انجمن حجتیه
نویسه گردانی:
ʼNJMN ḤJTYH
انجمن حجتیه تشکیلاتی که هدف اصلی آن، دفاع از اسلام در مقابل بهائیت و تلاش برای «فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر» است. این انجمن در سال ۱۳۳۲ به رهبری یک روحانی شیعه به نام شیخ محمود حلبی تأسیس شد.[۱] حلبی این گروه را در سال ۱۳۶۲ پس از تهدید روحالله خمینی و متهمشدن به خیانت و ارتجاع، تعطیل کرد.
اختلاف اصلی اعتقادی انجمن حجتیه با دیدگاه حاکم در جمهوریاسلامی ایران، آنست که آنها معتقد به تلاش برای تشکیل حکومتی اسلامی تا پیش از ظهور امام عصر نیستند.[۲]
محتویات [نمایش]
تاریخچه [ویرایش]
انجمن حجتیه پس از کودتای ۱۳۳۲ با هدف تعلیم کادرهایی برای دفاع علمی از اسلام و تشیع در برابر چالش الهیاتی بهائیت ایجاد شد. شیخ محمود حلبی بنیانگذار این سازمان از اساتید حوزه علمیه مشهد و از طرفداران نهضت ملی در دوران حکومت مصدق بود که پس از کودتای ۱۳۳۲ فعالیت سیاسی را کنار گذاشت. مبلغان بهائی این نظر را تبلیغ میکردند که منجی منتظَر شیعیان ظهور کرده و پس از او پیامبری جدید ظهور کرده و اسلام با آمدن این پیامبر آیین جدیدش که بهائیت نام دارد، منسوخ شدهاست.
حجتیه به دنبال دفاع از موقعیت شیعه با مراجعه به متون اسلامی و بهائی بود. حساسیت حلبی نسبت به این موضوع از یک تجربه شخصی سرچشمه میگرفت. در دوران طلبگی، او و همشاگردیش سید عباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به آئین بهائی دعوت شده بودند و دوست او به بهائیت گرویده بود. این موضوع زنگ خطری را برای حلبی به صدا درآورد و او با کنار گذاشتن تحصیلات و مطالعات معمول، وقت خود را وقف مطالعه تاریخ و متنهای اصلی بهائیت کرد تا یک پاسخ جامع اسلامی برای مسئله بهائیت بیابد. طرح اولیه حلبی آموزش گروهی از طلبهها برای انجام این وظیفه بود، برگزاری کلاسهایی برای آموزش این دروس به طلبهها با مخالفت مقامات مذهبی بلندپایه حوزه علمیه قم روبرو شد. حلبی آنگاه یک گروه داوطلب غیر روحانی متبحر در مباحثه و مناظره را برای این منظور استخدام کرد. این گروه ابتدا به نام انجمن ضد بهائیت و پس از انقلاب به انجمن حجتیه معروف شد.
مراحل اولیه پروژه حلبی در مشهد سپری شد. پیشرفت پروژه در مشهد امیدوارکننده نبود و حدود ۶ ماه طول کشید تا او بتواند یک دانشجوی جدی را استخدام کرده و آموزش دهد.
تصمیم حلبی برای سفر به تهران موفقیتهای استراتژیکی را برای او به ارمغان آورد. نخستین حلقهٔ شاگردان او از بازاریها و پیشهوران مذهبی تشکیل میشد و آنها توانستند گروهی از دانشآموزان مشتاق و بااستعداد حوزههای علمیه و دبیرستانها را به خدمت گیرند.
عقاید [ویرایش]
اعتقادات انجمن حجتیه خوانشی از عقاید شیعه امامیه با مکتب فقهی غیرسیاسی و جنبهٔ موعودگرایانهٔ قوی است.
انجمن حجتیه به شدت مخالف تشکیل حکومت اسلامی و دخالت عالمان دینی در سیاست بود. آنها با تمسک به روایت «رایت» (پرچم)؛ «هر پرچمی که قبل از قیام قایم برپاداشته شود، صاحبش طاغوت است، غیر از خدای عز و جل پرستیده میشود»[۳] معتقد بودند قبل از قیام مهدی موعود شیعیان هر قیامی اشتباه است و به شکست میانجامد. همچنین با تمسک به روایتی از جعفر صادق تشکیل حکومت خالص را تنها در زمان موعود ممکن میدانستند؛ «هیچیک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمیکند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیافزاید.»[۴]
بر خلاف مشهور، آنها معتقد نبودند که باید گناه و ستم به اوج خود برسد تا زمینه قیام مهدی فراهم شود. بلکه آنان را اعتقاد بر این بوده و هست که راه گشایش از فتنهٔ غیبت، خواست و ارادهٔ الهی است و خواست خداوند، تنها با درخواست مردم از او و دعا کردن برای فرج امکان پذیر است. لذا از دید آنها توجه دادن به این موضوع مصداق بارز امر به معروف است و بدین وسیله، باید مردم را به دعای برای ظهور آن حضرت توجه داد. این گروه در دوران غیبت امام عصر، مخالف جهاد ابتدایی (آغاز جنگ) بوده هر چند که منکر دفاع در صورت تجاوز نیستند.[۵]
این سازمان در دوران غیبت امام عصر، قایل به تقیه بوده، معتقد بودند که «مبارزه» نابخردانه و ماجراجویانه، هدر دادن نیروهاست. آنان در عصر غیبت یکی از مسئولیتها و وظایف یک انسان مسلمان را «انتظار» میدانند و البته در کنار انتظار، سایر وظایف یک مسلمان شیعه، همچون برقراری نماز، روزه، پرداخت خمس و زکات و اقامه امر به معروف و نهی از منکر را برقرار میدانند.
