اجازه ویرایش برای همه اعضا

غریزه

نویسه گردانی: ḠRYZH
گرایشهای مشترک انسان و حیوان را «غریزه» می‏نامند. غریزه نوعی ویژگی درونی است که حیوان را در جهت ادامه زندگی و حفظ خود از خطرات هدایت می‏کند و او را آماده می‏سازد که در شرایط خاص به شیوه‏ای خاص عمل کند. حیوانات نسبت به گرایشات غریزی خود آگاهی حضوری دارند، ولی نسبت به این آگاهی خود آگاه نیستند؛ در نتیجه فعالیت آنان نیز فعالیتی نیمه آگاهانه است. فعالیتهای غریزی به حکم سائق درونی غیر اکتسابی صورت می‏گیرد. در نتیجه اگر چه حرکات غریزی، حرکاتی ارادی هستند، ولی نمی‏توان آنها را همچون حرکات انسان اختیاری دانست؛ زیرا انسان به آگاهی خویش از میل غریزی آگاه است و پاسخ به سائقهای درونی را مورد مطالعه قرار می‏دهد و در پاسخگویی به درخواست سائق درونی، به مصلحت سنجی می‏پردازد و فرمان نهایی در انجام فعل، یعنی پاسخ مثبت به سائق درونی، از سوی قوه عاقله انسان صادر می‏شود. در حالی که در حیوان چنین نیست. هیچ حیوانی در پاسخگویی به سائق درونی خود تامل نمی‏کند و فقط قوه ارزیابی او در حدّی است که برخی از موارد تزاحم میان سائقها را برطرف کند و این خود البته می‏تواند ناشی از قوت بیشتر برخی سائقها باشد. مثلاً میل به غذا در حیوان برای ادامه‏حیات و درک لذتی خاص است. اگر حیوان پاسخگویی به سائق درونی برای خوردن غذا را همراه با خطری که بقای او را تهدید می‏کند ببیند، از خطر می‏گریزد. این حالت سنجشگری حیوان در حقیقت به معنای قویتر بودن یک سائق از سائق دیگر است.


انسان هر چه در پاسخگویی به سائقهای درونی ناآگاهانه‏تر عمل کند و تصمیم به انجام فعل را با سنجشی عاقلانه انجام ندهد، رفتار او به رفتار حیوان نزدیکتر است؛ ولی انسان عموماً از آگاهی خود به گرایشهای غریزی آگاه است و با آنها به شکلی کاملاً آگاهانه برخورد می‏کند. بکار بردن کلمه غریزه در اینجا، برای فرق گذاشتن میان گرایشهای مشترک انسان و حیوان و گرایشهای اختصاصی انسان است.


فطرت

گرایشهای انسان محدود به امیال غریزی او نیست. گرایشهای اختصاصی انسان را گرایش‏های فطری انسان می‏نامیم، این گرایش‏ها با روح او در ارتباط هستند و منشا رفع نیازهای روحی او می‏شوند. در این بخش به توضیحاتی درباره این گرایشها می‏پردازیم.


1- حقیقت جویی

هر انسانی کم و بیش در خود میل به شناختن را احساس می‏کند. انسان در رویارویی با محیط افراد خود، خواستار شناخت چیزهایی است که با آنها رابطه دارد. میل به دانستن نخست در سطحی ابتدایی مطرح می‏شود و معمولاً در قلمرو محسوسات است. انسان در دوره کودکی تمایل دارد چیزهایی را که حواس ظاهری او را تحریک می‏کنند بیازماید و به تدریج تصویری از تجارب حسی خود را در ذهن ذخیره سازد. ذخیره سازی تصاویر، اولین گام برای آن است که جهان بزرگ پیرامون انسان در اندازه‏ای درآید که او بتواند بر آن احاطه داشته باشد. با رشد کودک و زیاد شدن تصاویری که او در ذهن خود ذخیره می‏کند، از طرفی حجم زیاد داده‏های حسی، ذخیره سازی تصاویر و احضار به موقع آنها را مشکل می‏سازد و از طرف دیگر انسان متوجه وجود روابطی میان اشیاء می‏شود که که هیچیک از اندامهای حسی او آنها را درک نمی‏کند، ولی نمی‏توان در وجود آن روابط تردید کرد. تمایل به شناخت آن روابط، انسان را از مرحله ادراک حسی به مرتبه ادراک عقلی بالا می‏برد و شبکه‏ای از مفاهیم عقلی به او یاری می‏دهند تا شناختی عمیقتر از جهان فراهم آورد. در راه شناخت عمیقتر جهان، همواره مجهولات او افزایش می‏یابند؛ زیرا با کشف هر پدیده تازه‏ای، روابط جدیدی میان آن پدیده با دیگر اجزاء جهان کشف می‏گردد که پاسخ به چگونگی آن روابط خواست فطرت حقیقت جوی انسان است.


