 ] به تحریک السَیّده ، ملکه صلیحی و همسر المکرم ، به قتل رسید. جیاش که با وزیر خود خلف بن [ ابی ] طاهر [ اموی ] به هند گریخته بود، با لباس مبدل هندی به زبید بازگشت و با توطئه ای به یاری هموطنان حبشی خود، به آسانی در 482 قدرت را به دست گرفت . با مرگ او در 498 یا 500 نابسامانی حکمفرما شد. او خود با مشکلات داخلی دست به گریبان بود، و خلف یاور پیشین او نیز گریخته بود، بعلاوه میان نوادگان وی منازعات شدیدی وجود داشت . فاتِک اول ، پسر او از کنیزی هندی ، می بایست در برابر برادران ناتنی اش ابراهیم و عبدالواحد، از خود دفاع می کرد. او در 503 در جوانی درگذشت [ و غلامان فاتک ، پسر خردسال او، منصور، را بر تخت نشاندند (ذهبی ، ج 19، ص 234) ] . منصور را عموهایش که با یکدیگر کشمکش داشتند، بر کنار کردند. او به السیّده پناه برد و مظفر [ مُفَضَّل ] بن ابی البرکات ، که سخت مورد اعتماد السیّده بود، وی را در 504 به عنوان دست نشانده صلیحیان به حکومت بازگرداند.
از آنجا که منصور هنوز صغیر بود، وزرای خاندان ، امور را عهده دار شدند. انیس ، وزیر منصور، حتی مفاخر سلطنتی را از آن خود کرد. در 517 [ قس ابن قاسم ، ج 1، ص 289 ] منصور که به سن رشد رسیده بود، انیس را به دست خود به قتل رساند. اما دیری نگذشت که وزیر بعدی منصور، مَنّاللّ'ه ، او را مسموم کرد و فاتک دوم ، پسر خردسال منصور را که از کنیزی به نام عَلَم بود، به حکومت نشاند. این کنیز که در 545 درگذشت ، با تدبیر بسیار توانست حقوق بیت خود را در مقابل تعدّیات وزرا حفظ کند. در 524 منّالله به تحریک او کشته شد و غلامانی دیگر به نامهای زُرَیق و، سپس ، مُفلِح جانشین او شدند. چندی بعد علم غلامان نورچشمی دیگرش چون سُرور و اقبال را در مقابل مفلح قرار داد. هر چند که سرور و اقبال نیز روابط حسنه ای با یکدیگر نداشتند [ و سرور با دسیسه هایی مفلح را از مقام خود کنار زد (همان ، ج 1، ص 291ـ292)].
گروههای گوناگون در جریان منازعات سرور و مفلح ، امرای کم اهمیت عرب را به مقابله با زبید برانگیختند. اقبال در 531 فاتک دوم را کشت و پس از او پسر عمّش فاتِک سوم [ فاتک بن محمدبن فاتک بن جیاش (عرشی ، ص 17) ] به جای او نشست [ پس از مرگ عَلَم ، علی بن مهدی رُعَینی حِمْیَری که چندی در زبید به زهد متظاهر بود، در 546 به نام خود بیعت گرفت و مردم را به جهاد با بنونجاح فراخواند و به زبید حملاتی کرد (ابن قاسم ، ج 1، ص 299، 304) ] . سرور که از 529 قدرت بسیاری یافته بود، در 551 در مسجدی در زبید به دست یکی از یاران بنومهدی (مهدیان * ) به قتل رسید [ و بر سر جانشینی او بین امرای نجاحی رقابت درگرفت . علی بن مهدی از فرصت استفاده و به زبید حمله کرد. اما شهر تا پایان 552 در برابر او مقاومت کرد. ازینرو در 553 (همان ، ج 1، ص 311ـ312) ] . مردم زبید از امام زیدی احمدبن سلیمان المتوکّل استمداد کردند. سلیمان این امر را بهانه [ فتح زبید و ] خلع [ و قتل ] فاتک قرار داد و خود حاکم زبید شد. اما در 554 [ علی بن مهدی به عنوان نخستین امیر ] بنومهدی زبید را فتح کرد [ و به حکومت بنونجاح پایان داد [ .
