کتابخانه
نویسه گردانی:
KTABḴANH
کتابخانههای باستان و قرون وسطی. سخن در باب تاریخ تشکیل نخستین کتابخانه مبتنی بر حدس و گمان است، لکن به هر حال قطعی است که پیدایش کتابخانهها به موازات پیدایش سواد و علم بوده است. تمدن در هر کجا پدیدار شود نه صرفآ وابسته به ارتباطات میان افراد و قبایل، بلکه وابسته به ثبت و ضبط این ارتباطات بوده است، تا پیامهای مندرج در آنها به دور دستهای مکان و زمان برسد. حکومتها برای اداره قلمروهای خود و بازرگانان برای صدور و ورود کالا، به اینگونه اسناد نیاز داشتند. مراکز اداری و بازرگانی بالطبع باسوادان را به خود جلب میکردند و در چنین محیطهایی بود که نخستین جوانههای تمدنها سر زدند. ما اینک میدانیم که توان ضبط مراودات مصارف بسیاری، ورای بازرگانی و حکمرانی، داشت. سرگرمی در انواع اشکال آن، نمایش و ادب، و نیز فعالیتهای فردی و اجتماعیِ بیشماری بدینگونه ثبت و ضبط میشدند. اهمیت سواد در تمام این جهات نیاز به مدارس را ایجاب کرد و در این مدارس تدریس اساسآ با کمک نوشته صورت میگرفت. ورای همه اینها، نقشی که این امر در تاریخ تعلیم و تربیت و کتابخانهها ایفا کرد، بسیار مهم بود. اساسآ غرض از همه مناسک و آداب دینی برقراری ارتباط در میان آدمیان است. آداب و سنن مضبوط، نیروهایی هستند که انسانها را در قبایل و ملل مختلف به یکدیگر متصل نگه میدارند و به آنها شخصیت دائمی و مسلط میدهند. کلام مکتوب نزد توده مردم قدرت جادویی دارد. این امر هم در جوامع نخستین انسانی و هم تا حدودی امروزه حقیقت دارد. سران قبایل و ملل زود درمییابند که سواد و علم به ایشان جلوه تقدس میدهد که معمولا در معابد و کلیساها تبلور مییابد. از اینرو، تصادفی نیست که چنین مکانهایی به مراکز نگهداری سننن مکتوب تبدیل شوند و همه کتابخانههای وابسته به نهادها، درگذشتهها، لازم بود به معابد وابسته باشند. چنانکه در قلمرو مسیحیت، لااقل تا قرن هجدهم، این چنین بود. کلیسا، بیش از هزار سال، انحصار عملی آموزش و سواد را در اختیار داشت و واژه Clerici که برای مقامات آن بهکار میرفت صرفآ اشاره به باسواد بودن ایشان داشت.
گسترش مجموعههای نوشتهها و کتابخانهها، فراتر از این حد، بهتدریج و در اوضاع و احوال مساعد صورت گرفت. عناصر اصلی این اوضاع و احوال عبارت بودند از: 1) رواج علم و ادب در میان مردم عادی در نتیجه تأسیس دانشگاهها و پیدایش حرفههای دنیوی نظیر حقوق و طب؛ 2) رشد کسب و تجارت که موجب مکنت و پیشرفت فن و صنعت شد و نیاز به کارگران باسواد را ایجاد کرد؛ 3) بهدنبال آن، پیدایش طبقه نسبتآ مرفه که در خانههای بادوام میزیستند، خانههایی که ثبات و درجهای از خلوت شخصی را برایشان به ارمغان آورد؛ 4) فراوانی مواد اولیه تولید کتاب، اعم ازپاپیروس، پارشمن، یا کاغذ. این شرایط به درجات گوناگون در یونان، از قرن پنجم پیش از میلاد، و در اسکندریه از قرن سوم پیش از میلاد، در امپراتوری رم، و در قسطنطنیه در دوران بیزانس موجود بوده است. در انگلستان این شرایط از قرن پانزدهم شروع به پیدا شدن کرد و در دوران موسوم به بازگشت بهطور نهایی مستقر شد.
باید به این نکته توجه داشت که پیش از آنکه کتابخانهها، اعم از عمومی یا شخصی، شکوفا شوند، لازم است که توان خواندن به عادت خواندن مبدل شده باشد. این عادت، در صورتی که کتاب فراوان باشد، به سرعت رواج مییابد. وانگهی بهدنبال دوران فراوانی و ارزانی مواد اولیه کتاب، معمولا دوران آفرینش ادبی میآید. فوران آثار ادبی در قرن پنجم پیش از میلاد در یونان در پی افزایش واردات پاپیروس در قرن پیش از آن رخ داد. فعالیت ادبی در انگلستان عصر الیزابت نیز بعد از فراوان شدن کاغذ ارزان و صنعت چاپ رونق گرفت.