آنها فلسفه را نوعی بدعت و ورود فلسفه یونان را به اسلام از طرحهای خلفای بنی عباس برای مقابله با مکتب امامان شیعه و مبانی اندیشهٔ دینی تشیع میدانستند.
آنها معتقد بودند هر گونه مبارزهٔ هیجانی و نابخردانه با استعمار و استبداد نه تنها سودی ندارد بلکه مایه نیرومندی و پیشرفت دشمنان خواهد شد و پیوسته این اندیشهٔ شیعی را پراکنده میساختند که مبارزه با زورمندان و قدرتهای جهانی ویژه مهدی است و قرآن با صدای رسا اعلام میدارد که خود را به دست خویش هلاک نکنید.[۶]
آنها خود را پیرو افرادی که «علما و فقهای اسلام شناس، آگاه، عالم و دلسوز برای اسلام» مینامیدند دانسته و معتقد بودند، رهبر و ولی و حاکم جامعه باید معصوم باشد، و عدالت تنها برای مرجعیت دینی کافی است، و برای تشکیل حکومت اسلامی به عصمت و علم الهی نیز احتیاج است. سه اصل اساسی آنها در زمان شاه چنین بود: ۱. مبارزهٔ منطقی و علمی با گروههای از نظر آنان منحرف که اعتقادات شیعیان را هدف قرار گرفته بودند؛ ۲. خودداری از دخالت در سیاست به منظور حفظ کیان خود وجلوگیری از زد و خورد بی مورد با دولت مستقر در کشور؛۳. پیروی از مرجعیت دینی.[۲]
ساختار [ویرایش]
در اواخر دهه ۱۳۴۰ نسل دوم نوآموزان حجتیه وارد دانشگاهها شدند و در پی مدرنیزه و استاندارد کردن مدیریت انجمن برآمدند. به این ترتیب ابتدای دهه ۱۳۵۰ شاهد اصلاحات سازمانی در داخل انجمن بود که به تخصصی شدن و تقسیم کار در انجمن منجر شد. افراد پس از آموزشهای پایهای در مورد تشیع، تاریخ بهائیت و الهیات جذب گروههای عملیاتی تخصصی میشدند. این گروهها عبارت بودند از:
گروه ارشاد که مسئولیت بحث با مبلغان بهایی، دعوت بهائیان به اسلام و خنثیسازی تأثیرات فعالیتهای مبلغان بهایی را بر عهده داشت، '
گروه تدریس و گروه نگارش که به استانداردسازی درجات و متنهای آموزشی میپرداختند؛ متنهای آموزشی حجتیه به صورت تایپ شده و پلی کپی به کلاسهای انجمن ارسال میشد. کلاسهایی که هر هفته در خانههای شخصی اعضا در سراسر کشور برگزار میشد. این جزوات تا یک هفته پس از توزیع از شاگردان تحویل گرفته و بازیافت میشدند، در نتیجه برای بررسی تاریخ انجمن چیزی از آنها در دست نیست. به شاگردان نیز آموزش داده میشد که نباید جزوهها را به دیگران نشان داده یا در مورد آنها با دیگران بحث کنند.
گروه سخنرانی تجمعهای هفتگی همگانی را در مکانهای مختلف سازمان میداد که سخنرانان آموزشدیدهٔ حجتیه در آنها به به بحث در مورد الهیات شیعی، انتقاد از نگرشهای بهایی و پاسخ به سؤالات میپرداختند.
گروه تحقیق بازوی اطلاعاتی انجمن بود و در سه واحد عملیاتی جداگانه به عنوان ستون پنجم انجمن در بهائیت فعالیت میکرد و توانست با شکیبایی و به آرامی در سلسله مراتب مقامات بهائی نفوذ کند. به این ترتیب بدون آن که بهائیان متوجه شوند، تعدادی از اعضای حجتیه یه ظاهر بهائی شده و از برجستهترین مبلغان بهایی شدند.
