اجازه ویرایش برای همه اعضا

مکران

نویسه گردانی: MKRʼN
مَکران مکران - مکوران " از نظر تاریخی سرزمینی ساحلی در جنوب خاوری ایران و جنوب باختری پاکستان است که در طول خلیج عمان از رأس‌الکوه در باختر جاسک تا لاس بلا در جنوب خاوری ایالت بلوچستان پاکستان گسترده‌است.[۱] در بعضی منابع اروپایی قرن های ۱۶ تا ۱۸ از ایالت مکران نام برده شده است. این منطقه خودمختار و تحت اداره خوانین محلی بود اما گاهی خود را رعایای دولت ایران می نامید.استعمار بریتانیا در قرن هیجده این منطقه را جزو هند و مستعمره بریتانیا نمود. امروزه در هند و در پاکستان شهرهایی بنام مکران وجود دارد. مکران از نظر تاریخی بخشی از قلمرو ایران بوده است. مکران در نوشته های مسالک و ممالک و التقویم اقلیم دوم و از کرمان تا رود مهران(ایندوس) نامیده شده است.[۱]( سفرنامه مارکوپلو نیز مکران را شرح داده است.) در بعضی اسناد و نقشه های تاریخی اروپایی و بعضی نوشته های عربی دریای عرب امروزی نیز بحر مکران بیان شده است.[۲]
کوه‌های خشک و بایر کرانه‌های مکران از دید جغرافیای طبیعی دنباله کویر است، که تا آنجا گسترش یافته. گویا در در سده‌های میانه این سرزمین از آنچه اکنون دیده می‌شود، حاصلخیزتر بوده ولی هیچگاه از دید دارایی دارای اهمیت نبوده‌است. جغرافی‌نویسان پیشین اسامی بسیاری از شهرهای مکران را در کتاب‌های خود ثبت نموده‌اند ولی هیچکدام به طور گسترده از آن شهرها یاد نکرده‌اند. مهمترین درآمد مکران از نیشکر و یک گونه شکر سفید موسوم به پانیذ بوده‌است که از آنجا به سرزمین‌های مجاور صادر می‌گردیده.[۲] مکران تقریبا شامل تمام بلوچستان ایران و پاکستان و بخشی از استان هرمزگان فعلی می شده است بلوچستان در کتیبه‌های میخی داریوش هخامنشی در بیستون و تخت جمشید، «ماکا» یا ماکه (maka) [ساتراپ] چهاردهم بوده است. در زمان ساسانیان کوسون می‌گفتند.
بن و ریشه [ویرایش]