یونان. نخستین مجموعهها در یونان باستان به احتمال زیاد در جوار معبدها و زیارتگاههای بزرگ ایجاد شدند. هنر نوشتن دستکم از دوران مینوسی (3000-1100ق.م.) در یونان شناخته شده بود، اما رواج نوشتن با الفبا بهجای هجا، که در قرن نهم پیش از میلاد رخ داد و تألیف ایلیاد و ادیسه را ممکن ساخت، احتمالا مسیر بهوجود آمدن مجموعههای سازمان یافته را نیز باز کرد. معبدها بنیادهای دینی بودند که آیینها داشتند و این آیینها لازم بود به نسلهای بعد منتقل شود. اجرای آیینهانیز شامل قرائت متنهایی میشد که باید از بر یا از روی نوشته خوانده میشدند. حتی کتیبههای معابد از مطالب ادبی و تاریخی تشکیل شدهاند. بسیاری معابد در رشتههای خاص، نظیر طب، بانکداری، نسبشناسی، و یا آرشیو تخصص یافتند. بسیاری دیگر، اشیای قیمتی، نظیر اسناد ادبی و غیر آن را به امانت میپذیرفتند. وجود این قبیل مجموعهها در معابد قطعی است، هر چند اشاره مستقیمی به آنها در دست نیست. دو نویسنده سدههای بعد که چندان نیز محل اعتماد نیستند، از وجود دو کتابخانه سلطنتی در قرن ششم پیش از میلاد سخن گفتهاند. این دو، آتنایوس[1] و آولوس گلیوس[2] هستند. یکی از این دو کتابخانه را گفتهاند پولوکراتس[3]، جبار ساموس، و دیگری را پیسیستراتوس[4]، جبار آتن، ایجاد کرد. هیچ شاهد دیگری مبنی بر وجود این دو کتابخانه بهدست نیامده است، اما در گزارش دو نویسنده فوق نیز سخن ناممکنی بر زبان نرفته است.
از قرن چهارم پیش از میلاد شواهد بهتری از وجود کتابخانهها در یونان در دست است. از چهار مدرسه فلسفه در آتن تنها یکی ملکی از آن خود نداشت و بنابراین نمیتواند کتابخانه نیز داشته باشد. از کتابخانه آکادمی افلاطون سخن چندانی در دست نیست، اما وجود آن کم و بیش قطعی است. در این کتابخانه آثار خود افلاطون و برادرزادهاش و نیز نوشتههای مکتب فیثاغورسی نگهداری میشد. افلاطون آثار مکتب اخیر را خود خرید و به آکادمی منتقل کرد. ذکر کتابخانه مکتب اپیکوریان در وصیتنامه اپیکور (341-270ق.م.) آمده است. آن نیز میتوانست مجموعه قابلی باشد، زیرا آثار بنیانگذار آن، اپیکور، خود 300 طومار میشد. اما از همه مهمتر، کتابخانه ارسطو در لیسه بود که از آن اطلاعات بسیاری در دست است. لیسه (تأسیس شده در 336ق.م.) از آکادمی بزرگتر بود، و هدف اصلی آن پژوهش علمی و سازماندهی به دانش و ثبت آن بود. کار لیسه را کتابخانه و یک موزه پشتیبانی میکردند. هنگامی که ارسطو بازنشسته شد، کتابخانه، نخست به تئوفراستوس[5] و سپس به نلئوس[6] واگذار شد. نلئوس کتابخانه را به خانه خود برد و در آن جای داد. وارثان او از ترس آنکه مقامات پرگاموم، که خانه نلئوس در قلمرو آنان قرار داشت، کتابخانه را مصادره کنند، آن را دفن کردند. در اوایل قرن اول پیش از میلاد، اخلاف نلئوس کتابخانه را از زیر خاک خارج کردند و با آنکه مجموعه به سختی آسیب دیده بود، آن را به بهای هنگفت فروختند. سپس سولا آن را خرید و به رم برد. در همانجا و سال 40ق.م. ویرایش معتبری از آثار ارسطو تهیه شد که مبنای تمامی متونی است که امروزه ما از ارسطو در دست داریم. مدرسه لیسه طی تمام این سدهها بهکار خود ادامه داد و گرچه اصل نوشتههای ارسطو میتوانسته از آتن خارج شده باشد، اما احتمالا نسخههای آن در این شهر باقی ماند. به گفته آتنایوس برخی کتابهای لیسه را بطلمیوس برای کتابخانه اسکندریه خرید. اینها نیز احتمالا از اصل نسخهبرداری شده بودند. از آثار ارسطو بر روی پارههای پاپیروس چیزی در مصر یافت نشده است.
مدارس فلسفی آتن در قرن سوم ق.م. بهصورت نه چندان جدی به دانشگاه آتن پیوستند. دانشگاه، خود از مدرسه بهوجود آمده بود که محصول سالهای استقلال آتن بود. آتن نیز سپاه خود را برای تعلیم آماده کرده بود. وجود کتابخانه در دانشگاه را یک کتیبه ثابت کرده است. وجود کتابخانههای دیگر را کتیبههای دیگر در دیگر جاها نشان داده است. کتابخانه سلطنتی مقدونیه را جانشینان اسکندر ایجاد کردند و رومیها در 168ق.م. آن را تصرف کردند و به رم بردند که موجب توجه مجدد به ادبیات یونانی شد.
کتابخانه معروف دیگر در انطاکیه بود. این شهر بعدها مرکز دانشگاهی و تجاری مهمی شد. کتابخانهای نیز در اسمرنا[7] بود که استرابون به آن اشاره کرده است، اما چیز بیشتری درباره آن نمیدانیم. کتابخانههای مهم در جهان یونانیمآب ظاهرآ در اسکندریه و پرگاموم بودند.کتابخانه پرگاموم را دودمان آتالید[8] ، در قرن دوم پیش از میلاد در رقابت با کتابخانه اسکندریه ساختند. البته کتابخانه اسکندریه یک صد سال پیش از آن ساخته شده و به شکوفایی رسیده بود. تنها رئیس شناخته شده مدرسه و کتابخانه، کراتس مالوس بود که از 168ق.م. به رم رفت و تتبعات یونانی را دامن زد. چهار اتاق از اتاقهای کوچک کتابخانه پرگاموم هنوز برجاست که بزرگترین آنها فقط 14×16 متر است و ظرفیت آن به 20000 طومار هم نمیرسد. پلوتارک میگوید از این کتابخانه 200000 کتاب به رسم هدیه از طرف آنتونی برای کلئوپاترا فرستادند تا به مجموعه اسکندریه افزوده شود. این قصه را دیگران تأیید نکردهاند و عملا نیز محتمل نیست. در دوران امپراتوری به احتمال زیاد اکثر شهرهای واقع در شرق مدیترانه کتابخانهای داشتند. دو کتابخانه مهم در آتن، یکی توسط تراژان و دیگری توسط هادریان ایجاد شدند. پلینی جوان کتابخانهای را در پروسا توصیف میکند که وی نماینده تراژان در آن بود. تکه پارههایی از کتابخانهها و یا اشاراتی به آنها در شهرهایی نظیر اِفِسوس و پاترای[9] و بسیاری جاهای دیگر موجود است.