مطالعه برای شناخت چگونگی روابط جدید خود به کشف پدیده‏های تازه می‏انجامد و دوباره روابطی جدید مطرح می‏شود و این سلسله طولانی که حلقه‏های آن از پرسش و کشف شاخته شده‏اند، همواره ادامه دارد و اشتیاق انسان به شناخت حقیقت، در نهایت او را به شناخت مبدا جهان راهبر می‏شود.


حقیقت جویی انسان فقط از بر خورد با جهان پیرامون آغاز نمی‏شود، بلکه انسان با نظر به خویش در مراتب خودشناسی گام می‏گذارد و شناخت فطری به خویشتن را رفته‏رفته عمیقتر می‏سازد و اندک‏اندک از خداشناسی فطری که همراه خودشناسی فطری است، به مراتب بلندی از معرفت پروردگار نایل می‏آید. همانطور که گفتیم خداشناسی فقط ثمره مطالعه انفسی نیست، مطالعه آفاق پیرامون انسان نیز به معرفتی حصولی درباره مبدا عالم می‏انجامد.


هدف از ترسیم حرکت انسان در مسیر حقیقت جویی، این بود که مهمترین اثر وجود این گرایش در انسان را معرفی می‏کنیم که همان شناخت خداست، شناختی که مهمترین نقش را در کمال انسان دارد.


اثر دیگر تمایل به حقیقت جویی، فراهم آوردن امکانات تصرف در جهان است که تامین نیازهای انسان به آن وابسته است.


با توجه به این دو اثر مهم، می‏توان گفت تبعیت از این گرایش (حقیقت جویی)همانند خودِ گرایش حقیقت جویی، امری طبیعی است ؛ زیرا انسان نباید از شناخت مقصد حیات خویش چشم پوشی کند و نمی‏تواند به شناختهای لازم برای تامین نیاز خود بی اعتنایی کند.


آنچه از دیدگاه علم اخلاق باید بررسی گردد، میزان، جهت و محدوده تبعیت از این گرایش است نه اصل تبعیت از آن.


2- گرایش به زیبایی

همه انسانها به زیبایی گرایش دارند، اما زیبایی چیست و ملاک زیبا بودن امورِ زیبا چه چیزی است؟ این پرسش هنوز پاسخ قاطعی نیافته است. با وجود این، همه انسانها چیزهایی را زیبا می‏دانند و در مواردی زیبا بودن یک چیز، مورد اجماع و اتفاق است و یا حداقل مقبولیت گسترده‏ای دارد. زیبایی منظره طلوع آفتاب را شاید هیچکس منکر نباشد. حتی در مورد برخی آثار هنری، چنان پذیرش عامی وجود دارد که کسی در زیبایی آنها تردید نمی‏کند؛ ولی در عین حال چندان معلوم نیست که چرا یک چیز را زیبا می‏دانیم و به آن گرایش نشان می‏دهیم. زیبایی‏ها حواس ظاهری ما و قوه خیال و عقل ما را می‏نوازد و احساس خوشایند را در ما پدید می‏آورند. این احساس خوشایند را همه انسانها تجربه کرده‏اند و هر کس با رجوع به خویشتن، می‏تواند احساسهای خوشایندی رابه خاطر در آورد که در اثر درک زیبایی چیزها پدید آمده است. این گرایش امری اکتسابی نیست، البته ممکن است پاره‏ای آموزشهای فرهنگی و تجارب شخصی، قضاوت انسان درباره مصادیق زیبایی را تحت تاثیر قرار دهد، ولی نفسِ زیبایی دوستی امری فطری است.


