اجازه ویرایش برای همه اعضا

دیوان

نویسه گردانی: DYWʼN
استعاره از دیوانه /
در برخی اشعار از این کلمه میتوان استفاده کرد که به نظرم هم زیبایی دارد و هم مورد استقبال قرار میگیرد و چون بسیار در بحث قافیه و عروض به کمک ما شاعران خواهد آمد.
دربسیاری از اشعار شاعران بزرگ حتمای به وضوح دیده اید که حرفی را به خاطر قافیه از آخر کلمات حذف کرده اند که در لغت نامه ی دهخدا وجود دارند اما دیوان وجود ندارد ولی از آن دسته کلمات به شمار می آید.
خواهشمندم دقیق بررسی کنید که بسیار حیاتی است برای بنده.
متشکرم
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
دیوان شمار. [ دی ن ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دیوان حساب . اواره . (از حاشیه ٔ نخجوانی فرهنگ اسدی طوسی ). دستگاه محاسبات : عاملان بینم ...
دیوان کردن . [ دی ک َ دَ ] (مص مرکب ) قضاء. حکم . قضاوت کردن . داوری کردن و حکم دادن . مظالم راندن . داد دادن . (از یادداشت مؤلف ). || جزا...
دیوان سیاه . [ دی ] (ص مرکب ) آنکه دفتر حسابش سیاه است . کسی که نامه ٔ عملش سیاه است . عاصی . گناهکار. نامه سیاه .
دیوان بیگی . [ دی ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: دیوان + بیگ + ی نسبت )منصب دار حکومت و رئیس محاکمات شهر. (ناظم الاطباء). یکی از هفت عضو جا...
دیوان بیگی . [ دی ب ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از کبوتران که پر و گلو آنان سیاه باشد و میان و بازو سفید. (غیاث ) (آنندراج ).
دیوان راندن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) محاکمه کردن . حکم کردن . قضاوت کردن . دیوان کردن . و از همین معنی است که گویند خدا دیوانت کند : ابراهی...
اصحاب دیوان . [ اَ ب ِ دی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحبدیوانان . کاتبان . رئیسان دفاتر و نامه ها. رئیسان امور دیوانی و دولتی . وزیران امور ما...
دیوان نهادن . [ دی ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) محکمه و دادگاه تشکیل دادن . برپا کردن دیوان . محکمه ٔ قضاوت ترتیب دادن : بوسهل دیوانی بنهاد ...
دیوان سالاری. ( دیوان + سالار + ی، یاءِ نسبت) حکومت بوسیلۀ یک گروه یا سازمان اداری مرکزی، بخصوص گروهی که جوابگوی به افراد جامعه نیست. مترادف این واژه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
کوشا بهایی پور
۱۳۹۰/۱۲/۰۵ Iran
0
0

در برخی اشعار از این کلمه میتوان استفاده کرد که به نظرم هم زیبایی دارد و هم مورد استقبال قرار میگیرد و چون بسیار در بحث قافیه و عروض به کمک ما شاعران خواهد آمد.
دربسیاری از اشعار شاعران بزرگ حتمای به وضوح دیده اید که حرفی را به خاطر قافیه از آخر کلمات حذف کرده اند که در لغت نامه ی دهخدا وجود دارند اما دیوان وجود ندارد ولی از آن دسته کلمات به شمار می آید.
خواهشمندم دقیق بررسی کنید که بسیار حیاتی است برای بنده.
متشکرم


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.