در مورد ریشه مکران دیدگاههای بسیار مختلفی وجود دارد:
مکران با فتحه - کسره و ضمه روی "م " تلفط شده است ( MAKORAN- Mecran= Makran) اما تلفظ رایج تر آن فتحه روی" م" است بصورت Makran. اعراب و بلوچها آنرا مکوران تلفظ می کنند. عده ای آنرا تغییر یافته مگان می دانند اما جغرافی نویسان مسلمان آنرا تغییر یافته مهی خوران دانسته اندو بنظر می رسد عبارت مهیخوران(ماهی خوران)Mahikoran بصورت مکران لاتین شده باشد.
.[۳] بعضی نیز نام مکران با نام این منطقه در زبان سومریان و زبان بابلی نخستین یعنی «مگان» همریشه دانسته اند.[۴] به باور فرای مکران از نام قوم میکوی گرفته شده‌است. و به معنی کرانه مکا است. این ریشه یابی ها نیاز به بررسی علمی تری دارد.با توجه به نامهای جعرافیایی مانند میش مهی در منطقه احتمال اینکه مهی خوران به مکوران و مکران تبدیل شده باشد دور از واقعیت نیست.زیرا مگان و مکا Maketa در واقع در سواحل عمان قرار داشته اند همانطور که اومانای تاریخی نیز در ساحل پارس قرار داشته و یا دو شهر عمانا وجود داشته یکی در ساحل پارس و دیگری در عمان فعلی.(نگاه شود به پلینی 50م.)
استاد بارتولد در وجه نام‌گذاری می‌نویسید:
{{از قرار معلوم آرین‌ها، منطقه ساحلی را بعد از کرمان تصرف کرده‌اند و ظاهراً این ولایت، نام یونانی خود گدروسیا - گدروزیا را از نام آن شعبه از ملت ایران که هرودوت «دروسیاپوی» نامیده، گرفته است. اسم کنونی ولایت - که مکران است - اسمی نیست که قومی از اقوام آرین، روی این خطه گذاشته باشد. به عقیده علما، کلمه مکران مشتق از نام یک قوم دراوی [دراویدی] است که یونانی‌ها «ماکای» یا «موکای» می‌گفتند و در کتیبه‌های میخی «ماکا» و «ماسیا» خوانده می‌شود. در کتاب بیزانسی - که از جغرافی‌نویسان یونان است - اسم ولایت به شکل «ماکاره‌نه» دیده می‌شود.»}}
به عقیده هولدیچ، جهانگرد انگلیسی:
الگو:مکران مرکب از دو واژه فارسی «مهی» و «خواران» یعنی ماهی‌خواران است که براثر کثرت استعمال، به مکران تبدیل شده است
سایکس می‌نویسد:
«در ایام [سلطنت] اسکندر کبیر، مکران را به واسطه قرب جوار دریا، ایکتیوفاجی یا ماهی‌خوران و ناحیه مشرف به داخله کشور را گدروسیا می‌نامیدند.» یونانیان «اراباه» نیز می‌گفتند. زیر نئارک دریاسالار اسکندر مقدونی - که به سال ۳۳۶ ق.م. با کشتی‌های تحت فرماندهی خود از مصب رود سند گذشته و به سواحل مکران و تنگه هرمز رسیده است - می‌گوید: «اوایل آبان ماه (مطابق با دوم اکتبر ۳۳۶ ق.م.، مصادف با سال یازدهم سلطنت اسکندر) سفر تاریخی خود را شروع کردم. اوایل آذر ماه همان سال به سواحل اراباه (نام یونانی بلوچستان) رسیدیم.»
برخی اعتقاد دارند که مگا و آموگا یعنی قایقرانان و پارسو نیز معنی قایقران می دهد و شاید نام دریای پارس نیز به کلمه پارسو مرتبط باشد.بنا بر این "مکوران" شاید مرتبط با قایقرانان باشد.
برخی بر این باورند که در گذشته‌های بسیار دور در سرزمین بلوچستان باتلاق وجود داشته است و ارانیا یا ایرنیا در زبان سانسکریت به معنی «باتلاق» است و از ترکیب این واژه با مکه تلفظی پدید آمده که به مرور زمان به مکران «سرزمین باتلاق‌ها» اطلاق شده است.
در حوالی سند، مکران را با کاف مفتوح تلفظ می‌کنند. از این رو می‌توان گفت که مکران مرکب از دو کلمه ران (باتلاق) و مکا است.
نظری دیگر بر این باور است که مکران به مچه گیران پیوند دارد زیرا " مچه" نوعی تمساح ویژه بلوچستان است. در فارسی بزمچه معمولا به مارمولک و یک نوع خزنده شبیه کروکودیل می گویند که دارای زبان نیش گونه بسیار درازی است.
به هر حال قرن‌ها سرزمین کنونی بلوچستان، مکران نامیده می‌شده است. جهانگردان عرب نیز به نام مکران یا مکوران از این منطقه یاد کرده‌اند. نویسندگان قرون سیزده،تا پانزده میلادی غالباً ، کلمه کیج(کوچ) و مکران را استعمال می‌کردند و به همین جهت مارکوپولو ولایت مربور را کسمه‌کوران نامیده است. ریچارد فرای می‌گوید: « بی‌شک مردم بلوچ ایرانی که نام خود را به سرزمین پهناوری داده‌اند که میان رود سند و خلیج فارس در یک سو و اقیانوس هند و شهرهای ایرانی کرمانو بم و شهرهای افغانی فراه و قندهار در دو سوی دیگر واقع است، پیش از سده یازدهم پس از میلاد به این قسمت نیامده بودند.»
برخی بر این باورند که در قدیم، بلوچ‌ها در ارتفاعات گیلان زندگی می‌کرده‌اند و پیش از هجوم اعراب به ایران، به مکران و بلوچستان مهاجرت کرده‌اند و از این زمان است که کلمه بلوچستان از نام این قوم گرفته شده و در نام‌گذاری این سرزمین به کار رفته است.به هر حال تنوع دیدگاهها در مورد ریشه نام از اهمیت و کاربرد چندین قرن آن در متن ها نمی کاهد.
مکران در عصر هخامنشیان [ویرایش]

هرودوت (مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق.م) در کتاب سوم تاریخ خود تعداد۲۰ ساتراپی (استان) برای حکومت هخامنشی برشمرده‌است که چهاردهمین استان مکا یا مکران است با مردمی غیر آریایی.هرودوت سه قوم غیر ایرانی را ساکن این قسمت می‌داند که عبارتند از:
قوم میکوی که به باور فرای مکران از نام آنها گرفته شده‌است. و به معنی کرانه مکا است.
قوم اوتیوئی یا یوتی که به باور فرای می‌تواند نیاکان جوتها باشند که نباید آنها را با لوریان و جتها اشتباه گرفت.
پاریکانویی که به نظر فرای نام خویش را به باریز داده‌است. باریزی که در کتابهای جغرافیدانان مسلمان از آن یاد شده‌است و هم نام رشته‌کوهی در کرمان میان بم و جیرفت است.
برپایه نظر هردوت در این سرزمین بزرگ یعنی چهاردهمین استان هخامنشیان علاوه بر سکنه بلوچستان کنونی زرنگیان نیز می‌زیسته‌اند یعنی دو سرزمین سیستان و بلوچستان در یک استان بوده‌اند. از هردوت که بگذریم در سنگ‌نوشته‌های روزگار هخامنشی نیز نام این سرزمین مکه یا مکران آمده‌است در کتیبه بیستون که یکی از بزرگترین کتیبه‌های تاریخ است و در ۴۰ کیلومتری شرق کرمانشاه واقع است داریوش اول شاهنشاه هخامنشی(۵۲۱تا ۴۸۶ ق.م) سرزمین مکا یا مکران را یکی از ۲۳ ایالت شاهنشاهی خود نامیده‌است. علاوه بر آن نام مکران در کتیبه شوش و نقش رستم نیز آمده‌است. در آرامگاه داریوش هخامنشی در نقش رستم پشت سر نگاره داریوش سنگ‌نبشته‌ای که به شدت آسیب دیده‌است قرار دارد در این سنگ‌نبشته داریوش از اقوام زیر چیرگی خود نام برده‌است که عبارتند از پارسی‌ها، مادی‌ها، عیلامی‌ها، پارتی‌ها، آریایی‌ها، بلخی‌ها، سعدی‌ها، خوارزمی‌ها، زرنگی‌ها، اسه گرده‌ها، گنداری‌ها، هندی‌ها، سکای‌های هوم خوار، تیز خود، آشوری‌ها ٬مصری‌ها، ارمنی‌ها، کاپادوکی‌ها، ایونی‌ها، سکاهای آنسوی دریا، تراکیه‌ای‌ها، ایونی‌های کلاه لاک‌پشتی، لیبیایی‌ها ٬حبشی‌ها، مکرانی‌ها، و کاری‌ها.
داریوش در این سنگ‌نوشته می‌گوید: «اهورامزدا چون این سرزمین را آشفته دید آن را به من ارزانی داشت من شاه هستم اگر می‌خواهی بدانی که کدام کشورها یی که داریوش شاه داشت پیکرها را ببین که تخت مرا می‌برند آنگاه پی خواهی برد. آنگاه برایت روشن خواهد شد که نیزه مرد پارسی دور رفته‌است.»
در این نگاره داریوش بر سکویی ایستاده که حاشیه آن با تصویر شیرهای افسانه‌ای تزئین شده‌است.سکویی که داریوش بر آن ایستاده بر دوش نمایندگان سی کشور است که یکی از آنها از مکران یا مکه‌است. پس از داریوش پسرش خشایارشاه نام مکران را در یکی ازسنگ نوشته‌های خویش آورده‌است.
در مورد نام بلوچستان در زمان هخامنشیان می‌توان گفت که پادشاهان هخامنشی این سرزمین را مکا یا مک خوانده‌اند ولی نویسندگان یونانی آن را گدروزیا یاد کرده‌اند.نام دیگر بلوچستان فرای عنوان همان «رخج» است که در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی آمده‌است و ظاهرا بلوچستان شمالی و نقاطی از جنوب افغانستان را شامل می‌شود.
منابع [ویرایش]