3- گرایش اخلاقی

همه انسانها از مواجهه با برخی اعمال، در خوداحساسی ناخوشایند می‏یابند و فاعل آن عمل را نکوهش می‏کنند، و در برخورد با اعمالی دیگر احساسی خوشاینددارند و در اثر این احساس خوشایند فاعل آن عمل را می‏ستایند. آنچه موجب ستوده شدن یک عمل است «خوبی» و آنچه باعث نکوهیده دانستن یک عمل است «بدی» خوانده می‏شود. برخی از اعمال را همه انسانها خوب می‏شمارند و برخی را هم بد می‏انگارند. در موارد زیادی هم راجع به خوبی یا بدی یک عمل، اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این در همه انسانها گرایش به سوی خوبیها و تنفر از بدیها وجود دارد. نفس وجودِ این گرایش را با مراجعه به خود می‏توان دریافت. این گرایش را «گرایش اخلاقی» می‏نامیم و آن را امری غیر اکتسابی می‏دانیم. این فطرت ماست که ما را به خوب اخلاقی مایل می‏سازد و از بداخلاقی گریزان می‏کند. منظور از تمایل به خوب اخلاقی، جنبه شناختی آن نیست، بلکه مقصود گرایش عملی هر فرد به خوبیهاست؛ به طوری که در خود و دیگران عمل به خوبیها را پسندیده می‏داند و عمل به بدیها را نکوهیده می‏شمارد. حتی اگر در مقام عمل دچار لغزش باشد، باز هم وجود اخلاق خوب را در خود شایسته‏تر از تحقق اخلاق بد می‏داند.


4- گرایش به خلق و ابداع

یکی از چیزهایی که در انسان نوعی احساس لذت پدید می‏آورد، آفرینش است. کسی که یک اثر هنری پدید می‏آورد از عمل خود خرسند می‏شود. این خرسندی گاه ناشی از فواید و منافعی است که اثر برای خالق آن در پی دارد؛ ولی در موارد زیادی هم حتی اگر کسی هنرمند را نبیند و هیچ منفعت مادی و یا شهرتی را برای او پدید نیاورد، او به اثر خویش با خرسندی می‏نگرد و از اینکه چنین اثری خلق کرده است خشنود است. همینطور است کسی که روشی را برای حل مساله و یا درمان یک بیماری ابداع می‏کند و یا کسی که کتابی تالیف می‏کند و یا شعری می‏سراید و داستانی می‏نویسد. حتی کودکی که با اسباب بازیهای خود و وسایل خاصی را همراه می‏سازد، از اینکه فکر می‏کند چیزی را خلق کرده خشنود می‏شود. این احساس خوشایند را هر انسانی تجربه کرده است و همه انسانها دوست دارند که چنین احساسی را در خود پدید آورند؛ یعنی مایلند که چیزی را خلق کنند تا دوباره از احساس لذت ناشی از خلق و ابداع بهره‏مند شوند. این گرایش را با مراجعه به خود می‏توانیم تصدیق کنیم و حتی می‏توانیم تایید کنیم که وجود این احساس در ما، ناشی از القاء اجتماع و یا آموزشی خاص نبوده است و البته باید بپذیریم که جوامع، سنتها و نظامهای آموزشی و پرورشی، نقش مهمی در تقویت این گرایش دارند؛ زیرا برخی نظامها امکان تجربه کردن لذت حاصل از ابداع را بیشتر فراهم می‏کنند و افراد از کودکی با این تجربه خوشایند آشنا می‏کنند. تکرار این تجربه و لذت مقارن آن، انگیزه ابداع را افزایش می‏دهد و فرد را برای کسب دانش و مهارت لازم برای اختراع، ابداع و آفرینش انگیزه بیشتری می‏بخشد.


