اجازه ویرایش برای همه اعضا

وجود

نویسه گردانی: WJWD
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: زانس zâns (اوستایی: زانثه zânşa)، زاماک zâmâk (سغدی)، اسکب éskab (سغدی: éskav) فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
وجود. [ وُ ] (ع مص ) وَجد. جِدَة. وِجدان . یافتن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || دانستن . (از اقرب الموارد). و...
وجودvojud معنی ۱. یافتن؛ دریافتن. ۲. [مقابلِ عدم] هستی. ۳. (اسم) جسم و بدن. ۴. کائنات؛ عالم هستی. ۵. شخص؛ فرد. ⟨ وجود ذهنی: [مقابلِ وجود عینی] وجود شی...
بی وجود. [ وُ ] (ص مرکب ) (از:بی + وجود) غیرموجود و معدوم . (ناظم الاطباء). که وجود خارجی ندارد. رجوع به وجود شود. || در تداول ، دون و کمینه...
وجود صرف یعنی وجود بما هو وجود. وجود همانگونه که وجود است بدون حدود و اعتبارات و اضافات. یعنی رؤیت وجود صرفا به نور حق مر نور حق را با رعایت اسقاط اضا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
وجود عینی . [ وُ دِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ) وجود خارجی است . رجوع به وجود شود.
پیش وجود. [ وُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سابق در وجود : پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان .نظامی .
نازک وجود. [ زُ وُ ] (ص مرکب ) آنکه دارای بدن نرم و نازک باشد. (ناظم الاطباء).
وحدت وجود به همراه وحدت شهود دو اصطلاح فنی در صوفیگری اسلامی می‌باشند.[۱] در طول تاریخ تفاسیر متفاوتی از وحدت وجود توسط طرفداران، مخالفین آن و اخیراً ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
داریوش
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ Iran
0
0

واژه یِ هستِش از کارواژه یِ هستیدن به معنایِ وجود و وجود داشتن.

بسگانِ (جمع) است میشود اند.

همه یِ واژه‌ها اوستایی اند. نه است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.