کتابخانه اسکندریه. مشهورترین کتابخانه یونان عصر باستان، بخشی از بنیاد پژوهشی اسکندر در مصر را تشکیل میداد که بهنام "موزه" یا "موزه اسکندریه" مشهور بود. موزه و کتابخانه اسکندریه را جانشینان بطلمیوس (قرن 3ق.م.) تأسیس کردند و طی قرنها حکومت خود بر مصر آن را برپا نگهداشتند. شکلدهی اولیه کتابخانه به همت دیمتریوس فالروم صورت گرفت که محضر ارسطو را درک کرده بود. وی در سال 297ق.م. به اسکندریه درآمد و این بنیاد علمی را پایهگذاری کرد. قصد او آن بود که آکادمیای مانند لیسه آتن و حتی بهتر از آن، که ارسطو در آنجا درس میداد، در اسکندریه ایجاد کند.
بهترین دوران موزه اسکندریه، دوران چهار پادشاه اول بطلمیوسی بود. در تاریخ به ندرت پیش آمده که یک خاندان شاهی این چنین مداوم و با دست و دلبازی درآمدهای خود را صرف یک مرکز پژوهشی کنند. قصد آنها این بود که برای موزه، کتابخانه پژوهشی بینالمللی عظیمی ایجاد کنند و تمام نوشتههای یونانی و ترجمه یونانی تمام نوشتهها به زبانهای دیگر را، از زبانهای مردم حوزه مدیترانه گرفته تا خاورمیانه و هند، در آن جای دهند. البته ما نمیدانیم که برنامه ترجمه آثار غیریونانی به زبان یونانی تا کجا پیش رفت.
ریاست موزه برعهده کاهنی بود که توسط پادشاه منصوب میشد. هیئتی از دانشمندان و پژوهشگران در بخشهای مختلف زیرنظر او کار میکردند که همگی از شاه حقوق میگرفتند. دو کتابخانه جنب موزه قرار داشت: یکی کتابخانه اصلی در بروخیوم و دیگری کتابخانهای در معبد سراپیس که پنجاه سال بعد بطلمیوس سوم آن را تأسیس کرد. در دوره نخستین، جماعتی از دانشمندان و نویسندگان و ویراستاران توانمند جذب موزه شدند که جایگاه مهمی در جهان دانش یونانی داشتند. کار آنها راه تصحیح و سازماندهی دانشهای یونانی را هموار کرد و از این طریق بود که این دانشها به تمدن بیزانس، و از آنجا نیز، به اروپای غربی راه یافتند. بسیاری از این دانشمندان رسمآ در کتابخانه بهکار اشتغال داشتند. چهار رئیس و مقام عالیرتبه دیگر نخستین کتابخانه، از دانشمندان عصر خود بودند. کالیماخوس از جمله آنها بود که خود به ریاست آن نرسید، اما سه نفر از چهار رئیس نامبرده شاگردان او بودند.
در جهان غرب، لااقل، هیچ سابقهای وجود نداشت تا کتابدارهای کتابخانه اسکندریه بتوانند در کار سازماندهی مواد کتابخانهای با آن عظمت از آن استفاده کنند. درخصوص شمار مجموعه کتابخانه اسکندریه حدس و گمان بسیار است، اما قطعی است که در کوتاه زمانی از چند صد هزار فراتر رفت. از اینرو، دو کار در کتابخانه اساسی تلقی شد؛ یکی تهیه یک کتابشناسی موثق از نوشتههای یونانی، و دیگر، نسخهپردازی به شکل استاندارد از متون موجود بهگونهای که مناسب ذخیرهسازی در حجم انبوه باشد. لازمه کار نسخهپرداز، دستهبندی متون به "کتابها"یی با طول معین بود که بتوان آنها را در یکطومار استاندارد جا داد. این کار را متخصصان موضوعی انجام دادند.بدین ترتیب کتابشناسیهای گزیده بسیار فراهم شد و نظام نقطه و علامتگذاری بهوجود آمد. تهیه کتابشناسی ملی زیرنظر کالیماخوس صورت گرفت. این کتابشناسی در دست نیست، اما قرنها وجود داشت و مورد مراجعه قرار میگرفت. پارههایی از آن را در اینجا و آنجا میتوان یافت. لغتنامه بیزانسی، موسوم به سوئیداس[10] این کتابشناسی را 120 جلد ذکر کرده است. بهکار رفتن واژه پیناکس (= لوح)[11] احتمالا به خاطر آن بوده است که این کتابشناسی بهصورت رف برگه بر روی لوح نوشته شده بود. ترتیب مدخلهای آن نیز احتمالا زمانی بوده است، هم در مورد پدیدآورنده و هم در مورد مادهای که ذیل آن میآمده است. خود طومارها را یا بر رفها، و یا درون حفرههای لانه کبوتری مینهادند. قاعدتآ باید نسخهبرداران از طومارهای یک اندازه استفاده میکردند تا به خوبی در این مکانها جای گیرند. ظاهر امر آن است که کالیماخوس توانست تنها یک چهارم موجودی کتابخانه را فهرست کند و بقیه کار را دیگران پس از وی انجام دادند.