↑ دایرةالمعارف فارسی، سرواژه: مکران
↑ لسترنج. جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. ترجمهٔ محمود عرفان. چاپ سوم. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷. ص۳۵۲.
↑ The origins of the name on Livius.org
↑ Iranica: Makran.
بلوچستان و تمدن دیرینه آن - تألیف: ایرج افشار - ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - چاپ اول، بهار ۱۳۷۱ - صفحات ۲۶ و ۲۷
اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان
جغرافیای مکران .مرکز مطالعات خلیج فارس[۳]
رده‌ها: بلوچستان تاریخ استان سنددریای عمان زمین‌چهره‌های ایران سرزمین‌های ایران باستان سرزمین‌های کهن شرق منطقه‌های پاکستان

قس عربی

بلاد مـکران تمتد فی جنوب شرق إیران وغرب باکستان، وتطل على بحر العرب. وهیه کانت تابعه لسلطنة عمان من ثم احتلت إیران جزئها الغربی الجزء الواقع فی إیران یسمى مـُکران (بضم المیم)، وهو الإقلیم الجنوبی بمحافظة سیستان وبلوشستان. والجزئ الشرقی احتلته باکستان وسمته بلوچستان (بلوشستان)، وهو أحد أقالیم الأربعة المکونة لباکستان وبلوجستان تعنی أرض البلوش.
قیل ان أصل الکلمة تعود إلى مکران بن فارک بن سام بن نوح (یاقوت الحموی باب المیم مکران) حیث استوطن مکران سلسلة الجبال الفاصلة بین بلاد الفرس وبلاد الهند وتعاقب احفاده من بعده فی هذه المنطقة الجبلیة التی سمیت باسمه ای جبال مکران نسبة إلى مکران بن فارک بن سام بن نوح
مکران (ماجان قدیما - سلطنة عمان والامارات العربیة المتحدة ومکران الآن) عند الرجوع للخرائط القدیمة نجد أن مجان تطلق علیها الثلاثة، مع مرور الزمن تحولت مجان إلى عمان فی الجزء الغربی ومکران فی الجزء الشرقی، مع العلم إنها کانت بلد واحد فی العصور القدیمة المصدر التاریخ الیونانی وتاریخ عمان القدیم
محتویات [اعرض]
[عدل]جغرافیا مکران

تمتد مکران بطول 1100 کم على ساحل خلیج عمان (700 کم فی باکستان والباقی فی إیران). الشریط الساحلی الضیق یرتفع سریعاً إلى عدة سلاسل من الجبال الشاهقة. المنطقة قاحلة شدیدة الجفاف، شحیحة المطر. لذا فعدد سکانها قلیل، وربما هاجر الکثیر منها. ویترکز السکان فی مدن ساحلیة، منها فی إیران: غواتر، تشابهار. وفی باکستان: غوادر، جیوانی، بسنی، وأورمارة، بالإضافة إلى العدید من قرى الصید.
[عدل]التاریخ

