اجازه ویرایش برای همه اعضا

ابو منصور موفق هروی

نویسه گردانی: ʼBW MNṢWR MWFQ HRWY
در هیچ یک از منابع کهن نامی از او یا تألیفاتش برده نشده است،آگاهیهای ما دربارة وی تنها از راه کتاب الابنیة عن حقایق الادب اوست که دربارة ادویة مفرده و خواص آنها تألیف شده است.ابومنصور خود در مقدمة کتاب می‌گوید که در«کتابهای حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان محدث جستجو کرده و«در ادویه و اغذیة مفرد و غیرش نیز و کردار هر دارویی و منفعتها و مضرتهاشان»به تأمل نگریسته است،چنانکه از بقراط،جالینوس،دیسکوریدس،ماسرجویه،ابن ربن طبری،حنین بن اسحاق،ثابت بن قره،محمد بن زکریای رازی،سنان بن ثابت و موسی بن سنان(؟)نقل قول کرده است(ص1-2،10،18،20،21،23،30،37،87،89،127،145،337،جمـ)،اما علاقة ابومنصور بیشتر معطوف به پزشکان هندی است و نظریات و شیوه‌های کار آنان را بیشتر می‌پسندد،زیرا به گفتة خود وی«دارو آنجا بیشتر است و عقاقیر آنجا تیزتر و خوش‌تر و همت آن مردمان به استقصا اندر حکمت بالغ‌تر است».پس در برابر یونانیان و حکمای روم که«به غلط افتاده‌اند،حکیمان هند بر صوابند»و از آن جمله،سری فرگودات،جاطک و بهایل-که ممکن است همان بهلین داد باشد که ابن‌وحشیه در مقدمة کتاب السموم از او یاد کرده است-و از هیج یک اثری نمی‌شناسیم،و نیز منکه-که ترجمة کتابهایی از هندی به فارسی و عربی به وی نسبت داده می‌شود(ص4،20،83،97،121،127،جمـ؛ابن ‌ابی ‌اصیبعه،2/33؛GAS,III/201-202).آنگاه ابومنصور در بیان سبب تألیف الابنیة،بااشاره به پزشکانی که آثار آنان را بررسی کرده،گوید:«بعضی از ایشان فصلهایی بیرون کرده بودند موجز و بعضی نه،و نیز آن بعضی شرح تمام نکرده بودند.من خواستم که کتابی بنا کنم و هر چه شناسند اندرو یاد کنم از آن چیزها که استعمال کنند…به شرحی تمام…تا این روزگار مرا شغلهای محدث از این دور همی‌داشت و اتفاق نیفتاد چنانکه من همی خواستم از قبل کسادی علم و کمی طالبان تا آنگاه که حاصل آمدم اندر حضرت عالی مولانا الامیر المسدد المؤید المنصور ادام الله علوه،پس او را دیدم ملکی بزرگوار و دانا و حکمت‌شناس و حق‌دان و دانش‌جوی و داد ده و سخی‌دست و کریم طبع و سخن‌دان و زایرنواز و یزدان پرست و هنرورز،پس از جهت این فضلهای شریف،مرا خرد تکلیف
کرد…که به نام این ملک عالم و عادل این کتاب تصنیف کنم».آنگاه بار دیگر تأکید می‌ورزد:«این کتاب تألیف کردم از بهر خزانة اوی و هر چه شناسند از داروها اندرین کتاب پیدا کردم به شرحی تمام از بهر آنکه این کتاب شریف‌تر از آن است که مختصر باید کرد…و این کتاب را بر حروف هجی بنا کردم تا باز جستنش آسان بود…»(ص2-5).
دعوی ابومنصور بر اینکه در الابنیة،از همة داروهای شناخته شده«به شرحی تمام»یاد کرده،باطل است.جای بسیاری مواد که در سدة 4ق و پیش از آن،معروف بوده و از جمله در الحاوی محمد بن زکریای رازی ذکر شده،در تصنیف ابومنصور خالی است(نکـ:رازی،21/77-81،306-310،507،513،514،595،601-602،جمـ).همچنین وصف وی از بسیاری داروها،سخت کوتاه است(ابومنصور،88،93،270-271،330-331؛قس:رازی،20/220-222،256-258،21/313-318،602-606،جمـ).
