اجازه ویرایش برای همه اعضا

دقیقه

نویسه گردانی: DQYQH
زَم - تَکی(واحدی) برای سنجشِ زَمان - زَم یک واژه پارسی است.

یک زَم = یک دقیقه.
هر شصت تیک(ثانیه) برابربا یک زَم(دقیقه) میباشد.
هر شصت زَم(دقیقه) برابربا یک گاس(ساعت) میباشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ...
دقیقه گیر. [ دَ قی ق َ / ق ِ ] (نف مرکب ) دقیقه گیرنده . خرده گیر. ایرادگیر. منتقد. (فرهنگ فارسی معین ).
دقیقه یاب . [ دَ قی ق َ / ق ِ ] (نف مرکب ) دقیقه یابنده . یابنده ٔ دقیقه . باریک بین و دقیقه شناس و خرده دان . (آنندراج ). کسی که کشف اشکالی ر...
دقیقه یابی . [ دَقی ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل دقیقه یاب . نکته سنجی . باریک بینی . درک لطائف و نکت . و رجوع به دقیقه یاب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دقیقه شمار. [ دَقی ق َ / ق ِ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دقیقه شمارنده . شمارنده ٔ دقیقه . آنکه یا آنچه دقیقه ها را بشمارد. || عقربک در ساعت که...
دقیقه گرفتن . [ دَ قی ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نکته گرفتن . خرده گرفتن . ایراد گرفتن . انتقاد : اگر خواهی دقیقه بر تو نگیرند پیش از ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جاوید مدرس اول (رافض)
۱۳۹۶/۱۱/۲۰
0
0

دقیقه : فوت و فن (پوف در ترکی)یا همان (فوت فارسی) سعدی گوید بلکه مرا از علم کشتی ((دقیقه ای)) مانده بود و همه عمر از من دریغ همی‌داشت امروز بدان (( دقیقه)) بر من غالب آمد

ج ا
۱۴۰۰/۰۱/۰۲
0
0

با سپاس از شما کاش خاستگاه (منبع) این فرمایش‌تان که: زَم - تَکی(واحدی) برای سنجشِ زَمان - زَم یک واژه پارسی است. یک زَم = یک دقیقه. هر شصت تیک(ثانیه) برابربا یک زَم(دقیقه) میباشد. هر شصت زَم(دقیقه) برابربا یک گاس(ساعت) میباشد. را هم بفرمایید.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.