المنطقة تحتوی آثار لحضارة غیر معروفة من العصر البرونزی (15000 ق.م.) سکنت العدید من الواحات. ضمها قورش العظیم للإمبراطوریة الأخمینیة الفارسیة وأصبحت ساترابی (إقلیم/مستعمرة) فارسی) اسمه غدروسیا، وعاصمته آنذاک بورا (قرب مدینة بامبور بإیران). سماها الفرس "ماهی خوران" (أی "أکلة السمک" بالفارسیة وبالیونانیة إختیوفاغوی Ichthyophagoi). "ماهی خوران" تحورت إلى "مـَکـُران" إلى مـَکـْران. ومن أقدم الإشارات للمنطقة تلک التی وردت فی یومیات نیارخوس، أحد قادة جیش الإسکندر الأکبر، عندما مر بها أسطوله، فی رحلة عودته من الهند إلى الیونان عبر بحر العرب. وحسب نیارخوس، فقد أراد الإسکندر أن یبذ الملکة سمیرامیس والملک قورش العظیم، اللذان باءت محاولات جیشیهما لعبور سحراء مکران بالکوارث. وهناک سبب آخر لاختیار الإسکندر لهذا الطریق الجنوبی، یورده بلوتارخ، وهو أن الإسکندر أراد أن یکون قریباً من أسطوله المبحر فی بحر العرب. وحسب بلوتارخ، فإن ربع جیش الإسکندر نجح فی عبور الصحراء.
بعد وفاة الإسکندر قسمت امبراطوریته بین إثنین من قواده، بطلیموس الذی أخذ الیونان ومصر وسلوقس نیکاتور الذی أخذ الجزء الآسیوی من آسیا الصغرى حتى مکران. مکران سیطر علیها حکام محلیون منذ 303 ق.م. حتى جاءها الفتح العربی الإسلامی فی عهد الخلیفة عمر بن الخطاب عن طریق الدعوة، وفتح القائد محمد بن القاسم جوادر عام 711 م، واستقر بها حاکماً لها. ثم تعاقب علیها الدیلم والسلجوق والطواهر والصفویون والمغول العظام. وفی القرن الخامس عشر والسادس عشر سیطرت على مکران قبیلة الرند ومن أشهر ملوکهم الملک شاکر الرند ملک بلوشستان والسند والبنجاب ونیودلهی: احتلها فی عام 1555 لمدة عشرة سنوات، وتوفى فی سنة 1565م عن عمر 97عام قضى منها 80 عاما على راس الحکم البلوشی، الملک شهداد بن جاکر الرند الذی قاد قوات الامبراطوریة المغولیة فی حروبهم ضد الفرس والملک بجار بن الامیر عمر بن الامیر میرو الرند والامیر بکر بن حسن الرند ومن بعد تفککها نشأت دویلات عدة فی مکران منها دولة الکرکیج، ودولة اللاشار ومن أشهر أمرائهم الامیر غهرام نوت بنده إبراهیم الرند، ودولة ذکری البلوشیة. وتعاقب على الحکم أیضا الامیر حسین بن غهرام الرند (لاشاری)وکان اخر الحکام منهم 1666م.
وفی نهایة القرن السادس عشر، احتل البرتغالیون غوادر ونهبوهاوسیطروا علیها.
وفی عام 1783 منح خان کلات اللجوء والسیطرة على مدینة غوادر لأحد المتنازعین على عرش عمان، تیمور بن فیصل بن ترکی. وعندما صار تیمور سلطاناً على عمان فقد ضم گوادر لعمان معیّناً علیها حاکماً عمانیاً.هذا الحاکم أرسل جیشاً ضم میناء تشابهار، على بعد 200 کم غرباً، ولکن بعد أن تولى الحکم أبنه السلطان السید سعید بن تیمور بن فیصل فقد تنازل عن جوادر ومکران وبندر عباس بإیران ویرجع السبب للانقلابات الداخلیة فی سلطنة عمان التی بدورها اثقلت کاهل الدولة من الدیون مما اضطر للتنازل عنها.
واستطاعت دول التی تعاقبت على الساحل القاؤوسین ثم آل طاهر الرند 3 حکام الامیر طاهر بن محمد الکبیر ومن ثم ابنه بیرداد وحفیده علی بن بیرداد ثم خلفه القاؤوسین میر حاجی 1900م-1915م ثم الدغارین برکت 1915-1928م ثم ال طاهر الرند 4 حکام فی المحافظة على الحکم وکان اولهم فی الفترة الثانیة الرئیس دوست محمد ال طاهر 1928م-1958م واخر حاکمی رسمی للساحل الغربی لمکران الرئیس بیرداد بن الرئیس علی بن جلال ال طاهر الرند وبعدها سقط حکمهم بید الإیرانیین.
ملاحظة هامة:
1-استطاع ال طاهر الرند العباسی من الحصول على حکم ذاتی من دوله إیران الغاصبة (انظر الصور)
2- توجد قبائل أخرى فی مکران الغربیة لها حضورها السیاسی والاجتماعی مثل (الاسحاقین، الزرهی، الهوت، السینکلة، الزین دینی، الجمالی، سمى زهی، الخ)
[عدل]الدیانات

مکران بها خلیط متسامح من الأدیان، مسلمون ،اتباع المذهب السنی. وأهم طوائف المسلمین الاحناف، والشیعة الإمامیة الأثنی عشریة فی السند المتمثلین بقبیلة التالبور التی ترجع إلى قبیلة الهوت، وهنالک أیضاً فی القسم الغربی من بلوشستان حیث ینتشر التشیع بین قبائل الناروئی وبشکرد وغیرهم.
[عدل]العواصم

