دیوان
نویسه گردانی:
DYWʼN
استعاره از دیوانه /
در برخی اشعار از این کلمه میتوان استفاده کرد که به نظرم هم زیبایی دارد و هم مورد استقبال قرار میگیرد و چون بسیار در بحث قافیه و عروض به کمک ما شاعران خواهد آمد.
دربسیاری از اشعار شاعران بزرگ حتمای به وضوح دیده اید که حرفی را به خاطر قافیه از آخر کلمات حذف کرده اند که در لغت نامه ی دهخدا وجود دارند اما دیوان وجود ندارد ولی از آن دسته کلمات به شمار می آید.
خواهشمندم دقیق بررسی کنید که بسیار حیاتی است برای بنده.
متشکرم
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نام کتاب : دیوان قائمیات
سروده : حسن محمود کاتب ( قرن هفتم هجری )
با مقدمه : محمد رضا شفیعی کدکنی
تصحیح و مقدمه انگلیسی : سید جلال حسینی بدخ...
جارچیان دیوان . [ ن ِ دی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منصبی از مناصب دولتی در زمان صفویه است . (تذکرة الملوک ص 13).
این عمارت جایگاه دستگاه اداری کریم خان زند بوده است و مردم شکواییه ها و تقاضای خود را به اینجا می آوردند . ورودی بنا در عصر زند از ضلع شرقی بود و از ...
دیوان سیه کردن . [ دی ی َهَْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صحیفه ٔاعمال سیاه کردن . کنایه از معصیت کردن : ز غیبت چه میخواهد آن ساده مردکه دیوان س...
گردنه ٔ دیوان دژ. [ گ َ دَ ن َ ی ِ دی دِ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه بیستون به خرم آباد میان پل کاکارضا و تنگ رباط، واقع در 139000گزی بیستو...
دیوان سیاه کردن . [ دی ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیوان سیه کردن . نامه ٔاعمال سیاه کردن . کنایه از معصیت کردن : بدوزخ برد مدبری را گناه که پیم...
صاحب دیوان رسالت . [ ح ِ دی ن ِ رِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه دیوان رسالت پادشاه دارد و نامه های او نویسد. دبیر. رئیس دفتر : از حدی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.