متخصصان ارشد انجمن در هر یک از این گروهها در اصطلاح اعضای حجتیه با القاب مبارز، سخنران، مدرس و محقق مشخص میشدند. بیشتر اعضای اصلی حجتیه در جلسات هفتگی حداقل دو تا از وظایف ذکر شده را انجام میدادند.
واکنش بهائیان به ظهور حجتیه اتخاذ یک وضعیت تدافعی و محتاطانه و خودداری از بحثها و رودرروییهای علنی بود. این پاسخ اعضای حجتیه را از مؤثر بودن رویکرد خود مطمئن کرد و تشویقی برای ادامه فعالیت آنها بود. سازمان به طور مداوم رشد میکرد و در ابتدای دهه ۱۳۵۰ در سراسر ایران و تعدادی از کشورهای همسایه مانند پاکستان و هند گسترش یافت. در بخشهایی از ایران وسعت حجتیه توازنی با میزان تهدید بهائیت نداشت و این امر رقابت، اختلاف نظر، خشم و حسادت سازمانهای دیگر اسلامی را برانگیخت که قصد داشتند از موفقیتهای حجتیه الگوبرداری کنند و یا برای استفاده از منبع اصلی عضوگیری حجتیه یعنی جوانان مذهبی مستعد با این انجمن در حال رقابت بودند.
از ابتدای دهه ۱۳۳۰ تا ابتدای ۱۳۵۰ بسیاری از نخبگان آینده انقلاب ایران (۱۳۵۷) از آموزشهای حجتیه بهرهمند شدند، آنها معمولاً به عنوان یک مرحله مقطعی در دوران رشد ایدئولوژیکیشان، در برنامههای عملی و آموزشی که توسط حجتیه ترتیب داده میشد، شرکت داشتند. علاوه بر اهداف مشخص و تعریفشدهٔ حجتیه: حس فداکاری، تعهد و وفاداری همانند نوعی تعصب فرقهای نسل بعدی اعضای حجتیه را به ادامه فعالیت ترغیب میکرد. در آن دوران انجمن حجتیه در کنار مدرسه علوی به مدیریت علیاصغر کرباسچیان، نشانگر تلاش اسلام شیعی سنتی برای خوگیری با دنیای مدرن پیرامون بودند و با بهرهگیری از منابعشان برای ترویج جهانبینی خود میکوشیدند.
جالب آنکه حجتیه در تلاش برای مقابله با بهائیت برخی از ویژگیهای بهائیان را تقلید کرد. مانند فعالیت محرمانه با مقید بودن به کارایی بوروکراسی ناشی از آن و با دستیابی به ادبیات اصلی بهائیت، ماهیت طبقاتی غیر مذهبی سازمان و استفاده از وسایل مدرن ارتباط جمعی. برای مثال مدتها پیش از افتتاح حسینیه ارشاد نخستین سالن سخنرانی اسلامی مدرن در شمال تهران، حجتیه با برگزاری تجمعات عمومی نخستین سازمان اسلامی بود که منبر و قالی را با تریبون و صندلی عوض کرد. اعضای حجتیه برخلاف برادران مذهبی سنتی خود آراسته و مرتب بودند تا در دنیای آموزشی و حرفهای سکولار موفق باشند.
حجتیه به رهبری محمود حلبی توانست اجازه دریافت و استفاده از بخشی از عشریهها (سهم امام) را در فعالیتهای خود از مراجع تقلید شیعه کسب کند.
فعالیت حجتیه از روزهای اول شکلگیری توجه سازمان امنیتی رژیم پهلوی را برانگیخته بود. بر اساس اسنادی که پس از انقلاب منتشر شد، رهبری حجتیه تحت فشار قرار گرفته بود تا انجمن را به طور رسمی به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی خیریه با نام «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» ثبت کند و قول دهد که از فعالیت سیاسی خودداری کند. تعهد اخیر پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز صورت گرفت.
پس از انقلاب [ویرایش]
انقلاب اسلامی ایران، حجتیه را غافلگیر کرد. واکنش آغازین رهبری انجمن نسبت به انقلاب با بدگمانی و بدبینی همراه بود. این موضوع باعث ریزش بسیاری از نیروهای سازمان شد. با پیروزی انقلاب حجتیه به رهبری حلبی درصدد آشتیجویی با رهبری انقلاب برآمد اما مورد استقبال قرار نگرفت. روحالله خمینی که پیش از این انجمن را تأیید کرده بود، اجازهٔ انتقاد علنی را از ماهیت غیر سیاسی و گرایش محافظهکارانه انجمن در تفسیر اسلام داد. نهایتاً، پنج سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی خمینی در اشارهای تلویحی به انجمن آنها را به سرکوب خشونتبار تهدید کرد: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد. ما معصیت میکنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید... در این موجی که الآن این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.» پاسخ حلبی تعلیق کامل تمام فعالیتهای انجمن بود. بیانیه کوتاه حلبی که تعطیلی حجتیه را اعلام میکرد در ۵ فروردین ۱۳۶۲ در روزنامهها به چاپ رسید. پس از آن جنبشی برای تصفیه وابستگان به حجتیه از نهادهای آموزشی، دانشگاهی و سیاستگذاری در سراسر ایران ایجاد شد.