جاشک میناء امارة الساحل الغربی بعد جوادر الواقع ضمن الجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة
زاهدان عاصمة إقلیم بلوشستان حالیا فی الجزء الإیرانی کانت جاسک منذ القدم ومن ثم تحولت إلى طاهروئی وصولا إلى کردر..
کوتا بلوشستان أو کویتا حالیا عاصمة الجزء الباکستانی
[عدل]صور تاریخیة

http://www.blushi.net/uploads/images/blushinet-ecbaf7b13d.jpg الصورة الرابعة الرئیس علی بن جلال ال طاهر ورئیس وزراء حکومة الشاه(دکتور مصباحی) یتوسطهم المستشار العسکری للشاه اللعین.. ونبدأ من یمین الصورة وشمال الرئیس علی.. الرئیس بیرداد بن علی بن جلال ال طاهر اخر حکام للساحل الغربی لمکران.. وعلى یمین رئیس الوزراء الرئیس موسى بن حسن بن یار محمد ال طاهر وأیضا اثنین من أبناء عمهم والرئیس هاشم دوست محمد ال طاهر وابن عمه وفی الأخیر ابن خاله الرئیس إبراهیم بن مراد بن طاهر بن رشید ال طاهر.
http://www.blushi.net/uploads/images/blushinet-e59d8ad273.jpg 1- الامیر دوست محمد ال طاهر (حاکم الساحل الغربی لمکران)اسد مکران
http://www.blushi.net/uploads/images/blushinet-2179e24848.jpg 3- الرئیس علی بن جلال بن الامیر بیرداد ال طاهر على جواده (الحاکم الثالث) الصقر
==
[عدل]مراجع خارجیة

1History of Civilizations of Central Asia By Ahmad Hasan Dani, Vadim Mikhaĭlovich Masson, János (Google Books)
2Overseas Pakistan Foundation. Provinces of Pakistan (Balochistan). Encyclopedia of Pakistan
3S.A.J. Shirazi. Heritage Village, Pakistan. Travelers Digest.
[عدل]المراجع

