اجازه ویرایش برای همه اعضا

خاص

نویسه گردانی: ḴAṢ
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بِژار (کردی: بژارده)
وائیس (سنسکریت: وائیسِشیکا)
ایوازیک (پهلوی)
ویژه (پارسی دری)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خاص و عام . [ خاص ْ ص ُ عام م ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) همه . همه ٔ افراد. بزرگ و کوچک . مقرب و غیر مقرب . محرم و غیر محرم . افراد عادی و غیر عا...
تأکید خاص . [ ت َءْ دِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مفعول مطلق و نوع سوم تأکید و کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 71 ش...
خاتون خاص . (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 230 هزارگزی خاور مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان بمیاند...
اطلاق خاص . [ اِ ق ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اطلاق عام و مطلق ، و اساس الاقتباس ص 148 شود.
امکان خاص . [ اِ ن ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از سلب ضرورت از دو طرف (وجود و عدم ) مانند نویسنده بودن انسان که نویسندگی ...
خاص و خرجی . [ خاص ْ ص ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هزینه های مورد احتیاج و هزینه های تفننی . مخارج ضروری و غیر ضروری . مایحتاج و غیر محتاج...
خاص مرادپاشا. [ م ُ ] (اِخ ) یکی از رجال دوره ٔ سلطان محمد ثانی است که بیگلربیگی روم ایلی داشت . گویند او از نژاد پالیولوکلرک قیصر روم بوده ...
دشتستان خاص . [ دَ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) از بلوکات دشتستان در مغرب بوشهر. طول آن از مغرب به مشرق 222 و عرض 108 کیلومتر است . آب و هوای آن در ت...
خاص گردانیدن . [ خاص ص گ َ دَ ] (مص مرکب ) خاص کردن . تخصیص دادن . مخصوص نمودن . اختصاص دادن . || مقرب خود کردن . ندیم خاص خود کردن . محرم...
خاص پورتانده . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از نواحی هند است که برسم اقطاع در زمان سلطان ابراهیم لودی به حسن نام دادند رجوع به تاریخ شاهی ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.