5- گرایش به آزادی اعمال اراده

انسان به طور فطری مایل است در همه مواردی که اراده کرد، قادر به عملی ساختن آن مورد باشد. این گرایش در انسان، مسبوق به آگاهی از اراده و اختیار خویش است. آگاهی انسان نسبت به مرید و مختار بودنش، از جمله آگاهیهایی است که از طریق خودشناسی درون نگرانه تحصیل می‏شود. بحث درباره اراده را در آینده مطرح می‏کنیم، اما اینکه به گرایشی از گرایشهای فطری انسان می‏پردازیم که فقط با وجود اراده و اختیار در انسان امکان‏پذیر است. انسان به سبب شناختی که دارد و در سایه گرایشهای فطری خود، خواستار ارضاء خواسته‏های خود می‏شود و اراده می‏کند که به گرایشهای خود پاسخ مثبت دهد. او در موارد بسیار، با موانعی برخورد می‏کند که نمی‏گذراند اراده‏اش را عملی سازد. انسان همواره با این موانع مبارزه می‏کند اما در مواردی نیز نیروی لازم برای عملی ساختن اراده‏اش را در اختیار ندارد. در چنین مواردی تلاش می‏کند نیروی مورد نیاز را تامین کند. بنابراین می‏توان قدرت‏طلبی انسان را از آن رو دانست که قدرت را شرط آزاد بودن اِعمال اراده می‏داند و در نتیجه قدرت خود را در جهتی افزایش می‏دهد که اراده‏های او قرار دارند. میل به سلطه بر اراده‏های دیگر و مقهور ساختن آنها در برابر اراده خود نیز از همین روست. انسان تسلط بر دیگران را شرط آزادی اعمال اراده خود می‏داند. پس قدرت‏طلبی و سلطه‏جویی انسان واسطه آزادی سازی اِعمال اراده اوست. انسان از اینکه جمیع اراده‏های خود را عملی سازد خشنود می‏شود و لذت رسیدن به قدرت و حاکمیت، ناشی از لذتی است که انسان از آزادی اعمال اراده احساس می‏کنند.


توسعه قدرت و تامین سلطه انسان تحت تاثیر دانش اوست. دانش انسان قلمروهای توسعه قدرت را معلوم می‏سازد، زیرا از سویی دانش انسان مصادیق و موارد تمایلات او را تعیین می‏کند و از سوی دیگر معلوم می‏سازد که تحصیل قدرت در چه قلمروهایی برای انسان امکان‏پذیر است و چگونه می‏تواند این توسعه را تحقق دهد و سلطه خویش را بگستراند.


نقش موثر دانش در توسعه قدرت و تامین سلطه، موقعیتی ابزاری به دانش می‏دهد و مطلوبیت عرضی آن را تقویت می‏نماید. در جهان امروز که نقش ابزاری دانش بیشتر شده است، بسیاری از تلاسهای انسان برای کشف حقایق جهان، از صورت پاسخگویی به یک گرایش فطری یعنی حقیقت جویی خارج شده است و دانش به عنوان یکی از مولفه‏های قدرت، مطلوب واقع شده است.


یکی دیگر از مولفه‏های قدرت، ثروت است. ثروت می‏تواند در بسط آزادی اراده انسان نقش اساسی داشته باشد. از همین روست که ثروت اندوزی انسانها و جوامع نیز برای توسعه قدرت و تامین سلطه است. برای روشن‏تر شدن جایگاه ثروت در جهان، می‏توان به تجارت جهانی نظری افکند. در تجارت بین المللی تحصیل ثروت به انگیزه بسط قدرت و سلطه است. از همین رو در مواردی که روند افزایش ثروت یک کشور سرعت می‏گیرد و توسعه اقتصادی آن با شتاب زیادی پیش می‏رود، قدرتهای سلطه گر از طریق توطئه و حتی تهدید به اعمال قدرت نظامی، از پیشرفت اقتصادی آن کشور جلوگیری می‏کنند. این حساسیت زیاد مستکبران نسبت به رشد اقتصادی دیگران، از آن روست که افزایش ثروت را به منزله عاملی برای‏محدود ساختن امکان اعمال اراده خود می‏شناسد و آن را با آزادی عمل خود معارض می‏بینند.