البرفسور صبا دشتیاری
الشیخ عبد الصمد سربازی
سید ظهور شاه هاشمی
المراجع العربیة
1 ـ أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم لأبی عبد الله محمد ابن البشاری المقدسی. 2 ـ الأخبار الطوال للدینوری. 3 ـ أنساب الأشراف للبلاذری. 4 ـ الأنساب للسمعانی. 5 ـ تاریخ البیهقی لأبی الفضل محمد بن الحسین البیقهی. 6 ـ تقویم البلدان تألیف إسماعیل بم محمود أبی الفدا. 7 ـ المسالک والممالک والمفاوز والمهالک لأبن خردابة. 8 ـ نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق لأبی عبد الله محمد بن محمد الإدریسی. 9 ـ صور الأقالیم والمسالک والممالک لأبی إسحاق إبراهیم بن محمد الفارسی الأصطخری. 10 ـ مرآة العالم لمحمد حسین خان صنیع الملک الملقب باعتماد السلطنة. 11 ـ معجم البلدان لیاقوت الحموی. 12 ـ تاریخ الطبری. 13 ـ طبقات ابن سعد. 14 ـ الکامل لأبن الأثیر. 15 ـ مروج الذهب للمسعودی. 16 ـ العقد الثمین للمطهر المبارک بوری. 17 ـ دائرة المعارف الإسلامیة ـ الترجمة العربیة ـ طبع القاهرة. 18 ـ دلیل الخلیج ـ الترجمة العربیة ـ طبع الدوحة قطر. 19 ـ الحدود الشرقیة للجزیرة العربیة ـ تألیف ـ ج ـ ب ـ کیلی ـ ترجمة محمد أمین عبد الله ـ طبع الکویت. 20 ـ شرح قصیدة نشوان لأبن سعید الحمیری ـ طبع القاهرة. 21 ـ تاریخ ابن خلدون. 22 ـ معجم القبائل العربیة ـ عمر رضا کحالة. 23 ـ سبائک الذهب ـ للمسعودی. 24 ـ جمهرة أنساب العرب لأبن حزم. 25 ـ صورة الأرض لأبن حوقل. 26 ـ وفیات الأعیان ـ لأبن خلکان. 27 ـ فتوح البلدان للبلاذری. 28 ـ دیوان المتنبی. 29 ـ دیوان الفرزدق. 30 ـ القاموس المحیط. 31 ـ تاج العروس. 32 ـ لسان العرب. 33 ـ مختار الصحیح. 34 ـ مقاییس اللغة لأبن فارس. 35 ـ البستان للشیخ عبد الله البستانی ـ طبع بیروت. 36 ـ التخصیص لأبن سیده. 37 ـ دراسات تاریخیة عن أصل العرب وحضارتهم الإنسانیة لمعروف الدوالیبی ـ طبع بیروت. 38 ـ جریدة الثورة البغدادیة العدد ـ 3095 ـ الصادر فی 24 أغسطس 1978م. مقالة باقر لطفی بعنوان أثر الفکر العربی فی الحضارة الأوروبیة.
المراجع الفارسیة
1 ـ بلوچستان ـ تألیف ذبیح الله ناصح. 2 ـ مجلة سخن الطهرانیة ـ السنة الرابعة عشرة ومقالة الأستاذ علی أکبر جعفری ومنشور فی العددین الثامن والتاسع. 3 ـ بلوچستان ومرزهای ـ تألیف أمان الله جهانبانی. 4 ـ چاهبار وبلوچهای ـ بقلم علی أکبر بلوکباشی مقالة منشورة للکاتب المذکور فی مجلة ـ دانشکدة أدبیات وعلوم إنسانی ـ صفحة ـ 1348 ـ 5 ـ جای پای اسکندر وسفری در بلوچستان ـ تألیف إسلام کاظمیة وحسین ملک ـ طبع طهران. 6 ـ شهرهای باستانی سواحل وجزایر خلیج فارس وبحر عمان ـ تألیف أحمد اقتداری ـ طبع طهران. 7 ـ بحرین ـ سعید النفیسی ـ طبع طهران. 8 ـ بحرین ازآغاز تاریخ تامروز ـ تألیف زٌرین قلم ـ طبع طهران. 9 ـ جغرافیای نظامی بلوچستان إنکلیز ـ تألیف علی رزم آرام. 10 ـ عملیات قشون در بلوچستان ـ تألیف أمان الله جهانبانی ـ طبع طهران. 11 ـ چچ نامه تألیف على بن حامد الکوفی ومترجم إلى الأوردو ـ طبع الهند. 12 ـ برهان قاطع ـ قاموس فارسی. 13 ـ فرهنگ عمید وفرهنگ جدید ـ قاموسان فارسیان. 14 ـ فرهنگ بهار عجم ـ طبع الهند ـ قاموس فارسی. 15 ـ ناسخ التواریخ ـ لسان الملک محمد تقی سپهر. 16 ـ دائرة معارف آریانا (دائرة المعارف الأفغانیة) طبع کابول. 17 ـ لغت نامه ـ تألیف الأستاذ علی أکبر بإشراف الأستاذین ـ محمد معین وجعفر شهیدی ـ طبع طهران. 18 ـ حدود العالم من المشرق إلى المغرب ـ منسوب إلى البلخی المتوفی ـ 322 هـ ـ 934م ـ طبع کابول. 19 ـ دیوان حافظ الشیرازی.
والى غیر هذا من المراجع التی وردت الإشارات إلیها فی صفحات الکتاب.
المراجع الأوردیة
1 ـ تاریخ بلوچستان تألیف ـ رای بهادر هیتورام ـ طبع لاهور 1907م. 2 ـ تاریخ بلوچستان تألیف ـ سردار غلام خان قرائی ـ طبع باکستان. 3 ـ تاریخ بلوچستان تألیف ـ میرگل خان نصیر ـ طبع باکستان. 4 ـ تاریخ بلوچستان تألیف ـ ملک صالح محمد لهری. 5 ـ تاریخ بلوچستان تألیف ـ محمد آخوند صدیق ـ طبع الهند. 6 ـ تاریخ سند تألیف ـ محمد معصوم یکهری. 7 ـ بلوچ قوم أورأسکی تاریخ تألیف ـ نور أحمد خان فریدی ـ طبع باکستان 1972م. 8 ـ بلوچی قبائل تألیف ـ المستر لانگ ـ باللغة الإنکلیزیة. 9 ـ مجلة بلوچی دنیا (دنیا البلوش) ـ صدرت فی الملتان باکستان. 10 ـ خلافت أمویه أور هندستان تألیف ـ القاضی أطهر المبارک پوری ـ طبع دلهی الهند ـ 1975م ـ من الصفحة ـ 356 ـ إلى ـ 360 ـ 11 ـ هندوستان مین عربون کی حکومتین (الحکومات العربیة فی الهند) تألیف القاضی ـ أطهر المبارک پوری طبع دلهی الهند ـ 1967م ـ من الصفحة ـ 23 ـ إلى صفحة ـ 76 ـ
REFERENCES
NOTES ON THE ARABIC DIALECT SPO KEN IN THE BALKHREGION OF AFGHANISTAN BY ABDUL SATTARSIRAT
HISTORY OF BALUCHRACE AND BALUGHISTAN
ROYAL COGRAPHICAL SOCITY R. HUGHESIMPERIAL C - 2 ETTEER INDIA VOL BALUCHISTAN. C. HARCHEOLYCAL CUTTA 1908
MOCKLER. BALUCH AND THER RACE
SIR OTHOLDICH
IRAN HITORY. BY. MILKUM
BALUCH TRIBES MR. LONGWORTH TAMES
CORONEL. O. T. DUKE
NOTE OF THE BALUCH TRAIBES - BRUCE
HUGES BILER
NARRATIVE OF VARIOUS JOURNEYS IN BALOCHISTAN. AFGHANISTAN
AN ACCOUNT OF THE INSURRETION AT KALAT. AND A MEMOIR ON EASTEM BALOCHISTAN. BY CHARLES MASSOIN. ESG
NOTES ON AFGHANISTAN AND BALUCHISTAN MAJOR HENRY GEORGE RA VEXTY
3-
[1]
baluch
[2]
[3]
[4]
تصنیفات: إقلیم بلوشستان تضاریس إیران جغرافیا إیران جغرافیا باکستان جغرافیا عُمان بلوش

قس انگلیسی
Makran (Persian: مکران‎) (pronounced [mæk'rɑːn]) is a semi-desert coastal strip in the south of Sindh and Balochistan, in Pakistan and Iran, along the coast of the Arabian Sea and the Gulf of Oman. The name Makran derives from Maka, borne by an overlapping satrapy of the Achaemenid Empire.
Contents [show]
[edit]Achaemenid era

Maka was an important early eastern satrapy of Cyrus the Great, founder of the Achaemenid Empire. Makra corresponds to modern day Bahrain, Qatar, and United Arab Emirates, plus the northern half of Oman as well as Balochistan and the Sindh province of Pakistan.[1]Cyrus the Great united several ancient Iranian tribes to create an empire.