در این میان، انتشار کتاب در شناخت حزب قاعدین زمان، که توسط عماد الدین باقی به رشته تحریر در آمده بود، بر شدت مخالفت طرفداران انقلاب اسلامی با انجمن حجتیه افزود. باقی در این کتاب با انتقاد از انجمن حجتیه و فعالیتهای آنان، آشکارا این انجمن را عامل استعمار خوانده بود. او سالها بعد، اعلام کرد که در نگارش این کتاب تحت تأثیر فضای حاکم در انتقاد و بدبینی نسبت به حجتیه زیادهروی کردهاست: «فکر میکنم در فضای پس از انقلاب و جو مسلط آن زمان، به شدت تحت تاثیر انقلاب بودم و در راستای دفاع مطلق از انقلاب و نفی هر جریان مخالف انقلاب، به دور از داوری منصفانه و با ادبیاتی تند، غیراخلاقی و غیرعلمی کتاب «در شناخت حزب قاعدین» را نوشتم. البته شور و حال جوانی نیز در این قضاوت شتابزده و احساسیام بیتاثیر نبود.» او همچنین با اشاره به نظرات انجمن حجتیه در مورد ولایت، اعلام میکند که انتقادات او بر این انجمن، ناشی از تقلید او از روح الله خمینی بوده و بعد از گذشت سالها، هنگامی که با دیدهٔ یک محقق به آن مطالب نگاه میکند، پشیمانی وجودش را فرا میگیرد: «در شرایطی که پذیرفتن خطایای گذشته هنوز در جامعهٔ ما به شکل یک فرهنگ درنیامده و بسیاری از آقایان که امروز به نظر و موضع خاصی دست یافتهاند، با تکذیب عملکرد گذشتهشان اصرار دارند که بگویند از بدو تولد چنین نظری داشتهاند؛ من صادقانه میگویم که مواضعم در خصوص انجمن حجتیه اشتباه بوده و در آن تجدیدنظر کردهام. امروز نظراتم به برخی از دیدگاههای انجمن حجتیه (نه همه آنها) نزدیکتر از گذشته شدهاست.» [۷]
دشمنی حلبی و خمینی به اختلاف آشکار آنان در مورد مفهوم موعودگرایی در اسلام (مهدویت) بازمیگشت. تفسیر کاملاً محافظهکارانه حجتیه از موعودگرایی را میتوان مشابه جهانبینی پیشاهزارهای در دنیای یهودی مسیحی دانست. آنها در حالیکه از تمرین زاهدانه و مشتاقانهٔ انتظار ِ ظهور ِ منجی دفاع میکردند، انقلاب ِ عملی برای تعجیل در ظهور مهدی یا هر اقدامی در جهت ساختن آرمانشهر نوید داده شده اسلامی را در غیاب شخص منتظَر نفی میکردند.
از سوی دیگر فعالیت انقلابی خمینی گرایش پساهزارهای در مسیحیت و یهودیت را به ذهن متبادر میکند که از برعهده گرفتن نقش فعال در ایجاد جامعه عادل اسلامی پیش از ظهور مهدی دفاع میکند تا زمینهٔ آمدن او را فراهم آورد. در این زمینه میتوان به رویدادی اشاره کرد که به خوبی این تمایز یاد شده را نشان میدهد: در ماههای آغازین پس از انقلاب، تجمع وابستگان حجتیه با شعار «مهدی بیا مهدی بیا» برگزار شد. در پاسخ هواداران خمینی در تجمعات خود این شعار را ساختند: «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی رو نگهدار».
در سالهای پس از پایان فعالیتهای حجتیه، در مورد منشأ، ماهیت و اهداف انجمن بحثهایی مطرح میشود که بسیاری از اوقات بیدقت و جانبدارانه هستند. منتقدان نامنصف در هر دو جناح چپ و راست با پراکندن افسانهها و تئوریهای توطئه در مورد حجتیه به جا انداختن دیدگاهی اغراق آمیز و تحریف شده از میزان تأثیرگذاری و برنامههای حجتیه کمک کردند. سازمانها و اشخاص هوادار خمینی از جمله سپاه پاسداران و صادق خلخالی بارها به زنده بودن خط فکری حجتیه اشاره کره و آن را تهدیدی جدی برای نهضت انقلابی میدانستند. منتقدان سکولار از جمله حزب توده و متحدان ایدئولوژیک آن نیز مدعی بودند که با وجود سقوط آشکار محبوبیت حجتیه، آنها همچنان دلال واقعی قدرت در پشت صحنه هستند. آنها از واژه حجتیه به عنوان لقب هر آن که از نظر آنها مرتجع، مستبد و بورژوا به نظر میرسید استفاده میکردند و آن را عامل امپریالیسم در ایران پسا انقلابی میدانستند.