گفته میشود که در جریان به آتش کشیدن کشتیهای جنگی در اسکله اسکندریه توسط ژولیوس سزار در 47ق.م.، کتابخانه اسکندریه آسیب دید. لکن در این شک است، زیرا سزار خود بدین واقعه اشاره نکرده است و استرابون جغرافیانویس که بیست سال بعد در همین کتابخانه کار کرد، نیز در کنار بسیاری اطلاعات که درخصوص سازمان آن به ما میدهد، سخنی در باب آسیب نگفته است. به هرحال اگر خسارتی نیز به کتابخانه وارد شده باشد، چندان جدی نبوده است.
موزه اسکندریه تا چهار سده بعد دانشمندان را به خود جذب کرد، اما بعد از آن دوران درخشانی نداشت. در اواخر سده اول میلادی دانشمندانی برای نسخهبرداری و جایگزین کردن کتابهای سوخته به کتابخانه اعزام شدند. بعدها بسیاری از نویسندگان در این کتابخانه کار کردند. علمای مسیحی و نو افلاطونی مانند فلوطین نیز قاعدتآ باید با کتابخانه اسکندریه مأنوس بوده باشند. آخرین مشاهیری که با کتابخانه اسکندریه مرتبط بودند یکی تئون، ریاضیدان قرن چهارم میلادی، و دیگری دختر مشهور او بود، که کرسی فلسفه در موزه را داشت، و جماعتی از اوباش مسیحی در سال 415م. وی را کشتند. موزه اسکندریه بهتدریج شکل جامع (=دانشگاه)های معمولی یونانی را به خود گرفت که در آنها تدریس بیشتر غلبه داشت نه تحقیق.
خود "موزه" در سال 272 در جریان جنگ داخلی در دوران اورلیانوس ویران شده بود. پس از آن، تدریس قاعدتآ باید به سراپیوم منتقل شده باشد که خود دارای کتابخانه بود. سراپیوم را نیز تئوفیلوس، بزرگ کلیسای اسکندریه، در 391 ویران کرد. در رخ دادن چنین رویدادی تردید نیست. ویرانی سراپیوم احتمالا باید پایان کار کتابخانه اسکندریه باشد، چنانکه شاهد، در سال 418، جز حفرههای خالی چیزی در آن ندیده است. داستان تخریب کتابخانه بهدست مسلمانان و در حمله ایشان به مصر در حدود دو قرن بعد هیچ اعتباری ندارد و قطعآ جعلی است. اما به هر حال میدانیم که تتبعات در متون یونانی لااقل تا سال 718 که دانشگاه به انطاکیه منتقل شد، ادامه داشت (نک: کتابخانه اسکندریه جدید).
نقش مسیحیت. میدانیم که مسیحیت از ابتدا دینی مبتنی بر کتاب بوده است. کلام و عمل مسیحیت بر کتاب مقدس و نوشتههای آبای کلیسا و کتبِ ادعیه بود. از اینرو، طبیعی است که کتابخانههای مسیحی زود پدیدار شدند. مجموعههای کوچکِ کتاب دعا در کلیساها از آغاز وجود داشت؛ مانند کتابخانهای در اورشلیم که در حدود سال 250 توسط اسققی بهنام اسکندر ایجاد شد. اما نخستین کتابخانه مهم در تاریخ کلیسا در همان ایام در اوریگن و پامفیلوس[12] در قیصریه بهوجود آمد. این کتابخانه برای پشتیبانی از تدریس در جایی بود که بعدها به نخستین و مهمترین دانشگاه مسیحی، پیش از بنیانگذاری قسطنطنیه، تبدیل شد. در غرب، وجود کتابخانه توسط سن ژرم و سن اگوستین و پاولینوس نولایی ذکر شده است. دیوان مراسلات پاپ در اواخر قرن چهارم در رم بنا شد و در سال 535کاسیودوروس کوشید دانشگاهی مسیحی در رم تأسیس کند، اما نتوانست و فقط توانست کتابخانهای ایجاد کند. این کتابخانه در هنگام تسخیر رم در سال 546 ویران شد.
مسیحیت با تغییر مهمی در تولید کتاب همراه است. این تغییر به احتمال بسیار در قرن نخست و قطعآ در قرن دوم رخ داده بود. این تحول، جانشین شدن تدریجی کُدکس بهجای طومار بود. جابهجا کردن طومار، ناجور و رفتن به اول و آخر آن دشوار بود و جای زیادی را در کتابخانه هدر میداد. برای نوشتن یک نسخه عهد جدید به طومارهای بسیار نیاز بود. حال آنکه تمامی کتاب عهد قدیم را میشد بر روی یک جلد کدکس نوشت و این امتیاز را نیز داشت که مصون از بسیاری آسیبها بود. به احتمال زیاد انجیل مَرقُس را در اواخر قرن یکم بهصورت کدکس از رم به اسکندریه فرستادند. این امر نشان میدهد که شکل کدکس در این زمان در رم شناخته شده بود. گفته میشود قیصر نیز از کدکس برای ارسال مکتوبات خود به سنای رم استفاده میکرد. در آغاز از پاپیروس در ساختن کدکس استفاده میکردند، اما بعدها معلوم شد که پاپیروس دوام و استحکام کافی ندارد و در مقابل تا شدن آسیبپذیر است. از اینرو، پارشمن که به راحتی تا میخورد و دوامش بیشتر بود، جانشین پاپیروس شد. شکل کدکس در قرن دوم در جرگههای مسیحی رواج یافت. در قرن سوم در کتابخانه قیصریه، طومارهای پاپیروس با مجلدات کدکس عوض شدند و در همان حوالی تهیه 50 نسخه از کتاب مقدس به دستور کنستانتین کبیر برای ارسال به قسطنطنیه در همین کتابخانه صورت گرفت. در این دوران استفاده از کدکس برای نوشتههای پیش از مسیحیت نیز رایج شد. گذر از طومار به کدکس و از پاپیروس به پارشمن تحول بزرگی در تاریخ تولید کتاب بود و درست به اندازه اختراع حروف متحرک چاپ و گذر از پارشمن به کاغذ در قرن پانزدهم اهمیت داشت.