The Achaemenid empire at its greatest extent, including the region of Maka
The word Maka later became Makran as it is common in closely related ancient Avestan and Old Persian languages to use "an" and "ran" at the end of plurals.[2] The Babylonians had also made voyages using Maka to communicate with India.[3] After Cyrus' death Darius I of Persia succeeded his throne. According to Greek historian Herodotus, Darius wanted to know more about Asia. He wished to know where the "Indus (which is the only river save one that produces crocodiles) emptied itself into the sea".[1] After personally leading his elite forces, whose ranks were restricted to those with Persian, Mede or Elamite ancestry, to fight the invading Scythians, he led another conquest towards Indian sub-continent.[4][5][6] where he conquered Sindh in 519 BC and constituted it as his 20th Satrapy and made use of the ocean there.[7][8] After the fall of Achaemenid Empire, Alexander also used Maka during his conquest and marched through a harsh desert path in Makran where he lost a significant number of soldiers but did not come across any Baluch force during his conquest except some coastal inhabitants. The harsh desert path is often mistaken as the whole of Makran region. Herodotus on several occasions mentions the contribution of "Mykian" that inhabited the eastern portion of the Achaemenid empire.[9] They are mentioned as "the men from Maka" in daiva inscriptions. The "Daiva inscription" is one of the most important of all Achaemenid inscriptions. They also took part in army of Xerxes the great at the battle of Thermopylae. The Mykians are also thought to be responsible for many inventions like qanats and underground drainage galleries that bring water from an aquifer on the piedmont to the gardens or palm groves on the plains. These inventions were very important reasons behind the success of the empire. The Mykians of the other side of ancient Maka, the present day region of Balochistan and Sindh had later taken independence because they are not mentioned in the book written by Arrian of Nicomedia about campaigns of Alexander the great but he only mentions the Oman side of Maka which he calls "Maketa". The reasons for this may have been the arguably unjust rule of Xerxes.[10][10][11]


Baluch tribes and the paths that Alexander the Great took
[edit]Buddhism and Hinduism in the seventh century

Further evidence in the Chachnama makes perfectly clear that many areas of Makran as of Sindh had a largely Buddhist population . When Chach marched to Armabil , this town is described as having been in the hands of a Buddhist Samani (Samani Budda) a descendent of the agents of Rai Sahiras who had been elevated for their loyalty and devotion, but who later made themselves independent. The Buddhist chief offered his alligience to Chach when the latter was on his way to Kirman in 631 .The same chiefdom of Armadil is referred to by Huen Tsang 0-Tien -p-o-chi-lo, located at the high road running through Makran , and he also describes it as predominantly Buddhist , thinly populated though it was , it had no less than 80 Buddhist convents with about 5000 monks . In effect at eighteen km north west of Las Bela at Gandakahar , near the ruins of an ancient town are the caves of Gondrani , and as their constructions show these caves were undoubtedly Buddhist .Traveling through the Kij valley further west (then under the government of Persia) Huien Tsang saw some 100 Buddhist monasteries and 6000 priests . He also saw several hundred Deva temples in this part of Makran , and in the town of Su-nu li-chi-shi-fa-lo-which is probably Qasrqand- he saw a temple of Maheshvara Deva , richly adorned and sculptured . There is thus very wide extension of Indian cultural forms in Makran in the seventh century , even in the period when it fell under Persian sovereignty . By comparison in more recent times the last place of Hindu pilgrimage in Makran was Hinglaj, 256 km west of present day Karachi in Las Bela.[12]
The Historian Andre Wink has recorded Hiuen Tsang's notings on the language and script in use in Makran .
Hiuen Tsang considered the script which was in use in Makran to be 'much the same as India', but the spoken language 'differed a little from that of India[13]
[edit]Mahmud Ghazni

Baloch raiders plundered Mahmud of Ghazni's ambassador between Tabbas and Khabis and in revenge his son, Masud, defeated them at the latter place, which lies at the foot of the Karman Mountains on the edge of the desert.[14]
This section requires expansion. (November 2011)
[edit]Modern era

The narrow coastal plain rises very rapidly into several mountain ranges. Of the 1,000 km coastline, about 750 km is in Pakistan. The climate is very dry with very little rainfall. Makran is very sparsely inhabited, with much of the population being concentrated in a string of small ports including Chabahar, Gwatar, Jiwani, Gwadar (not to be confused with Gwatar), Pasni, Ormara and many smaller fishing villages.


Gwadar beach in Makran region. Today the economy of Makrani Baluch is largely based on use of the oceans.
The coast of Makran possesses only one island, Astola Island, near Pasni, and several insignificant islets. The coastline can be divided into an eastern lagoon coastline and a western embayed coastline. The main lagoons are Miani Hor and Kalamat Hor. The main bays of the embayed coast are Gwadar West Bay and Gwatar Bay. This latter bay shelters a large mangrove forest and the nesting grounds of endangered turtle species.
From the 15th century onward, the area was ruled by the Rind (tribe) which was headed by Mir Chakar Rind. In the late 18th century, the Khan of Kalat is said to have granted sanctuary at Gwadar to one of the claimants for the throne of Muscat. When that claimant became Sultan, he kept hold of Gwadar, installing a governor, who eventually led an army to conquer the city of Chabahar some 200 kilometres to the west.
The sultanate held onto the Makran coast throughout the period of British colonial rule, but eventually only Gwadar was left in the hands of the sultan. On the independence of Pakistan, Makran became a district within the province of Balochistan, minus an area of 800 km² around Gwadar. The enclave was finally transferred in 1958 to Pakistani control as part of the district of Makran. The entire region has been subdivided into new smaller districts over the years.
[edit]See also

Gwadar
1945 Balochistan earthquake
Makran Coastal Highway
Makran Division
Sokhta Koh
State of Makran
Lyari Town
Khor Kalmat
[edit]External links

Nicolini, Beatrice, The Makran-Baluch-African Network in Zanzibar and East Africa during the XIXth Century, African and Asian Studies, Volume 5, Numbers 3-4, 2006, pp. 347–370(24)
Al-Hind: Early Medieval India and the Expansion of Islam 7Th-11th
[edit]Notes