کهن‌ترین نسخه‌ای که از الابنیة در دست است،در 447ق و به دست علی بن احمد اسدی طوسی،شاعر و لغت‌شناس معروف و صاحب گرشاسب‌نامه و لغت فرس کتابت شده است و در کتابخانة وین نگهداری می‌شود(فلوگل،II/534-536).در صفحة عنوان این نسخه،این عبارت به خط اسدی طوسی جلب توجه می‌کند:«تألیف ابومنصور موفق بن علی الهروی حرسه الله».از جملة دعایی حرسه الله در این عبارت چنین نتیجه می‌شود که ابومنصور در تاریخ کتابت این نسخه زنده بوده است.فلوگل بدون توجه به مدلول این دعا،از لقبهای المسدد و المنصور که ابومنصور برای فرمانروایی زمان خویش آورده،نتیجه گرفته است که این امیر،منصور بن نوح سامانی(حکـ350-366ق)ملقب به السدید بوده است(II/534).جمعی دیگر از پژوهشگران نیز این نظر را تأیید کرده‌اند(فونان،80؛براون،92-93؛همو،1/21؛سارتن،I/678-679؛محبوبی،8:امیری،مقدمه،22).روشن است که قبول این نظر،با فرض زنده بودن ابومنصور در تاریخ کتابت نسخة اسدی طوسی دشوار می‌نماید.قزوینی بر آن است که نتیجه‌گیری فلوگل از مطالب مقدمة ابومنصور پایة درستی ندارد،زیرا آن لقبها از نوع القاب ستایش‌آمیز عام است که برای بسیاری از امرا و پادشاهان به کار رفته است.همچنین جملة دعایی حرسه الله در صفحة عنوان کتاب به معنای زنده بودن مؤلف در زمان کتابت نسخة اسدی طوسی نمی‌تواند باشد،زیرا،گرچه به احتمال ضعیف،ممکن است اسدی طوسی عین عبارت صفحة عنوان نسخة مورد استفادة خویش را نقل کرده باشد(قزوینی،264-266؛نیز نکـ:محبوبی،9).
محمد تقی بهار نیز به استناد این سابقه که برخی کاتبان عین عبارات کاتبان پیشین را بدون توجه یا با توجه به معنی و مفهوم آن نقل کرده‌اند،به طور ضمنی محتمل می‌شمارد که دعای یاد شده نیز از اینگونه رونویسیها بوده باشد(2/24-25)و بدین‌سان احتمال مطرح شده از سوی قزوینی را تأیید می‌کند.از سوی دیگر به نظر بهار،به رغم آنکه کتاب الابنیة همة ویژگیهای شیوة نگارش سدة 4ق را در بردارد،نمی‌توان آن را با اطمینان مربوط به این سده شمرد،زیرا سبک سدة 4ق تا دو سده بعد همچنان تقلید می‌شده است(همانجا).بدین ترتیب از نظر این دو پژوهشگر،دوران زندگانی مؤلف را نمی‌توان به دقت تعیین کرد.با اینهمه،پذیرفتن اینکه دانشمندی مانند اسدی طوسی،نوشتة کاتب دیگری را بدون دقت در مدلول آن نقل کرده باشد،دشوار است.گرچه می‌توان پذیرفت که اسدی به هنگام کتابت نسخه،از زندگی یا مرگ مؤلف آگاهی نداشته است.
