تحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده ...
تحریر. [ ت َ ] (اِخ ) نام کتاب در علم اشکال هندسه از اقلیدس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تحریر اقلیدس ؛ کتابی در اشکال هندسی ، از اقلیدس . (نا...
تحریر صوت . [ ت َ ری رِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) غلط، یا غلت دادن آواز. پیچیدگی در آواز دادن . تحریر دادن . رجوع به تحریر شود.
تحریر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . (ناظم الاطباء) : و آنرا من تحریر کردم که بوالفضلم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296). استادم منشور...
کاغذ تحریر. [ غ َ ذِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که بروی آن می نویسند و نفج نیز گویند. (ناظم الاطباء). کاغذ نوشتنی .
تحریر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدگی در آواز دادن . (ناظم الاطباء). غلط دادن آواز. تحریر صوت . رجوع به تحریر شود.
نوشتن یا نگارش عملی است که بشر بوسیله آن اندیشههایش را مصور میکند با اختراع نوشتن گام بزرگی در تمدن برداشته شد. نوشتن دو کارکرد اصلی دارد: ۱- ثبت اط...