قسطنطنیه. میراث علمی و ادبی یونان که طی قرون بسیار از راه موزه و کتابخانه اسکندریه به ما انتقال یافته است، در قرن چهارم به قسطنطینه رسید. قسطنطنیه بیش از هزار سال سرچشمه و منبع دانش در امپراتوری رم شرقی بود. در رم شرقی شهر بزرگی وجود داشت که پایتخت یک امپراتوری بود و زبان واحدی داشت که با مدل کلاسیک آتیک چندان متفاوت نبود. در رم غربی چیزی مانند این وجود نداشت. رم هیچگاه به جایگاه قسطنطنیه نرسید. در رم غربی هیچ شهری وجود نداشت که مسقط الرأس سنت ادبی باشد و حتی در آن یک زبان رایج باشد. زبان لاتین را مردم نژادهای مختلف ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، و پرتغال از راه گوش میآموختند و به این سبب زبان لاتین با گویشهای غیرلاتین مردمان مختلف درآمیخت. تنها عنصر ثابت در غرب، کلیسای آن بود که میتوانست سنت لاتین کلیسایی خود را حفظ کند، اما ادب غیردینی به تمامی رخت بربست و بهصورت رشته بسیار باریکی غرب قرون وسطی را با دنیای کهن رم و یونان در پیوند نگاه داشت. اما همین پیوند به هنگام خود توسط اندیشه یونانی و سنت یونانی که از راه منابع غربی و بیزانسی به غرب رسیده بود، از نو برقرار و تحکیم شد.
دوران بیزانس از تأسیس قسطنطنیه در 330م. تا تسخیر آن توسط ترکان در 1453 ادامه یافت. در تمام این دوران سنت علمی و آموزشی و کتابخانههای آن بیگسست ادامه یافت و سیاهی و ادبناپروری غرب را در خود غرق ساخت. در قسطنطنیه سلسله ناگسسته مصححان متون، شارحان، فرهنگنویسان، و تاریخنویسان بهکار بودند و آثار آنان هرچند، با معیارهای نوین، خام دستانه و حتی بد است، اما بسیار پیشرفتهتر از آنچه بود که در غرب انجام میشد. بیشتر آنچه که در این هزار سال انجام شد، محتاج پژوهش در کتابخانهها بود و میتوان با اطمینان گفت که در سراسر این دوران مجموعههای غنی کتابخانهها در این شهر وجود داشتند. از آن هم فراتر، جمعیت شهر نیز نه فقط باسواد، بلکه بسیار تحصیلکرده بودند. برنامه آموزشی به دقت مدل یونانی را دنبال میکرد و چنانکه گفتهاند، بهطور قطع هر پسر و دختری که پدر و مادرش توان پرداخت شهریه داشتند، میتوانست تحصیل کند. قسطنطنیه در اکثر این دوران پایتخت یک امپراتوری بود و دستگاهِ اداریِ شهریِ پرتوانی آن را اداره میکرد و هدف اصلی دانشگاه قسطنطنیه تربیت کسانی بود که بعدآ بتوانند این دستگاه را بگردانند. پهلو به پهلوی این دانشگاه یک مدرسه دینی و شماری مدرسه رهبانی وجود داشت.
همه این نهادهای آموزشی کتابخانههای خود را داشتند. کتابخانه سلطنتی و کتابخانه کلیسایی در دوران کنستانتین کبیر بنیانگذاری شدند. کتابخانه سلطنتی در آغاز کاملا لاتینی بود، اما لاتین به زودی جای خود را به یونانی داد. کتابخانه کلیسایی عمدتآ به زبان یونانی و کتابهای آن کلامی بود، ولی در مورد هیچکدام چیز زیادی نمیدانیم. فقط میدانیم هر دو، بهرغم دورانهای سخت و گسستها، در سراسر دوران هزار ساله برجا بودند. دانشگاه و کتابخانه آن در اوایل قرن پنجم به اوج رسیدند. گفته میشود که در سال 471 که به کلی سوخت صدوبیست هزار جلد کدکس داشت. اما کتابخانه را زود بازساختند. اوج شکوه بیزانس را میتوان قرن ششم در دوران ژوستنین دانست. بازسازی کلیسای سنتا صوفیا[13] ، و آثار تاریخنگاران و شاعرانی چون پروکوپیوس و ساختن "کدکسهای ارغوانی" نفیس نظیر انجیل روسانو، و انتشار قوانین ژوستینیانی به این دوره مربوط میشود. کتابخانه سلطنتی در این هنگام 600000 جلد کدکس داشت و کتابخانههای خصوصی و مجموعههای هنری نفیس فراوان وجود داشت.