پس از آن نیز جناحهای مختلف حکومت ایران نسبت به فعالیت دوباره حجتیه هشدار داده و مدعی نفوذ آن در ارکان حکومت شدهاند. برای مثال علی اکبر محتشمی معتقد است که حجتیه به واسطهٔ ارتباط با برخی مراجع توانستند در نهادهای حکومتی چون جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری نفوذ نمایند.[۸] با این حال اعضای اصلی انجمن حجتیه عمدتاً از پاسخگویی به اتهامات و ورود به این مباحثات خودداری کردهاند. این امر ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از میل ذاتی برای رازداری و پنهانکاری گرفته تا ترس واقعی از سرکوب شدن.
انجمن حجتیه ایجاد حکومت اسلامی را تنها با حضور مهدی، امام دوازدهم شیعیان، میسر میدانست و همچنین نظریه ولایت فقیه مرسوم در جمهوری اسلامی را مردود میدانست و بیان میکرد که ولایت سیاسی فقیه فقط به امام معصوم تعلق دارد به همین علت بین اعضاء انجمن و افرادی که به ولایت مطلقه معتقد بودند اختلافهای زیادی وجود داشت. البته انجمن به ولایت محدود فقیه اعتقاد داشت و از مراجع تقلید تبعیت میکرد.
با بالا گرفتن اختلاف میان انجمن حجتیه و پارهای از سران نظام جمهوری اسلامی، ارگانها و نهادها، آیتالله روحالله خمینی که اساس حکومتش توسط انجمن به زیر سوال رفته بود به بهانه این که حمایت حکومت شاه ایران از بهائیان، آنها رشد کردهاند؛ و با رفتن شاه، بهائیت نیز از بین خواهد رفت، در یک سخنرانی در سال ۱۳۶۲ خواهان انحلال انجمن حجتیه شد.
سید روح الله خمینی در پیامی که به «منشور روحانیت» معروف بود نوشت[۹]:
«... دیروز حجتیهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شدهاند! ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریختهاند، در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبودهاست، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را میخورند!»
انجمن حجتیه در کنار کارهای تبلیغاتی خود بر ضد بهاییت، به نقد عقاید آنها هم میپرداخت. این نقدها به گونههای مختلف و با در اختیار گذاشتن آنها در اختیار دیگران انتشار مییافته. محمد باقر نجفی در کتاب بهاییان خود از شیخ محمود حلبی بابت در اختیار گذاشتن اسناد ضد بهاییت تشکر کردهاست.[۱۰]
جستارهای وابسته [ویرایش]
شیخ محمود حلبی
میرزا مهدی اصفهانی
پاورقی [ویرایش]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به انجمن حجتیه در ویکیگفتاورد موجود است.
↑ مقالهٔ حجتیه بر روی دانشنامهٔ ایرانیکا
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ اندیشه قم
↑ َکُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (کافی، جلد ۸، صفحه ۲۹۵ و وسائلالشیعة ج: ۱۵ ص: ۵۲ و مستدرکالوسائل ج: ۱۱ ص: ۳۴)
↑ «ما خرج و لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلما او ینعش حقا الا اصطلمه البلیه و کان قیامه زیاده فی مکروهنا و شیعتنا»(مقدمه صحیفه سجادیه)
↑ گفتار مرحوم حلبی: شیعه میگوید در عصر غیبت امام زمان جهاد نیست! چرا؟ و پاسخ میدهد چون که حاکم اسلامی باید معصوم باشد مصداق پیدا نکردهاست.
↑ و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه
↑ ISNA - ۰۴-۲۳-۲۰۰۴ - ۸۳/۲/۴ - سرویس: / سیاسی / شماره خبر: ۳۷۱۳۶۰
↑ «هشدار علی اکبر محتشمی درباره مصباحیسم» (فارسی). مردمک. بازبینیشده در ۲۶ خرداد ۱۳۸۸.
↑ صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸۱.
