اجازه ویرایش برای همه اعضا

مجلس

نویسه گردانی: MJLS
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آرسن ãrsan (پهلوی: ãrasan)***علی محمد عالیقدر 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کاری که کریم شیره ای برای ناصرالدینشاه انجام می داد و آن گفتن جوکهای رکیک است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مجلس گرمی . [ م َ ل ِ گ َ ] (حامص مرکب ) مجلس آرایی .با سخنان مطبوع و حرکات و اطوار خوشایند حاضران مجلس را سرگرم کردن . (از یادداشت به خط مرح...
مجلس فروز. [ م َ ل ِ ف ُ ] (نف مرکب ) مجلس افروز. افروزنده ٔ مجلس . روشن کننده ٔ مجلس : در طبق مجمر مجلس فروزعود شکرساز و شکر عودسوز. نظامی .مرا ...
مجلس نشین . [ م َ ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در انجمن می نشیند. اهل انجمن . (ناظم الاطباء). که در مجلس نشیند. اهل مجلس . حاضر در مجلس : مجل...
مجلس نویس . [ م َ ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) حضورنویس یعنی واقعه نویس دربار پادشاهی . (غیاث ). حضورنویس . محمد نصیرآبادی در احوال میرزا طاهر وحید نوشته...
مجلس خانه . [ م َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاق انجمن و محکمه . (ناظم الاطباء). || ظاهراً مجلس خانه چیزی مثل خوانچه یا میز بوده است . (حاش...
مجلس سنا. [ م َ ل ِ س ِ س ِ ] (اِخ ) دومین مجلس قانونگذاری ایران که طبق اصل های 43، 44، 45 قانون اساسی تشکیل می شود. (ترمینولوژی حقوق تأ...
امیر مجلس . [ اَ رِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از مناصب دربار سلجوقیان آسیای صغیر. رئیس دیوان تشریفات . (فرهنگ فارسی معین ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.