یادآوری

آنچه تا کنون تحت عنوان گرایشهای فطری نام برده‏ایم ویژگی‏های مشترکی دارند. از جمله اینکه هرگاه انسان به این گرایشها پاسخ مثبت دهد، از آنچه درک می‏کند و یا به آن می‏رسد احساس لذت می‏کند. لذت احساسی است که از درک و نیل به کمال و خیر در انسان پدید می‏آید؛ پس می‏توان متعلق همه این گرایشها را نوعی کمال برای انسان دانست.


با این توضیح روشن می‏شود که گرایش انسان به لذت، و کمال خواهی او که تاکنون بارها از آن یاد کرده‏ایم، گرایشی در عرض گرایشهای پنجگانه مذکور نیستند؛ بلکه ذکر این پنج گرایش در واقع تفصیل یک گرایش فراگیر به نام «گرایش به لذت و کمال» است.


نکته دیگری که باید در اینجا یادآور شویم، این است که انسان به کمال مطلق گرایش دارد و تمایل او به هر کمال دیگری، ریشه در کمال مطلق خواهی او دارد. بنابراین حقیقت، زیبایی، قدرت، خیراخلاقی و خلاقیت و یا هر چیز دیگری، اگر چه کمال مطلق نیستند، جلوه‏ای از کمال مطلق رإ؛ک‏ک منعکس می‏کنند و در نتیجه انسان را به سوی خود متمایل می‏سازند. احساس پرستش و ستایش که انسانهای بسیاری در خود می‏یابند و انسانهای دیگر غافل هستند، نیز ریشه در کمال مطلق خواهی انسان دارد. انسان فطرتاً کمال مطلق و سعادت (لذت پایدار) حاصل از نیل به کمال مطلق را خواهان است و این گرایش بنیادین، همه دیگر گرایشها را موجب می‏شود و هدایت می‏کند. یعنی کسی که به کمال خواهی مطلق خویش آگاهی تفصیلی یابد، می‏تواند دیگر گرایشهای خود را به گونه‏ای تنظیم کند که به او امکان وصال کمال مطلق را عطا کنند.


توانایی، اراده، اختیار

انسان با مراجعه به خویشتن و کاویدن خود، فقط وجود برخی گرایشها را در نمی‏یابد. او با خودشناسی وجود برخی تواناییها را نیز در خود می‏بیند. انسان در می‏یابد که می‏تواند حقایق را بشناسد، زیباییها را درک کند، بر دیگران سلطه و از آنها استقلال داشته باشد، بر طبیعت و اشیاء پیرامون خود چیره شود و آنها را به استخدام در آورد و از مواد پیرامون خود و یا مفاهیم ذهنی خویش چیزهایی نو پدید آورد همچنین با رجوع به خود در می‏یابد که می‏تواند بر خود مسلط شود و اندیشه و انگیزه و عمل خود را به سوی خیر اخلاقی هدایت کند. او همه این تواناییها را آگاهانه به کار می‏گیرد و اعمالی ارادی را برای رسیدن به اهدافی مشخص اختیار می‏کند و انجام می‏دهد.


گرایش، توانایی و ابعاد خود

انسان با شناخت گرایشهای فطری خود و تواناییهایی که آن گرایشها را فعلیت می‏بخشند، به خوبی در می‏یابد که همه این گرایشها و تواناییها، جلوه‏هایی از یک وجود واحد به نام «خود» است. با طبقه‏بندی این جلوه‏های متنوع، برای انواع مختلف این جلوه، قوه‏ای را در «خود» شناسایی می‏کند و ابعاد وجود «خود» را با عنوان قوای نفس نامگذاری می‏کند.


