اجازه ویرایش برای همه اعضا

عام

نویسه گردانی: ʽAM
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: پراک prâk (سنسکریت: prâkreta)، مادیم (سنسکریت: madhiamaka) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) نام دو تن از دختران موسی بن جعفر (ع ) بوده . (از ریحانة الادب ج 6 ص 233).
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) یکی از دختران حسین بن علی (ع ) بوده . (از ریحانة الادب ج 6 ص 233).
ام کلواذ. [ اُم ْ م ِ ک ِل ْ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (اقرب الم-وارد) ۞ .
ام مثواک . [ اُم ْ م ِ م َث ْ ] (ع اِ مرکب ) صاحبةالمنزل . (از اقرب الموارد). زن کدبانو و خانه دار. و رجوع به ام المثوی شود.
ام محبوب . [ اُم ْ م ِ م َ ] (ع اِ مرکب ) مار. (یادداشت مؤلف ).
ام محمد. [ اُم ْ م ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دختر تاج الدین ابوالفضل یحیی بن مجدالدین ابی المعالی . از استادان علم حدیث و به ست الوزراء ملقب ...
ام کیسان . [ اُم ْ م ِ ک َ ] (ع اِ مرکب ) لقب زانو. || ضربی که بپشت پای بر سرین مردم زنند. (منتهی الارب ) (از المرصع) (از اقرب الموارد).ارد...
ام نافع. [ اُم ْ م ِ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) الاغ ماده . || مرغ خانگی . (از المرصع). جوجه . (ناظم الاطباء). || کف دست . (از المرصع).
ام مهاجر. [ اُم ْ م ِ م ُ ج ِ ] (اِخ ) یکی از زنان صحابی بود، و او را ام سلمة نیز گویند. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 222 و 254 و الاصابة فی تم...
ام مهزول . [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) زنی بدکار و معاصر پیغمبر اسلام بود. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 254 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.