از سوی دیگر با توجه به نقل قول ابومنصور از کسانی چون محمد بن زکریای رازی(320ق)،سنان بن ثابت(د330ق)و موسی بن سنان(ص،20،23،37،47،134،142،جمـ)و فقدان هرگونه اشاره به ابن‌سینا و کتاب قانون وی-که بخش دارویی آن احتمالاً پس از 406ق نوشته شده است-در کتاب الابنیة،می‌توان گفت این اثر به احتمال قوی پیش از 410ق نوشته شده است و از آنجا که ستایشهای ابومنصور از پادشاه عصر خویش،در میان فرمانروایان این دوران بیش از همه منصور بن نوح،دانش دوست‌ترین امیر سامانی می‌پردازد،این کتاب به احتمال نزدیک به یقین در عصر این پادشاه تألیف شده است(نکـ:هـ د،ابن سینا؛محبوبی،8:امیری،مقدمه،20-22).
در صفحات پایانی الابنیة،ذیل مادة دارویی«ودع»جملة«ودع را هیچ نگفت»،برخی پژوهشگران را به حیرت افکنده است که آیا نوشتة ابومنصور است،یا افزودة کاتب و اگر نوشتة ابومنصور است،آیا نشانة آن است که وی از یک متن عربی ترجمه می‌کرده و مرادش این بوده است که مصنف متن دربارة این ماده چیزی نگفته بوده است،یا به معنی آن است که اصل کتاب یا بخشی از آن به صورت امالی بوده،یعنی یکی تقریر و دیگری یادداشت می‌کرده است(مینوی،مقدمه؛محبوبی،9).
برپایة آنچه از مقدمة کتاب نقل شد،ابومنصور بر تصنیف و تألیف،تصریح کرده است؛همچنین واژه‌های بسیار به گویش هروی در این کتاب،نشان می‌دهد که این تألیف به زبان فارسی صورت گرفته است.بدین ترتیب،فرض اینکه هروی کتاب خود را به زبان عربی نوشته و اسدی آن را ترجمه کرده باشد،به کلی باطل است.خود اسدی نیز در پایان نسخه بر کتابت اثر تصریح کرده است.ابراز شگفتی از ذکر نامهای عربی داروها در الابنیة نیز اعتباری ندارد(نکـ:همو،8؛امیری،مقدمه،24-25).
در این کتاب خواص و آثار دارویی 561 مادة دارویی بیان شده است.ارقام دیگری که در برخی منابع آمده،خطاست(نکـ:فلوگل،II/536؛مینوی،مقدمه؛امیری،مقدمه،26؛دایرة المعارف فارسی،1/35؛سارتن،I/673).برخی از این مواد مانند لبن و لحوم،به رغم شمول بر انواع بسیار،هرکدام یک عنوان به شمار رفته‌اند.عنوانها بیشتر عربی و به ندرت فارسی است،مانند پرسیاوشان،پنج‌انگشت،بادآورد،برنج کابلی،آزاد رخت(ص31،56،57،59،64)و گاه نیز یونانی یا لاتین است(ص17،19،25،316،317).عنوانها به ترتیب حروف هجا(ابتثی)است،اما این ترتیب،تنها در نخستین حرف واژه‌ها رعایت شده است.در این زمینه،یک نابسامانی جلب توجه می‌کند:در اواخر باب«ل»از دو مادة«ابوال»و«بزاق»سخن گفته شده است.می‌توان تصور کرد که مؤلف،مادة نخست را از فرهنگی که برپایة حروف آخر کلمات مرتب شده بوده،برداشته و مادة دوم را در شکل مرادف آن«لعاب»در نظر داشته و از نقل آنها به جای درستشان غفلت ورزیده است.هیچ‌یک از پژوهشگران نیز پرتوی بر این مشکل نیفکنده‌اند(نکـ:ص296-297).
واژه‌های فارسی الابنیة که برای داروها،اندامها،بیماریها و اخلاط به کار رفته،در خور بررسی و تأمل است.در نسخة چاپ دانشگاه تهران فهرست سودمندی از اینگونه واژه‌ها به دست داده شده است(ص359،442).
نسخة اسدی طوسی که از آن یاد کردیم تا چندی پیش یگانة نسخة شناخته شده از این کتاب بود.در 1345ش نسخة دیگری به دست آمد که در سدة 8ق نوشته شده است و اکنون در کتابخانة مجلس شورای اسلامی نگاهداری می‌شود(دانش‌پژوه،491،493).