روابط گرایشها با یکدیگر

گرایشهای مختلف غریزی و فطری انسان از هم جدا نیستند، بلکه بر یکدیگر اثر می‏گذارند و در اثر تعامل و تزاحمی که با هم دارند، انگیزه‏ها و اعمال انسان را شکل می‏دهند.


1- تعامل

گرایشهای مختلف انسان گاهی با هم در ایجاد انگیزه عمل همکاری می‏کنند. مثلاً گرایش انسان به تسلط بر محیط و دیگران و افزایش قدرت، وقتی با گرایش انسان به شناخت حقیقت همراه می‏شوند موجب می‏شود پژوهشها و فعالیتهای علمی انسان در موضوعاتی که به قدرت انسان می‏افزاید صورت پذیرد.


همکاری حقیقت جویی. گرایش اخلاقی، انجام برخی تحقیقات را محدود می‏کند. مثلاً برخی تحقیقات مربوط به سلاحهای شیمیایی و میکروبی و نیز برخی تحقیقات مربوط به دانش ژنتیک، از سوی دانشمندان اخلاقی ممنوع اعلام شده است؛ اگر چه انسانهای فاقد اخلاق به این ممنوعیت‏ها اعتنایی نمی‏کنند.


وقتی غریزه جنسی با گرایش به زیبایی همراه می‏شود متناسب با شرایط افراد آثار متفاوتی را ایجاد می‏کند؛ مثلاً ممکن است کسی را که به جهت موانع اقتصادی اجتماعی و یا معلولیت جسمی موفق به ازدواج نمی‏شود، به فعالیت هنری متوجه و او را در یک رشته هنری بسیار موفق می‏سازد؛ و یا کسی را که در انتخاب همسر بر زیبایی ظاهری تاکید و وسواس دارد، به شکست در ازدواج مبتلا و یا او را به انتخابی خاص در همسر گزینی هدایت کند. وقتی گرایش به آزادی عمل با گرایش به اخلاق همراه می‏شود، احترام به حقوق دیگران و خویشتن داری در اعمال قدرت و استفاده از زور را فراهم می‏آورد.


بسیاری مثالهای دیگر می‏توان آورد که هر یک نشان دهنده همکاری دو یا چند گرایش با یکدیگرند. وقتی از تعامل و همکاری دو گرایش سخن می‏گوییم، مقصود زنده بودن همزمان هر دو گرایش در یک انسان است.


2- تزاحم

تزاحم دو یا چند گرایش غریزی یا فطری، مربوط به حوزه عمل است. وقتی بخواهیم گرایشهای گوناگون خود را ارضاء کنیم، متوجه می‏شویم که تامین مطلق آنها امکان‏پذیر نیست. در مواردی عمل کردن به مقتضای یک گرایش، به منزله بی توجهی به گرایش دیگر است. مثلاً ارضاء جنسی از طریق نامشروع، یه منزله بی اعتنایی به گرایش اخلاقی است. بنابراین در چنین مواردی دو گرایش غیر اکتسابی انسان با هم تزاحم پیدا کرده‏اند؛ اگر چه هیچ گونه تعارض میان این دو گرایش نیست؛ زیرا می‏توان به هر دو آنها پاسخ مثبت داد و همسر شرعی گزید و در عین التزام به اخلاق، غریزه را ارضاء نمود. در مواردی هم محدودیت امکانات و تواناییها، مانع از عمل به مقتضای دو گرایش به طور همزمان است. به هر حال در موارد تزاحم میان دو یا چند گرایش چه باید کرد؟ وظیفه اخلاقی چیست و چگونه می‏توان ارضاء یک طرف تزاحم را از حیث ارزش اخلاقی، بر طرف دیگر ترجیح داد.