عصر شمایلشکنان (641-867م.) دوران تیرهای بود، اما نشانی از گسست در کار کتابخانهها از این دوران در دست نیست. اینک ثابت شده که داستان به آتش کشیدن کتابخانهها و انداختن استادان به درون آتش دروغ بوده است. با پایان یافتن شمایلشکنی، نوزایی ادبی زیرنظر مَطران فوتیوس آغاز شد. در همین حال پدیده ناخجسته جانشین کردن متون اصلی با خلاصهها و برگزیدهها آغاز شد که مشخصه دوران اخیر قرون وسطی در غرب نیز بود. از آثار مهم این دوران فرهنگ بزرگ سوئیداس متعلق به قرن دهم است. این کتاب مرجع عظیم که حاوی اطلاعات سرگذشتنامهای و کتابشناختی است و بهصورت الفبایی تنظیم شده است، مبتنی بر منابع قدیمیتر بوده و بدیهی است حاصل پژوهشی کتابخانهای بوده است. سه وجه قرنهای بعد که مورد توجه خاصی است عبارتند از: 1) شکلگیری عرفان در قرن یازدهم (عرفان یکی از دو عرصهای بود که فرهنگ بیزانسی از خود در آن نشان خلاقیت باقی گذارد)، عرصه دیگر هنر و معماری بود. در غرب نوشتههای عامهخوان عرفانی نقش مهمی در ایجاد حال و هوای باسوادی ایفا کرد که در آن عادت به خواندن شکل گرفت. در شرق بیسوادی کم بود، اما این آثار در آنجا نیز باید حیات دینی و دنیوی را با اندیشه نسبتآ روشن و منضبط برانگیخته باشند؛ 2) بسیار شدن صومعههای راهِبان و کتابخانهها بهدنبال نوزایی، این کتابخانهها ظاهرآ حاوی متون دینی بودند، اما در آنها هنر ریزنویسی نویونانی و کتابتخانههای بسامان پدید آمدند؛ و 3) ظهور تاریخنویسان توانمند در قرون آخری در بیزانس، سطح کار این افراد بسیار فراتر از تاریخنویسان غرب بود و همین نکته نشاندهنده وجود و دوام کتابخانههای خوب است. در آخر دوران بیزانسی استانداردهای آموزش در همه جا، جز در قسطنطنیه تنزل کرد. کتابخانهها در اینجا تا آخر برجای ماندند.
شهر قسطنطنیه، دوبار لطمه دید؛ یکبار در 1204 بهدست فرانکها و ونیزیان، و یکبار در 1453 هنگامی که بهدست سلطان محمد فاتح افتاد. در هر دو مورد لطمه به کتابخانهها زیاد بود. اما ظاهرآ باید بیشترین لطمهها مربوط به 1204 باشد که تخریب طی آن بیملاحظه بود. در 1453 ترکان دریافته بودند کتاب دارای ارزش مادی است، از اینرو، کشتیهای کتاب روانه ونیز شد. از بین رفتن بیشتر کتابهای بیزانسی به دوران قبل از 1453 مربوط میشود. مثلا کتابشناسی فوتیوس که در قرن نهم تدوین شد، به 280 نویسنده اشاره دارد. دو سوم کتابهایی که در آن آمده از میان رفتهاند. اما هیچ نویسندهای بعد از 1204 از این کتابها سخنی نقل نمیکند. بازیافتن آثار یونانی کهن را مدیون ترجمههای عربیای هستیم که از سیسیل و اسپانیا به ما رسیدهاند. اما عمدتآ به بهای پراکنده شدن علمای یونانی و متون یونانی در طی دو قرن آخر. اهمیت دوران بیزانسی در تاریخ کتابخانهها در حفاظت از متون یونانی در کتابخانههاست. عمده این توفیق به سبب ملانُقَطی بودن عالمان بیزانسی و تابعیت محض آنها و فقدان روحیه خلاق ادبی آنها در تصحیح نسخ بود. از هر چیز بگذریم حفاظت، وظیفه اولیه کتابدار است. کتابخانههای قسطنطنیه در کل این وظیفه را با موفقیت و وفاداری به انجام رساندند.
دوران قرون وسطی. دوران قرون وسطی در تاریخ کتابخانهها را میتوان از تأسیس مونت کاسینو تا قرن پانزدهم دانست. طی این دوران کتابخانهها در اروپای غربی به تمامی، کلیسایی بودند و به صومعههای راهبان یا کلیساهای جامع، و در سالهای آخر به مدارس جامع نوبنیاد تعلق داشتند. بیسوادی در میان مردم عادی عمومیت داشت و روحانیون تنها طبقه باسواد بودند و حتی در میان اینان نیز سطح آن نازل بود. در عین حال، کلیسا، مدارس و کتابخانهها را دایر نگهداشت تا مؤمنان را به فهم متون مقدس و آداب تجویز شده توانا سازند. از این طریق قدری از متون کهن لاتین پیش از مسیحیت بازماند تا بهعنوان مقدمه در درک لاتین کلیسا بهکار آید. ناگزیر، گاه تدریس از حدود تعیین شده فراتر میرفت. در آثار نویسندگانی نظیر سِنکا ارزشهای اخلاقی یافت میشد و ترانههای چوپانی[14] چهارم ویرژیل دارای صبغه الهی دانسته میشد. لکن، در کنار اینها، کسانی هم یافت میشدند که از خواندن متون کلاسیک لذت میبردند.
