زنخ زدن
نویسه گردانی:
ZNḴ ZDN
سرزنش کردن، بیهوده گفتن، طعنه زدن، لاف زدن ( فرزانفر)
خامش زنخ مزن که ترا مرده¬شوی نیست ذات ترا مقام نه پنجست و نی شش است
(1/444/13غزلیات شمس)
آن بیخبران که دُرّ معنی سفتند
در چرخ به انواع سخنها گفتند
آگه چو نگشتند به اسرار جهان
اول رنخی زدند و آخر خفتند ترانه های خیام/صادق هدایت/چ امیرکبیر
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.