تارک
نویسه گردانی:
TARK
(= تَرک کننده) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
موکساک، موکسار (موکس از سنسکریت: موکسَ= ترک + پسوند یاتاکی (= فاعلی) «اک، ار»)
یوتْراک، یوتْرار، یوترو (یوتْر= ترک؛ سنسکریت + «اک، ار، او»)
وَرجاک، وَرجار، وَرجو (ورج = ترک؛ سنسکریت + «اک، ار، او»)
تیاژاک، تیاژار، تیاژو (تیاژ از سنسکریت: تیاج= ترک + «اک، ار، او»)
یوجیتاک، یوجیتار، یوجیتو (یوجیت از سنسکریت: یوجهیتَ= ترک + «اک، ار، او»)
آپاکار، آپاکو (آپاک از سنسکریت: آپاکْر= ترک + «ار، او»)
پَریخاک، پَریخار، پَریخو (پَریخ= ترک؛ پهلوی + «اک، ار، او»)
هَندیساک، هَندیسار، هَندیسو (هَندیس = ترک؛ اوستایی + «اک، ار، او»)
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تارک الصلوة. [ رِ کُص ْ ص َ لات ] (ع ص مرکب ) کسی که نماز خواندن را ترک کرده است . (فرهنگ نظام ). آنکه هیچ نماز نگزارد. بی نماز.
ساغر بر تارک کشیدن . [ غ َ ب َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر سر کشیدن . شراب خوردن بیکبار چنانکه از آن چیزی نماند. یا بکمال شوق و رغبت...
جام بر تارک سر کشیدن . [ ب َ رَ ک ِ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن بیکبار چنانکه از وی چیزی نماند. (آنندراج ) : عاشقا گر ب...