به طور خلاصه روش ترجیح این است که با شناخت تاثیر هر کدام از طرفین تزاحم در تحقق هدف غایی انسان، ارزش اخلاقی هر کدام را به طور مستقل شناسایی کنیم و سپس آنها را با هم مقایسه نماییم.


با توجه به وجود تزاحم در موارد بسیار، سوالی که در ادامه بحث باید به آن پاسخ دهیم این است که جایگاه هر یک از گرایشهای انسان در تحقق قرب الهی انسان چیست؟ و عمل به مقتضای هر یک از آنها چه تاثیری در فعلیت بخشیدن به استعداد اصلی انسان و غایت وجودی او دارد؟


پاسخ کلی به این سوالات به ویژگی‏های نوعی انسان وابسته است. به عبارت دیگر پاسخ گویی به این سوالات درباره نوع انسان امکان‏پذیر است، ولی درباره تک‏تک افراد انسان باید ویژگی‏های فردی را در نظر گرفت.


پرسش‏ها

1- غریزه را تعریف کنید؟


2- آیا انسان و حیوان به غرایز خود علم حضوری دارند؟ تفاوتشان در چیست؟


3- چه تفاوتی میان انسان و حیوان در ارضاء غرایز وجود دارد؟


4- حالت سنجش گری در انسان و حیوان چیست؟


5- فطرت در انسان به چه معناست؟


6- اثرات مهم حقیقت جوئی در انسان را بیان نمایید.


7- در علم اخلاق از چه زاویه‏ای به حقیقت جوئی انسان نظر می‏شود؟


8- برخی از گرایشات فطری انسان را بیان نمائید؟


9- گرایش اخلاقی در وجود انسان یعنی چه؟ چگونه می‏توان غیر اکتسابی بودن آن را یافت؟


10- چه امری موجب تقویت انگیزه ابداع و خلق در انسان می‏شود؟


11- چرا انسان به قدرت‏طلبی روی می‏آورد؟


12- نقش دانش در توسعه قدرت انسان چیست؟


13- برخی از تواناییهای انسان را نام ببرید؟


14- به هنگام تزاحم میان چند گرایش وظیفه اخلاقی چیست؟ و ترجیح یک طرف، بر طرف دیگر تحت چه ضابطه‏ای می‏باشد؟


بازگشت
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: سَمدیپان (سنسکریت: سَمدیپَنَ)
غریزه ٔ جنسی . [ غ َ زَ / زِ ی ِ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از غرایز. غریزه ٔ اطفاء شهوت که وسیله ٔ تولید نسل و بقای نوع است . رجوع به ...
غریزة. [ غ َزَ ] (ع اِ) سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ۞ . سرشت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سرشت مردم . (دهار). طبیعت اعم از خیر و شر. ج ، غَر...
قریظة. [ ق ُ رَ ظَ ] (اِخ ) نام مردی است که فرزندان او به قلعه ٔ حصبه نزدیک مدینه سکونت کردند و به وی منسوب شدند. قریظة و نفیر دو برادر و...
قریظة. [ ق ُ رَ ظَ ](اِخ ) قبیله ای است از جهودان خیبر. (منتهی الارب ).
قریظة. [ق ُ رَ ظَ ] (اِخ ) (بنی ...) رجوع به بنی قریظه شود.
بنی قُریْظه طایفه‌ای یهودی بودند که تا قرن هفتم میلادی در شمال عربستان در حومهٔ یثرب (مدینه) زندگی می‌کردند. در مورد خاستگاه بنی قُریْظه (همانند بقیه ...
بنی قریظه . [ ب َ ق ُ رَظَ ] (اِخ ) نام قومی از یهود نزدیک مدینةالرسول و غزوه ٔ بنی قریظه در سال پنجم از هجرت در اواخر ذی قعده و اوائل ذی حج...
غزوه ٔ بنی قریظه . [ غ َزْوَ ی ِ ب َ ق ُ رَ ظَ ] (اِخ ) رجوع به بنی قریظه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۴۰۰/۰۱/۱۵
0
0

بسیار عالی بود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.