مقری
نویسه گردانی:
MQRY
مقری ( 1632-حدود 1578). ابو العباس احمد ابن محمد مقری ( به انگلیسی: Abu-l-'Abbas Ahmad ibn Mohammed al-Maqqari or Al-Makkari). مورخی از تلمسان واقع در الجزایر امروزی. وی پس از آموزش مقدمات به فاس در مغرب و در پی آن همراه دربار احمد المنصور، که کتاب خود روضة الاس العاطرة الانفاس، در باره علما مراکش و فاس را پیشکشش کرده بود به مراکش رفت. در پی مرگ المنصور بسال 1603 مقیم فاس شد و جانشین و پسر منصور، زیدان ابوالمعالی (زیدان ابن احمد المنصوربن محمد الشیخ ، معروف به"زیدان السعدی " و مکنی به ابوالمعالی، از ملوک دولت اشراف السعدیین) در سال 1618همزمان مفتی، و امام مسجد قراویین اش کرد هر چند در همان سال و احتمالا بر اثر جنگ و ستیز میان سعدیون از فاس خارج و عازم زیارت مکه شد.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنی به ابوالحسن . وی محدث و مقری بود. رجوع به علی روحانی شود.
علی مقری . [ ع َ ی ِ م ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی مقری فیومی . رجوع به علی فیومی شود.
حسین مقری . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن محمد مقری شود.
حسین مقری . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ] (اِخ ) ثابت ضریر بغدادی . درگذشته ٔ 378 هَ . ق . منظومه در قراآت عشر دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 306) (نکت الهمیا...
اشنانی مقری .[ اُ ی ِ ؟ ] (اِخ ) سیوطی در اخبارالخلفا نام وی را در زمره ٔ مشاهیر روزگار مقتدر (متولد سال 282 هَ . ق .) آورده و او را معاصر ابن ...
مغری . [ م ُ ] (ع ص ) چسبنده و لزوجت پیدا کننده . (آنندراج ). چسبنده .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوای خشکی است که اندکی رطوبت لزجی دارد...
مغری . [ م ُ را ] (ع ص ) برانگیخته شده . برآغالانیده شده . || آزمند. (ازناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مغری . [ م َ ری ی ] (ع ص ) سریشمی شده و چسبانیده شده با سریشم . مَغریَّة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مغروة و مغریة شود.