↑ خبرگزاری شریف
منابع [ویرایش]
آینا نیوز
آفتاب
ایسنا، مصاحبه با عماد الدین باقی
کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران؛ نوشته رسول جعفریان؛ صص ۳۷۸-۳۶۸
ردههای صفحه: گروههای اسلامگرا انجمن حجتیه انجمنهای سری بهائیستیزی مهدویت
از ویکی پدیا
قس
Die Hojjatieh-Gesellschaft (auch Ḥojjatiya, Hojatieh oder Hojatie) ist eine 1953 von Scheich Mahmud Halabi gegründete, halbgeheime, vielfach als extremistisch eingestufte schiitische iranische Organisation.[1]
Inhaltsverzeichnis [Verbergen]
1 Ziele und Entwicklung
2 Ideologische Grundauffassungen
3 Vermutete Mitglieder
4 Zitate
5 Weblinks
6 Einzelnachweise
Ziele und Entwicklung [Bearbeiten]
Bei Gründung der Organisation richtet sich diese insbesondere gegen die Bahai, später gegen die sunnitische Richtung des Islam, und - durch ihren Einfluss auf das iranische Staatsgefüge - neuerdings auch vehement gegen Sufis. Die Gruppierung erfuhr einen beträchtlichen Aufschwung anlässlich der islamischen Revolution von 1979, als der Schah Mohammad Reza Pahlavi entmachtet und vertrieben wurde. Die Hojjatieh war selbst im neuen Rechtssystem des Velayat-e Faqih (Herrschaft des Obersten Rechtsgelehrten) für Ruhollah Chomeini zu fanatisch und apokalyptisch, so dass er diese 1983 verbot.[2] Das Weltbild der Hojjatieh erscheint ausschließlich, antidemokratisch und zutiefst antiwestlich.[3] Seit 2005, durch die Wahl von Mahmud Ahmadinedschad, scheint die Hojjatieh wieder an Einfluss zu gewinnen.
Ideologische Grundauffassungen [Bearbeiten]
Die verbreitete Auffassung der Ideologie der Hojjatieh ist, dass zunächst Chaos und Wirrnis gestiftet werden müssen, um die Wiederkunft des Mahdi, des Verborgenen Imam, zu beschleunigen. Nach einer unter einem Teil des schiitischen Klerus verbreiteten Vorstellung soll der Mahdi aus einem trockenen Brunnen in Jamkaran bei Qom entsteigen um seine Herrschaft anzutreten. Dafür wurde mit großem baulichem Aufwand eine Allee angelegt. Jamkaran soll als Pilgerstätte mittlerweile bedeutender sein als Mashhad. Die Wiederkehr des Verborgenen Imam wurde seitens der Anhänger der Hojjatieh für das Jahr 2007 unserer Zeitrechnung erwartet. In den 1980er Jahren repräsentierte die Hojjatieh den amerikanischen Islam, in den 1990er Jahren den reaktionären Islam und ab den 2000er Jahren stand sie der Ideologie von Mesbah Yasdi und Mahmud Ahmadinedschad nahe, so die oppositionelle Zeitung "roozonline".[4]
Vermutete Mitglieder [Bearbeiten]
Präsident Mahmud Ahmadinedschad hatte bereits als Student Kontakte zur Hojjatieh.[5] Sein Mentor Ayatollah Mesbah Yazdi ist Mitglied, möglicherweise „de facto“ Kopf der Geheimgesellschaft Hojjatieh.[6] Von den 21 Mitgliedern des Kabinett Ahmadinedschad I sollen drei einen Hojjatieh-Hintergrund haben, neben Gholam Reza Aghazadeh der frühere Geheimdienstminister und jetzige Generalstaatsanwalt Gholam-Hossein Mohseni-Ejei und der ehemalige Innenminister Mostafa Pour-Mohammadi.[7]
Amir Taheri vermutet als graue Eminenz der Hojjatieh Mohammed Reza Mahdavi-Kani, Ayatollah Ahmad Dschannati, Vorsitzender des Wächterrats, soll ebenso Mitglied sein, wie Gholam Reza Aghazadeh.[8] Die iranische Partei Vereinigung der kämpfenden Geistlichkeit steht, so die Vermutung von Taheri, der Hojjatieh nahe. Amir Taheri spricht weiterhin von einem oligarichischem Netzwerk der Hojjatieh, das 400 Freitagsprediger des Iran umfasst. Ali Meshkini leitete zusammen mit dem Freitragsprediger von Teheran, Kashani, das Zentralkomitee der Mullahs. Die Oligarchie würde den 20.000 Studenten der Theologie ein Stipendium anbieten.