سنت مسیحی تدریس سازماندار و کتابخانهها با بندیکت و کاسیودوروس در قرن ششم آغاز شد. این سنت در جوامع رهبانی مصر و در دو صومعهای که در حدود سال 400 در مارسی ساخته شد، ریشه داشت. قانون مشهور سَن بندیکت در سال 526 صادر شد و به قانون فرقه بندیکتی، و صورت غیرمستقیم به قانون اکثر فرقههای مهم دیگر، تبدیل شد. این قانون، به تلویح، وظیفه نسخهبرداری، خواندن، و آموختن را پارهای از وظیفه روزانه راهب مقرر کرد. اهمیت فرمان بندیکت نباید ما را از اهمیت نقش کاسیودوروس غافل بدارد. قانون بندیکتی خطاب به جامعه اهل علم نبود و اشارهای نیز به کتابتخانه نداشت. اما کاسیودوروس یادگیری صحیح و نسخهبرداری از کتابها را بخش لازم انضباط جامعه خود دانست و به سبب اوست که ما آثار نویسندگان لاتین باستان و آبای کلیسا را، در روزگاران بعد، در دست جماعات غربی میبینیم. همچنین کاسیودوروس نوعی کتابشناسی فراهم ساخت که راهنمای سازماندهی کتابخانهها و کتابتخانهها بود و روش کار و هدف جامعه او را به دقت توصیف میکرد. در ویواریوم[15] که وی آرزو داشت دانشگاه کمال مطلوب خود را در قالب آن ایجاد کند، برحسب گزارشها 1300 اثر وجود داشت که احتمالا در 10 طاقچه از آنها نگهداری میشد. فهرستی در کار نبود، هر چند رفبرگهای ظاهرآ وجود داشت و کتابهای تفسیر برای ارجاع ساده علامت میخوردند. مجموعه ویواریوم عمدتآ دینی بود، اما آثار دوران جاهلیت رم نیز در آن وجود داشت. کتابخانه ویواریوم بعد از مرگ کاسیودوروس در 583 چندان نپایید، و از سرنوشت آن چیزی نمیدانیم، لکن کتابشناسی او در تمام دوران قرون وسطی باقی ماند و ذکر کتابهایی که در ویواریوم تولید شد در فهرستهای قرون وسطایی بسیار رفته است. از اینرو، گفتهاند که کتابخانههای صومعههای بندیکتی بیشتر مدیون کاسیودوروس هستند تا بندیکت که آنها را بنیاد نهاد.
از قرن پنجم به بعد راهبسراها در سراسر اروپا پراکنده شدند. نخستین کتابخانه صومعهای در انگلستان در اواخر قرن هفتم تأسیس شد و بیشتر کتابهای آن از رم آمد. اما زندگی صومعهای به سادگی سامان نیافت، تا آنکه در قرن دهم در فرقه بندیکتی اصلاحاتی صورت گرفت و در قانون بندیکتی بازنگری شد. در این بازنگری نیز به کتابخانه اشارهای نشده بود، اما به راهبان حکم شده بود که در حجرههای خود در اوقات معین به نسخهبرداری و تذهیب کتاب بپردازند.
مراقبت از کتابخانههای صومعهها معمولا بهدست سرخوان همسرایان کلیسا سپرده میشد که مسئول کتابهای دعا و دفترهای ثبت اسناد و احوال نیز بودند. کتابها را در صومعه، بسته به مورد مصرف آنها، در جاهای مختلف نگه میداشتند. در قرن پانزدهم و در نتیجه فزونی کتابها، فضای واحد برای کتابخانه در صومعهها پدیدار شد. پیش از آن کتابها در هر جای صومعه پراکنده بودند. اکثر کتابخانهها فهرست و یا لااقل صورت موجودیای داشتند که نشان میداد کتاب در کدام قفسه و کدام رف نگهداری میشود. چند فهرست نسبتآ منظم از آن دوران باقی مانده است. یکی از بهترینهایشان که در 1389 تدوین شده سه بخش دارد: 1) فهرست عنوانها که در جمله اول متن بهدنبال هر مدخل آمده است و تعداد برگها و رسالههای موجود در هر جلد ذکر شده است؛ 2) رفبرگه ایضآ با ذکر رسالههای موجود در هر جلد و همراه با جملاتی از آغاز متن؛ و 3) فهرست الفبایی نویسندگان تمام مجموعه.
آگاهی از محتوای کتابخانههای صومعهها بیش از آگاهی از سازماندهی آنهاست. بخشی از کتابها از خیرات حاصل میشد، بخشی در کتابتخانههای صومعهها تولید میشد، و بخشی نیز از راه مبادله با صومعه دیگر بهدست میآمد، و بخشی خریده میشد. اما افزایشهای عمده حاصل سخاوت شخصیتهای برجسته بود. محتواها نیز در همه کتابخانهها کم و بیش یکی بود: انواع کتاب مقدس؛ کتابهای آباء و بزرگان دین نظیر اگوستین و گریگور کبیر و و شرح کاسیودوروس از زندگانی قدیسان؛ قدری کتب منطق و قوانین شرع و عرف؛ کتب دستور زبان؛ و کتب علمی یا طبی نظیر اقلیدس؛ در آخر هم شماری متون کلاسیک، بهویژه آثار ویرژیل، ترنس، اوید، هوراس، و پرسیوس که معمولا بهعنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار میگرفتند. نگهداری از متون کلاسیک در کتابخانههای صومعهها در اروپای غربی یکی از دو خدمت بزرگ این صومعهها به عالم علم بوده است. خدمت دیگر آنها تاریخهای سنواتی[16] است که در کتبخانههایشان مینوشتند و باقی مانده است. ارزش اینها برای تاریخنویسان بیتردید بسیار است، بهویژه هنگامی که وقایع معاصر را گزارش میکنند. وام ما به تاریخهای سنواتی بندیکتی را عظیم دانستهاند.
کتابخانههای صومعهای در قرن 12 به اوج رسیدند. پس از آن انحطاط تدریجی آنها آغاز شد. صومعهها از آن به بعد دیگر مراکز آموزش عالی نبودند و دانشگاههای جدید، نظیر بولونیا، پاریس، آکسفورد، و کمبریج جایشان را گرفتند. و بهدنبال بازیابی آثار ارسطو از کتابخانههای اسلامی و بیزانس، تصویر بیشتر تغییر کرد. رشد حکمت مدرسی نیز به این روند کمک کرد. دانشگاهها و مدرسههای جدید، کتابخانههای خود را از پایه بنا نهادند، اما رشدشان سریع نبود و تنها دانشجویان ارشد به آنها دسترسی داشتند. دانشجویان جوانتر مجبور بودند، متن درسهایشان را از روی سرمشقها رونویسی کنند. کتابخانههای واقع در آکسفورد، لندن، و کمبریج به احتمال قوی غنیترین مجموعهها را در انگلستان قرن چهاردهم داشتند. یکی از خدمات مهم فرقه فرانسسی در انگلستان تهیه چیزی شبیه به فهرست کتابهای کتابخانههای صومعهها در انگلستان در قرن سیزدهم بود که در قرن پانزدهم بسیار بسط یافت.
