خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان (صورت قدیم خاقان) واژهٔ ترکی مغولی به معنای رئیس قوم است که به سران قبائل ترک و مغول و بعدها ایرانی و همچنین برخی ملاکین و اربابان که دارای موقعیت خاص قومی بودند، اطلاق میشدهاست.
عنوانهای مشابه در کشورهای اروپایی [ویرایش]
ایتالیا و اسپانیا: دن
بریتانیا: سر
فرانسه: کنت
خانهای ایران [ویرایش]
خانهای استان گیلان
خوانین لرستان
منابع [ویرایش]
خان در لغتنامه دهخدا
این یک نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ردههای صفحه: پادشاهیفئودالیسمرئیسهای دولتدرجات نظامیلقبهاوامواژههای ترکیلقبهای پادشاهی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
شیخ خان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منگره ٔ بخش اندیمشک شهرستان دزفول است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
طاق خان . (اِخ ) یکی از نیاهای سلغریان : حمداﷲ مستوفی ذیل شعبه ٔ اول سلغریان آرد: بروایتی اصل ایشان از نسل سلغر است و او از تخم طاق خان پس...
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری سکوهه ، نزدیک مرز افغانستان . ...
علم خان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 4 هزارگزی جنوب ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . ناحیه ایست جلگ...
فتح خان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نارویی بخش شیب آب شهرستان زابل که در 32 هزارگزی خاور سه کوهو و 3 هزارگزی خاور راه فرعی بندکوهک ...
روب خان .(اِخ ) نام عام امرای روب . (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ص 524). و رجوع به رؤب و روب شود.
دده خان . [ دَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان . در 71هزارگزی شمال باختری باجگیران . سرراه مالرو عمومی با...
دول خان . (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد دارای 147 تن سکنه است . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ ج...
ده خان . [ دِه ْ ] (اِ مرکب ) کدخدا و رئیس و بزرگ ده و قاضی ده . (ناظم الاطباء).
ده خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 28هزارگزی شمال خاوری کرمان . سکنه آن 650 تن . آب ...