Zitate [Bearbeiten]
„Jene, die die Revolution während der Zeit des Imam Chomeini als Abweichung betrachteten, halten nun die Werkzeuge des Terrors und der Unterdrückung in Händen. [...] Die oberflächlich denkenden Traditionalisten mit ihrer steinzeitlichen Rückständigkeit haben jetzt eine mächtige Organisation hinter sich.“ (Mohammad Chātamī, Amtsvorgänger von Mahmud Ahmadinedschad) [9]
Weblinks [Bearbeiten]
Hojjatieh. In: Ehsan Yarshater (Hrsg.): Encyclopædia Iranica (englisch, inkl. Literaturangaben)
Einzelnachweise [Bearbeiten]
↑ Encyclopædia Iranica
↑ Extremist Society's Resurgence Underlines System's Drawbacks, (Globalsecurity.org, 20. Januar 2003)
↑ Ilan Berman: Understanding Ahmadinejad, 1. Juni 2006
↑ roozonline.com vom 29. Oktober 2010 Hojatieh Society: 57 Years in the Shadow
↑ Kasra Naji: Ahmadinejad. The secret history of Iran´s radical Leader. Berkeley: University of California Press, 2008. ISBN 978-0-520-25663-7. Seite 15
↑ Ilan Berman: Understanding Ahmadinejad, 1. Juni 2006
↑ Asia Times.com vom 9. September 2005 Shi'ite supremacists emerge from Iran's shadows
↑ Amir Taheri: The Persian Night: Iran Under the Khomeinist Revolution, 2008 Seite 273
↑ Asia Times.com vom 9. September 2005 Shi'ite supremacists emerge from Iran's shadows
Kategorien: Organisation im IranSchiitenIslamistische Organisation
قس
Hojjatieh (in Persian: انجمن حجتیه ) — also called Hojjatieh Society — is a semi-clandestine traditionalist Shia organization founded in Iran in 1953 (in Tehran) by Shaikh Mahmoud Halabi (a Tehrani mullah from Mashhad; 1900–1998) with permission of Ayatollah Seyyed Hossein Borujerdi.[1] The organization was founded on the premise that the most immediate threat to Islam was the Bahá'í religion, which they viewed as a heresy that must be eliminated.[2] The group also opposes both Sunniism and the Khomeinist concept of Velayat-e Faqih. An earlier organization was founded by Halabi, the Anjoman-e Imám-e Zaman (called Anjoman-e Zedd-e Bahá'í privately) which later was renamed to the Anjoman-e Hojjatieh Mahdavieh (called Hojjatieh for short) after the Iranian Revolution.[1] In March to June 1955, the Ramadan period that year, a widespread systematic program was undertaken cooperatively by the government and the clergy. During the period they destroyed the national Bahá'í Center in Tehran, confiscated properties and made it illegal for a time to be Bahá'í (punishable by 2 to 10 year prison term.)[3] Founder of SAVAK, Teymur Bakhtiar, took a pick-axe to a Bahá'í building himself at the time.[4]
Halabi is said to have worked with SAVAK security agency under Shah Mohammad Reza Pahlavi, offering his full cooperation in fighting "other heathen forces, including the Communists." By doing so he was given freedom to recruit members and raise funds, and by 1977 Hojjatieh is said to have had 12,000 members. However, since the Shah's regime, in Halabi's view, allowed the Baha'is too much freedom, he then supported Khomeini's movement to overthrow the Shah.[5]
The group flourished during the 1979 revolution that ousted the Shah and installed an Islamic government in his place. However it was forced to dissolve after Ayatollah Ruhollah Khomeini speech on 12 August 1983. However there have been mentions of it again circa 2002-2004.[4]
Contents [show]
[edit]Doctrine
The Hojjatieh society has been described as "an underground messianic sect ... which hopes to quicken the coming of the apocalypse"[6] in order to hasten the return of the Mahdi, the prophesied future redeemer of Islam. However, according to legal scholar Noah Feldman, the idea that supporters "want to bring back the imam by violence, rather than ... wait piously and prepare for the imam’s eventual return on his own schedule," is a misinterpretation of the society's position common "outside Iran". In fact, the "Hojjatiya Society was banned and persecuted by Khomeini’s government in part for its quiescent view that the mahdi’s arrival could not be hastened." [7] Those who adhere to this perspective claim Hojjatieh is a millenarian group who put great stock on the return of the Mahdi and the idea of such a return bringing happiness to true believers.[citation needed]
[edit]Methods
Though initially claimed to be using "peaceful methods" allowing harassment but not direct insult or violence, a circle of spies infiltrated Bahá'í communities seeking out Iranians who were interested in the religion and "reconvert" them back to Islam as well as confronting muballighs or Bahá'í missionaries.[1] According to one first hand testimony, suspicions were spread and reputations compromised leading Bahá'ís to treat inquirers badly who would then be recruited to the anti-Bahá'í movement.[1] Students of the organization engaged in practice debates on various topics.[1] See Allegations of Bahá'í involvement with other powers.
[edit]Rumored members
Ayatollah Mesbah Yazdi is reported to be the highest ranking member of the Hojjatieh. He denies this and has said that if anyone finds a connection between him and Hojjatieh, he will denounce everything he stands for.[8] It is noteworthy that while Hojjatieh generally renounces all Islamic (and other) governments before the arrival of the twelfth Imam as illegitimate or at least unnecessary, Mesbah Yazdi recommends and gives full authority to the pre-messianic Islamic government. Since the 1980s, Hojjatieh has been frequently cited in unfounded conspiracy theories which claim that real power lies in hands of people who are secretly affiliated with Hojjatieh.[9][10]
The current president of Iran Mahmoud Ahmadinejad is also rumored to be an advocate of Hojjatieh through the influence of Ayatollah Yazdi, who was his mentor. Asia Times reports that Ahmad Tavassoli, a former chief of staff of Khomeini, claimed in 2005 that "the executive branch of the Iranian government as well as the crack troops of the Revolutionary Guards have been hijacked by the Hojjatieh, which, he implied, now also controls Ahmadinejad." According to the report, Hojjatieh were endangering Iran by working for Shia supremacy,[11] Feldman writing in 2006 in the New York Times suggests this rumor was spread by Ahmadinejad's enemies.[7] It is also reported that Esfandiar Rahim Mashaei, who was to have been Ahmedinejad's First Vice President, may be a Hojjatieh member, but the source of this information is unclear.[12]
[edit]See also
Iran portal
Islam portal
Haghani Circle
[edit]References
^ a b c d e Fischer, Michael; Abedi, Mehdi (1990). Debating Muslims. Madison, Wisconsin: University of Wisconsin Press. pp. 48–54, 222–250. ISBN 0299124347.