داشتن مجموعههای خصوصی توسط روحانیون پیش از قرن پانزدهم نادر بود. استثنا در این میان ریچارد بری، اسقف شهر دورهام (1345م.) بود که نخستین کتابدوست انگلیسی به شمار میرود و مجموعهاش احتمالا به 1500 جلد میرسید. در نوشتهای که از او باقی مانده، وی ضمن بیان هدف و روش خود در گرد آوردن این مجموعه، جهالت و بیسوادی عوام و یا طمّاعی صدقهگیران عصر را تقبیح میکند.
در سراسر قرون وسطی کتابها را یا در صندوقها و یا بر روی میز خطابه، اغلب با زنجیر و خوابیده، و یا بر روی رف قفسه نگهداری میکردند. صحافی همراه با طراحی بر روی و پشت جلد و یا همراه با نقش برجسته یا گُل میخ در چهار زاویه جلد بهمنظور نگهداری خوابیده کتاب بود. غرفهبندی همراه با رف در بالای میز خطابه در اواخر قرن شانزدهم در اکسفورد شکل گرفت.
تحولات قرن پانزدهم، نظیر ظهور اومانیسم و رواج سواد در میان مردم عادی و بنیانگذاری مدارس و اختراع چاپ با حروف متحرک و استفاده روزافزون از کاغذ بهجای پارشمن، تأثیر چندانی بر کتابخانههای دانشگاهی و صومعهای عصر ننهاد. این تأثیر در قرنهای بعد عظیم بود. رواج سواد در خارج از صفوف روحانیون منجر به تملک کتاب توسط مردم غیرروحانی شد. این نکته اغلب در وصیتنامهها و نوشتههایشان ذکر شده است. بسیاری از این کتابها را اشرافِ کتاب جمعکن، نظیر همفری، دوکِ گلاسستر[17]، از ایتالیا به انگلستان آوردند. بیشتر این کتابها سرانجامشان به اکسفورد ختم شد.
پایان دوران قرون وسطی و آغاز دوران رنسانس بسیار همپوشان از آب درآمدند. دوران قرون وسطی با انحلال صومعهها و پراکنده شدن کتابهایشان در قرن شانزدهم به سرآمد. اما رنسانس بسیار پیشتر در ایتالیا آغاز شد. حتی در انگلستان تأثیر اومانیسم در قرن پانزدهم محسوس بود. نخستین بنیاد دانشگاهی متعلق به رنسانس انگلیسی بود و کتابخانه زیبای آنکه اراسموس ستوده، در 1514، یعنی حدود 20 سال قبل از انحلال صومعهها بهوجود آمد. افتتاح مدرسه سن پل در 1509 را تاریخ ورود اومانیسم به آموزش و پرورش انگلیسی میدانند.
مآخذ :
1) Chaytor, H. J. From Script to Print, 1945; 2) Clark, J. W. The Care of Books, 1901; 3) Clift, E. H. Latin Pseudepigrapha (Roman, Libraries), 1954; 4) Edwards, E. Memoirs of Libraries, 2nd. ed., 1901; 5) Hessel, A. A History of Libraries. translated by R. Peiss, 1950; 6) Irwin R. The English Library: Sources and History, 1966; 7) Idem. The Heritage of the English Library, 1964; 8) Kenyon, Sir F. Books and Readers in Ancient Greece and Rome. 2nd. ed., 1951; 9) Knowles, D. D. The Religious Orders in England, 1948-1959; 10) Mair, A. W.; Mair, G. R. editors. Callimachus and Aratus, 1955; 11) Oxford Classical Dictionary. S.V. "Archives", "Books", "libraries; 12) Roberts, C. H. "The Codex". In Proceedings of the British Academy, 1954, PP. 169-204; 13) Thompson, J. W. Medieval Libraries, 1939 (reprinted with suppl., 1957); 14) White, J. W. The Scholia on the Aves of Aristophanes, 1914; 15) Wormald, F.; Wright, C. E. The English Library Before 1700, 1958.
ریموند اروین[18]
ترجمه و تلخیص ابراهیم افشار (ELIS)
[1]. Athenaeus
[2]. Aulus Gellius
[3]. Polycrates
[4]. Pisistratus
[5]. Theopherastus
[6]. Neleus
[7]. Smyrna
[8]. Attalid
[9]. Patrae
[10]. Suidas
[11]. Pinakes
[12]. Pamphilus
[13] . به یونانی هاگیا سوفیا (= فرد مقدس)، بنایی عظیم، شاهکار معماری بیزانس در قسطنطنیه(= استانبول) که بعد از فتح این شهر توسط مسلمانان در 1453م. به مسجد ایاصوفیه تغییر نام یافت و اینک موزه است (مترجم).
[14]. Ecologue
[15]. Vivarium
[16]. Chronicles
[17]. Gloucester
[18]. Raymond Irwin
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کتابخانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ کتاب . جای نگهداری کتاب اعم از آنکه اطاق مانندو جای مسقفی باشد یا محلی که در آن کتابها را فر...
کتابخانه ملی یا دیگر کتابخانه های داخلی یا بین المللی که بموجب قانون واسپاری افراد حقیقی یا حقوقی که اثری را در نسخههای متعدد بهصورت عمومی منتشر کرد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.