اجازه ویرایش برای همه اعضا

ذات

نویسه گردانی: ḎʼT
این واژه پارسی اوستایی است؛ ولی با اینکه شادروان دهخدا بسیار پژوهشگر بوده، چون دسترسی خوبی به واژه های اوستا نداشته، ذات را عربی داتسته. اینک به این واژه های اوستایی بخوبی بنگرید:
خْوَذاتَ xvazãta (ذات از خود، هستی از خود، خود آفریده، قائم بالذات)
تَرَذاتَ tarazãta ذات برتر، اشرف مخلوقات، برترین آفریده
دوژ نیذاتَ duž nizãta زن بدسرشت ـ بد ذات
دوژ نیذاتو duž nizãtu مرد بدسرشت ـ بد ذات
سْتیذاتَ stizãta هستی بخش، خالق ذات
مَزدَذاتَ mazdazãta ذات مزدا داده، آفریده ـ مخلوق مزدا
هوذاتَ huzãta زن یا ماده خوش ذات
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ذات النابت . [ تُن ْ نا ب ِ ] (اِخ )نام موضعی به عرفات .
ذات المنار. [ تُل ْ م ِ ] (اِخ ) موضعی باشد به اول زمین شام از سوی حجاز و ابوعبیدة آنگاه که به شام میشد بدانجا نزول کرد.
ذات الکرسی . [ تُل ْ ک ُ ] (اِخ ) خداوند کرسی . صورتی از صور شمالی فلک مجاور قطب شمال که همیشه در طرف مقابل دب اکبر است بنسبت ستاره ٔ قطبی...
ذات العویم . [ تُل ْ ع ُ وَ ] (ع اِ مرکب ، ق مرکب ) سال گذشته و پیشین . لقیته ذات العویم ؛ ای لقیته بین الاعوام . (منتهی الارب ). و ابن الاثی...
ذات المداق . [ تُل ْ ؟ ] (اِخ ) دشتی است ببلاد بنی اسد.
ذات الوشاح . [ تُل ْ وِ ] (اِخ ) نام زرهی رسول اکرم صلوات اﷲ علیه را. (المرصع).
ذات العرائس . [ تُل ْ ع َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الوسائد. [ تُل ْ وَ ءِ ] (اِخ ) موضعی است بزمین نجد.
ذات الحفائل . [ تُل ْ ح َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الذوائب . [ تُذْ ذَ ءِ ] (ع اِمرکب ) درخت بر (؟) (الفاظالادویه چ هند).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سهراب فرسیو
۱۳۹۴/۰۹/۱۱ Iran
0
0

ذیل ذات به مفرس بودن اشاره شده است.

ناشناس
۱۳۹۹/۰۴/۲۲
0
0

باز یه احمق شد ریشه‌شناس آقای گرداننده «پارسی ویکی» جلو این کصخلا رو بگیر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.