^ Taheri, Amir, The Spirit of Allah, (1985), p.189-90
^ Akhavi, Shahrough (1980). Religion and politics in contemporary Iran: clergy-state relations in the Pahlavī period. SUNY Press. pp. 76–79. ISBN 9780873954082.
^ a b Samii, Bill (13 September 2004). "Iran Report: September 13, 2004". Radio Free Europe/Radio Liberty (Radio Free Europe/Radio Liberty , Inc.). Retrieved 2009-12-11.
^ Taheri, The Spirit of Allah, (1985), p.189-90
^ Letter From Tehran: Iran's New Hard-Liners, Who Is in Control of the Islamic Republic? Jerry Guo, September 30, 2009. accessed 7-October-2009
^ a b Islam, Terror and the Second Nuclear Age By NOAH FELDMAN. October 29, 2006 New York Times
^ : SharifNews.ir:: آیتالله مصباح: احمدینژاد اشتباه کرده است
^ fa:انجمن حجتیه#.D9.BE.D8.B3 .D8.A7.D8.B2 .D8.A7.D9.86.D9.82.D9.84.D8.A7.D8.A8 در سالهای پس از پایان فعالیتهای حجتیه، در مورد منشأ، ماهیت و اهداف انجمن بحثهایی مطرح میشود که بسیاری از اوقات بیدقت و جانبدارانه هستند...
^ http://www.iranicaonline.org/articles/hojjatiya [Hojjatieh's] detractors from the left and the right have played a pivotal role in perpetuating views that vastly exaggerate and distort the organization’s influence and agenda through spreading myths and conspiracy theories about Ḥojjatiya.
^ Shi'ite supremacists emerge from Iran's shadows, Sep 9, 2005 Asia Times
^ "Iranian president fires two top officials; 2 more protesters reportedly killed". Los Angeles Times. 2009-07-26. Retrieved 2009-07-26.
[edit]External links
Encyclopedia Iranic - Hojjatiya article
Ahmadinejad's devotion to the Imam linked to membership in Hojjatieh Society
Asia Times article
History and details with link to Encyclopedia Iranica article
Hojjatieh Society making a comeback
Messianic leaders in Iraq, Iran
Former VP Abtahi claims Hojjatieh members were arrested recently, July 2006
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)
Submit ratings
Categories: Islamist groupsPolitical organisations in IranIranian neoconservatismApocalypticists
قس
Hoĝatia (en persa lingvo: انجمن حجتیه ) ankaŭ Hoĝatia Madahvia Societo estas duon-sekreta organizaĵo nepolitika de Irano, kiu estas ĝisoste kontraŭ bahaismo. Ĝin fondis en 1953 predikisto de Maŝhado Ŝejĥo Mahmud Halabi. La Ŝaho Mohamed Reza Pahlavi permesis, ke ĝi daŭrigis sian kontraŭ-bahaan agadon, se ĝi apogis lin. Hoĝatiano mollaho Mohamed Taki Falsafi radioelsende predikis kontraŭ la bahaanoj kaj instigis al pogromoj kaj al detruo de la nacia centro bahaa de Teherano en 1955.
Ĉar ĝi ne plene konsentis kun la teologiaj ideoj de la ajatollaho Ruhollah Ĥomejni (Ruhollah Khomeini) pri la reveno de la "Kaŝita Imamo" kaj la Islama Respubliko de Irano, tiu-ĉi persekutis kaj malpermersis ĝin en 1983. Tamen nun la Prezidento de Irano Mahmud Ahmadineĵad ŝajnas esti favora al ĝiaj mesiaj dogmoj.
[redakti]Eksteraj Ligiloj (angle)
la devoteco de Ahmadineĵad al la "Kaŝita Imamo" rilatas kun sia membreco en la Hoĝatia Mahdavia Societo
artikolo de "Asia Times"
Historio kaj detaloj kun ligoj al la artikolo de la Enciklopedio Iranica
Hoĝatia Societo revenas
Mesiaj gvidantoj en Irako kaj Irano
Eks-Vic-Prezidento Abtahi deklaras, ke Hoĝatianoj estis ĵus arestitaj, Julion 2006
Kategorioj: IslamoBahaismoHistorio Bahaa
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.