آل زیاد و سپس بنونجاح به طور مستمر، شمار زیادی از بردگان حبشی را برای تجدید قوای سپاهی خود به یمن آوردند که نتیجه آن اختلاط اقوام موجود بود. این وضع امروزه همچنان در تِهامه به روشنی پیداست . ابن مجاور (ص 235) بر آن است که شهر حَیس در تهامه به منظور سکونت حبشیانی که بدانجا آورده شدند، بنا گردیده است . به گفته وی چنین به نظر می رسد که ساکنان آنجا همه سیاهپوست اند و هیچ خانوار عربی در آنجا زندگی نمی کند. هر چند او ظاهراً در تاریخ بنای این شهر اشتباه کرده ، زیرا حَیس احتمالاً در اوایل حکومت آل زیاد ساخته شده است .
ضرب مسکوکات بنونجاح در بیشتر منابع یاد شده است . اما مقادیر زیادی از این سکه ها هنوز کشف نشده است . بِخَزی (ص 106) مدعی است که نوشته روی سکه ای را که در 534 در زبید ضرب شده ، خوانده است . اما نام حاکم ، در این سکه که در موزه بریتانیا نگهداری می شود، ناخواناست و علاوه بر این مشخصات آن نیز معلوم نیست . او از سه سکه دیگر که در صنعا ضرب شده نام برده و آنها را از سکه های بنونجاح دانسته ، ولی روشن نکرده است که چگونه بنونجاح در صنعا سکه ضرب می کرده اند. اما لویک در اثر پژوهشی خود (سکه های نجاحیان یمن) از چهار سکه ضرب شده در زبید نام می برد و، به رغم مشکلات ، به روشنی ثابت می کند که به بنونجاح تعلق دارند [ ابوالطّامی جیاش جز اثر پیشین ، دیوانی در چند مجلد در نظم و نثر نیز داشته است . صفدی پاره ای از شعر او را آورده است (ج 11، ص 228ـ 229.( [
منابع : ابن دیبع ، بغیه المستفید فی تاریخ زبید ، چاپ شل هود، صنعا 1983، ص 55 به بعد؛ همو، قره العیون باخبار الیمن المیمون ، چاپ محمدبن علی اکوع ، قاهره 1977، ج 1، ص 333 به بعد؛ ابن قاسم ، غایه الامانی فی اخبار القطر الیمانی ، چاپ عبدالفتاح عاشور، قاهره 1968، ج 1، ص 236 به بعد (وقایعنامه زیدی ـ چاپ نامطمئن )؛ ابن مجاور، تاریخ المستبصر، او، صفه بلاد الیمن و مکه و بعض الحجاز ، چاپ لوفگرن ، لیدن 1951ـ1954، ص 66، 71، 235؛ [ مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، بیروت 1410/1990؛ محمدبن احمد ذهبی ، سیر اعلام النّبلاء ، ج 19، چاپ شعیب أرنؤوط ، بیروت 1406/1986؛ خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج 11، چاپ شکری فیصل ، ویسبادن 1401/ 1981 ] ؛ حسین بن احمد عرشی ، بلوغ المرام ، چاپ کرملی ، بیروت ؛ عماره بن علی عماره یمنی ، المفید فی اخبار صنعا و زبید ، چاپ محمدبن علی اکوع ، صنعا 1985 (چاپ نامطمئن )؛ حسین بن فضل الله همدانی ، الصلیحیون و الحرکه الفاطمیه فی الیمن ، قاهره 1955، ص 65 به بعد؛ عبدالباقی بن عبدالمجید یمانی ، بهجه الزّمن فی تاریخ الیمن ، چاپ مصطفی حجازی ، صنعا 1985، ص 56 به بعد.
ر. اشتروتمان و ر. اسمیت ( د.اسلام ) ؛ با اضافاتی از ( د.ج .اسلام )
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بنونجاح . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به آل نجاح شود.