خاص
نویسه گردانی:
ḴAṢ
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بِژار (کردی: بژارده)
وائیس (سنسکریت: وائیسِشیکا)
ایوازیک (پهلوی)
ویژه (پارسی دری)
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خاص . [ خاص ص ] (ع ص ، اِ) ضد عام . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : نا ممکن است این سخن بر خاص ۞ لفظی است این در میانه ٔ عام . فرخی .من د...
خاص . (اِخ ) یکی از وادیهای خیبر است . ابن اسحاق می گوید خیبر صاحب دو وادی است . یکی وادی سُرَیرو دیگر وادی خاص و این دو وادی است که خیب...
خاص . (اِخ ) نام قریه ای است بخوارزم .
خاص الخاص . [ خاص ْ صُل خاص ص ] (ع اِ مرکب ) گروهی که در سیر و سلوک ببالاترین مقام رسیده اند : پس علم الیقین بمجاهدت و عین الیقین بمؤانس...
خاص تر. [ خاص ص ت َ ] (اِ)به لغت تنکابنی حرف بابلی است ، به خراسانی گندنا.
خاص جا. (اِ مرکب ) پناه گاه . مقر. (ناظم الاطباء).
خاص زر. [ زَ ] (اِ مرکب ) زر اعلاء. (ناظم الاطباء).
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ارتاگات ártâgât (سنسکریت: árthagata) **** فانکو آدینات 09163657861
میش خاص . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ٔ شهرستان ایلام با 7 آبادی و 1855 تن جمعیت . این دهستان منطقه ای کوهستانی است و ...