اجازه ویرایش برای همه اعضا

عام

نویسه گردانی: ʽAM
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: پراک prâk (سنسکریت: prâkreta)، مادیم (سنسکریت: madhiamaka) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۴ ثانیه
ام عزالدین . [ اُم ْ م ِ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) دختر شیخ صدرالدین اسعدبن عثمان . از محدثان عامه است که لقب ست الامناءداشته و در سال 700 هَ ...
ام مسلمین . [ اُم ْ م ِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) عایشه ، زن پیغمبر اسلام . (از آنندراج ). رجوع به عایشه شود.
ام حبوکری . [ اُم ْ م ِح َ ب َ ک َ را ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (اقرب الموارد). سختی و سخت ترین بلاها. (منتهی الارب ). || غم و اندوه . || موت و...
ام حبوکری . [ اُم ْ م ِ ح َ ب َ ک َ را ] (اِخ ) نام موضعی خطرناک است از بلاد قشیر و از آنجاست که هرگاه کسی به بلا و مصیبت دچار شود گویند: وق...
ام الولید. [ اُم ْ مُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) ماکیان . (منتهی الارب ). کنیه ٔ ماکیان است . (ازاقرب الموارد ذیل ولد).
ام النساء. [ اُم ْ مُن ْ ن ِ ] (اِخ ) دختر عبدالمؤمن . از زنان شاعر عرب بود. طبعی موزون داشته و اشعاری آبدار میگفته است . رجوع به ریحانة الاد...
ام النوفل . [ اُم ْ مُن ْ ن َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در اقرب الموارد «نوفل » بی «ام » بمعنی کفتار نر آمده است .
ام الندامة. [ اُم ْ مُن ْ ن َ م َ ](ع اِ مرکب ) تعجیل و شتاب . مهلکه . (ناظم الاطباء).
ام المؤید. [ اُم ْ مُل ْ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) زینت . دختر عبدالرحمن بن حسن جرجانی . زنی فقیه و محدث بود بسال 524 هَ . ق . در نیشابور متولد شد ...
ام الهناء. [ اُم ْ مُل ْ هَُ ] (اِخ ) ۞ دختر ابومحمد عبدالحق قاضی مریه . از زنان شاعر اندلس و دارای طبعی وقاد و بدیهه گو بود. رجوع به ریحانة...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.