در سالهای 1831-1833م زلیگمان ترجمة لاتین الابنیة را در وین انتشار داد.همو در 1838م چاپ زیبایی از این اثر همراه با ترجمه لاتین و توضیحات در همان شهر منتشر ساخت.در 1892 عبدالخالق آخوندوف به عنوان پایان‌نامة تحصیلی خویش شرحی به زبان آلمانی دربارة الابنیة نوشت.در 1893م ترجمة آلمانی این کتاب،همراه با توضیحات از سوی آخوندوف،کوبرت1،هورن2 و یولی3 در شهر هاله انتشار یافت.پژوهشهای دیگری نیز دربارة این کتاب به زبانهاب اروپایی منتشر شده است(سارتن،I/679؛استوری،II(2)/199-200).
چاپ تصویری برخشی از نسخة اسدی در 1344ش در تهران انتشار یافت.در 1346ش،دانشگاه تهران چاپ کامل این کتاب را،همراه با یادداشتهایی که احمد بهمنیار در 1329ش دربارة آن نوشته بود،با مقدمه و فهرستهایی به کوشش محبوبی اردکانی منتشر ساخت.توضیحات و حواشی بهمنیار به حل برخی ابهامات کمک می‌کند،اما خطاهایی نیز در این حواشی به چشم می‌خورد که شماری از آنها از عدم توجه به گویش هروی سرچشمه گرفته است.از آن جمله است آنچه در شرح کلمات«پتول»(ص18،36)،«میان بادافت»(ص83)،«گنگ»(ص90)و«کرّک»(ص294)آمده است(نیز نکـ:رواقی،798-808؛فکرت،66،132).بررسی دقیق متن الابنیة با توجه به گویشهای خراسان قدیم بسیار سودمند خواهد بود.
مآخذ:ابن ابی اصیبعه،احمد،عیون الانباء،به کوشش آوگوست مولر،قاهره،1299ق؛ابومنصور موفق هروی،الابنیة عن الحقائق الادویة،به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی،تهران،1346ش؛امیری،منوچهر،فرهنگ داروها و واژه‌های دشوار کتاب الابنیة،تهران،1353ش؛براون،ادوارد،تاریخ ادبی ایران،ترجمة علی پاشا صالح،تهران،1332ش؛بهار،محمدتقی،سبک‌شناسی،تهران،1356ش؛دانش‌پژوه،محمدتقی،«الابنیة عن الحقائق الادویة»،راهنمای کتاب،تهران،1345ش؛س9،شمـ5؛دایرة المعارف فارسی؛رازی،محمد بن زکریا،الحاوی،حیدرآباد دکن،1387-1388ق/1967-1968م؛رواقی،علی،«الابنیة عن الحقائق الادویة»،سخن،تهران،1347ش،دورة 18،شمـ7؛فکرت،محمد آصف،لغات زبان گفتاری هرات،کابل،1355ش؛قزوینی،محمد،بیست مقاله،تهران،1322ش؛محبوبی اردکانی،حسین،مقدمه بر الابنیة،(نکـ:همـ،ابومنصور)؛مینوی،مجتبی،مقدمه بر الابنیة عن الحقائق الادویة،چ ثصویری،تهران،1344ش؛نیز:
Browne,E.G.,Arabian Medicin,Cambridge,1962;Flugel,G.,Die arabischen,persischen,turkischen Handschriftn… zu Wien,Wien 1865;Fonahn,A.,Zuar Quellenkunde der persischen Medizin,Leipzig,1910;GAS;Sarton,G.,Introduction to the History of Science,Baltimore,1927;Storey,C.A.,Persian Literatur,London,1971.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ابومَنْصورْ مُوَفَّقِ هَرَویی (سده 4و5ق/10و 11م)، فرزند علی پزشک و داروشناس ایرانی و مؤلف کهن‌ترین کتاب فارسی موجود در داروشناسی. در هیچ یک از منابع ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.