اجازه ویرایش برای همه اعضا

حد

نویسه گردانی: ḤD
حد در ریاضیات مفهومی است برای بیان رفتار تابع، به هنگام نزدیکی متغیر تابع به مقدار معلومی مثل a. در واقع حد نوعی میل کردن است. مفهوم آن یکی از اساسی‌ترین مفاهیم حساب دیفرانسیل و انتگرال است. در ریاضیات، موضوع حد، به منظور بیان رفتارهای یک تابع به کار گرفته می شود. همچنین به بررسی این رفتار در نقاط روی صفحه و یا در بی نهایت می پردازد. حد در حساب دیفرانسیل و انتگرال و نیز در آنالیز ریاضی برای تعریف مشتق و نیز مفهوم پیوستگی مورد استفاده قرار می گیرد. ریاضیدان ها حتی پیش از اینکه مفهوم دقیق تر حد را ارائه کنند، در مورد آن موضوع مجادله های زیادی کردند. یونانی ها در عصر باستان درکی از مفهوم حد داشته اند. مثلاً ارشمیدس مقدار تقریبی را با استفاده از محیط چند ضلعی های منتظم محاط در دایره به شعاع واحد، وقتی که تعداد اضلاع بدون کران افزایش می یابد به دست می آورد. در قرون وسطی نیز تا زمان رنسانس انواع مفاهیم حد برای کسب مساحت شکل های گوناگون استفاده می شد
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خارج از حد شدن . [ رِ اَ ح َدد ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از اندازه ٔ خود تجاوز کردن .
خارج از حد بودن . [رِ اَ ح َدد دَ ] (مص مرکب ) بیرون از اندازه بودن .
هد. [ هََ دد ] (ع ص ، اِ) مرد گرامی نژاد و جوانمرد. (منتهی الارب ). مرد کریم . (اقرب الموارد). || بانگ شتر. (منتهی الارب ). بانگ غلیظ. (اقرب ال...
هد. [ هََدْ دِ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که وقت آب خوردن خر گویند. (منتهی الارب ). هنگام آب نوشیدن حمار برای اغراء و ترغیب گویند. (از اقرب...
هد. [ هََدد / هَِدد ] (ع ص ) مرد سست و ضعیف . (منتهی الارب ). ج ، هِدّون . (از اقرب الموارد).
هدء. [ هََ دْءْ ] (ع مص ) آرام گردیدن حرکت یا صدا یا جز آن . (اقرب الموارد). آرمیدن . || (اِ) خوی . (منتهی الارب ). خصلت . (اقرب الموارد). || ...
هدء. [ هَُ دْءْ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). رجوع به هدوء شود. || (اِ) قسمتی از اول شب . گویند: اتانا بعد هدء من اللیل و بعد ما هدا ال...
چهارباغ مش-هد. [ چ َ غ ِ م َ هََ ] (اِخ ) نام یکی از محلات قدیم مشهد که در زمان شاهرخ شاه افشار دارالسلطنه در آن بوده است و اکنون نام کوچ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.