خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان (صورت قدیم خاقان) واژهٔ ترکی مغولی به معنای رئیس قوم است که به سران قبائل ترک و مغول و بعدها ایرانی و همچنین برخی ملاکین و اربابان که دارای موقعیت خاص قومی بودند، اطلاق میشدهاست.
عنوانهای مشابه در کشورهای اروپایی [ویرایش]
ایتالیا و اسپانیا: دن
بریتانیا: سر
فرانسه: کنت
خانهای ایران [ویرایش]
خانهای استان گیلان
خوانین لرستان
منابع [ویرایش]
خان در لغتنامه دهخدا
این یک نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ردههای صفحه: پادشاهیفئودالیسمرئیسهای دولتدرجات نظامیلقبهاوامواژههای ترکیلقبهای پادشاهی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
خان باباکندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل . ناحیه ای است در 48هزارگزی شمال خاوری گرمی و 3 هزارگزی شوسه ٔ پ...
حیدرقاضی خان . [ ح َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در هیجده هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار و...
خان آزادمرد.[ ن ِ م َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به بفارس که مرغزار نرگس در آن واقع است . حمداﷲ مستوفی آرد: مرغزار نرگس بجوار کازرون و جره بحدو...
خداویردی خان . [ خ ُ وِ ] (اِخ ) جلایر وی از علمای شهر مشهد بدوره ٔ صفویان در زمان شاه عباس اول بود و چون عبدالمؤمن خان اوزبک شهر مشهد را ب...
چنارعباس خان . [ چ ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی در مرکز دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 15 هزارگزی شمال قصبه ٔ اسدآباد کنار راه م...
حسن خان باغی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه در 25هزارگزی خاوربخش و 11هزارگزی شوسه ٔ میانه - خلخال . کوهس...
امیرگونه خان . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ایرلوی افشار. از طرف محمدحسن خان قاجار حاکم اصفهان بود. رجوع به فهرست مجمل التواریخ گلستانه شود.
ارتضاعلی خان . [ اِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) محمد ارتضاعلی خان (بهادر) صفوی المدراسی . متوفی بسال 1270هَ. ق . او راست : 1 - الرسالة المسماة بالتصریح المح...
قره خان بندی . [ ق َرَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 15 هزارگزی شمال خاوری بجنورد و سر راه شوسه ٔ بجنورد به...
نعمت خان علی . [ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) از پارسی گویان هندوستان است در عهد عالمگیر و شاهجهان می زیسته و به سال 1120 هَ . ق . درگذشته ،منظومه ای ...