اصلاح
نویسه گردانی:
ʼṢLAḤ
هر دگرگونی یا انجام دادن کاری برای بهبود چیزی یا رفتاری یا قانونی یا بازگرداندن آن به حالت نخستین پس از شناسایی خطاها یا عیوب یا انحراف. (https://www.cnrtl.fr/definition/correction) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شهند ŝahand (دری) فَریژ fariž (سغدی: friž) سمپد sampad (سنسکریت) سادوت sādut (سنسکریت: sādhutva)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اصلاح آوردن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب )درست کردن . ترقی دادن . آباد کردن . (ناظم الاطباء).
اصلاح پذیرفتن . [ اِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اصلاح یافتن . قبول اصلاح کردن . اصلاح شدن . رجوع به اصلاح شود.
اصلاح ذات البین . [ اِ ح ِ تِل ْ ب َ /ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آشتی دادن میان دو کس .التیام دادن میان دو تن . و رجوع به ذات البین شود...
اسلاح . [ اِ ] (ع مص ) سرگین افکندن دواب . || فضله افکندن طائر. || ریستن آدمی . || بر حدث کردن داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بسرگی...