^ a b "History of Herodotus by Herodotus - Massachusetts Institute of Technology (MIT)". mit.edu. Retrieved 2010-09-11.
^ "Iranians and Turanians in Avesta". Ali A. Jafarey. accessdate=2010-09-10.
^ "The history of antiquity". Max Duncker. accessdate=2010-09-10.
^ "Persia". Angelfire.com. accessdate=2010-09-09.
^ "Iranian Provinces: Sistan and Baluchistan". Iranchamber.com. accessdate=2010-09-07.
^ "Ancient Persia". Ancientpersia.com. accessdate=2010-09-09.
^ "Darius the great". mdc.edu. accessdate=2010-09-10.
^ "The largest empire in ancient history". axehd.com. accessdate=2010-09-10.
^ "Full Text of Herodotus, Book 7,8 and 9". archive.org. accessdate=2010-10-02.
^ a b "The History, by Herodotus (book7)". cadelaide.edu.au. accessdate=2010-09-07.
^ "Maka". livius.org. accessdate=2010-10-1.
^ Al-Hind: Early medieval India and the expansion of Islam, 7th-11th centuries By André Wink page 135
^ Al-Hind: Early medieval India and the expansion of Islam, 7th-11th centuries By André Wink Page 137
^ Denzil Ibbetson, Edward MacLagan, and H.A. Rose, A Glossary of The Tribes and Castes of The Punjab and North-West Frontier Province, v.II, p. 43 (1911)
[edit]External links

Balochistan and Makran, Pakistan
'Music of Makran: traditional fusion from coastal Balochistan' from the British Library Sound Archive
[hide] v t e
Geography of South Asia
Mountains and Plateaus
Himalayas Western Ghats Eastern Ghats Aravalli Range The Nilgiris Vindhya Range Satpura Range Garo Hills Shivalik Hills Mahabharat Range Khasi Hills Annamalai Hills Cardamom Hills Sulaiman Mountains Toba Kakar Range Karakoram Hindu Kush Chittagong Hill Tracts Deccan Plateau Thar Desert Makran Chota Nagpur Naga Hills Mysore Plateau Ladakh Plateau Gandhamardan Hills
Lowlands and Islands
Indo-Gangetic plain Indus River Delta Ganges Basin Ganges Delta Terai Atolls of Maldives Coromandel Coast Konkan Lakshadweep Andaman and Nicobar Islands Sundarbans Greater Rann of Kutch Little Rann of Kutch Protected areas in Tamil Nadu
Countries
India Pakistan Nepal Bhutan Sri Lanka Bangladesh The Maldives
Coordinates: 25.30541°N 60.64108°E
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: Landforms of PakistanLandforms of IranRegions of PakistanBalochistanArabian SeaGulf of OmanHistory of Sindh

قس اردو
مکران بلوچستان، پاکستان کا ایک ضلع ہے۔
مکران کتابت و تلفظ ( MAKORAN- Mecran= Makran) اصل مهیخوران Mahikhoran


امکران.مکوران Mecran.

[ترمیم]تقسیم

مکران دو حصوں میں بٹا ھوا ھے جسکا بڑا حصہ پاکستانی بلوچستان ہے جو 25 ہزار مربع میل اور تقریبآ 6 لاکھ کی آبادی پرمشتمل ہے۔ اسکا صدر مقام کیچ (تربت‏)‏ ہے۔ دیگر شہروں میں گوادر اور پنجگور شامل ہیں۔ جبکہ دوسرا حصہ ایرانی صوبہ بلوچستان میں واقع ھے و 22 ہزار مربع میل و 5 لاکھ کی آبادی پر مشتمل ھے انکے بڑے شہروں میں پہرہ‏ (ایرانشہر‏) دیزک‏(سراوان‏)‏ سرباز، گہہ‏(نیکشہر‏)‏ چابہار، کنارک و جیرفت‏(بشکرد‏)‏ شامل ہیں۔
[ترمیم]مزید دیکھئے

گوادر
مکران کوسٹل ہائی وے
مکران ڈویژن
سوختہ کوہ
لیاری ٹاؤن

Coordinates: 25.30541°N 60.64108°E
زمرہ جات: تغیرات ارض پاکستانایران کے تغیرات ارضپاکستانی خطےضلع مکرانبحیرہ عرب(بحیرہ مکران)خلیج عمانتاریخ سندھ

قس ترکی استانبولی
Mekran (Farsça:مکران /Mokran), İran'ın güneydoğusu ile Pakistan'ın güneybatısında yer alan kıyı bölgesi.


Mekran
İran'daki Kuh Burnundan Pakistan'ın Las Bela ilçesine kadar Umman Denizi kıyısında 1.000 km boyunca uzanır. İran'ın eski bir iliyle aynı adı taşır. Mekran'ın Pakistan sınırları içinde kalan kesimi, İran Mekranı'yla karıştırılmaması için, Keç Mekran adıyla anılır. Pakistan Mekranı günümüzde Belucistan eyaletine bağlı bir ildir.
Stratejik önemi nedeniyle İran ve Hindistan tarihinde büyük önem taşımış olan Mekran, MÖ 325'te Büyük iskender'in Hindistan'dan geri çekilişine sahne oldu. Adının kökeni belirsiz olmakla birlikte, MS yaklaşık 2. yüzyılda yaşamış Eski Yunanlı tarihçi Arrhionos'un İndika adlı yapıtında adlı yapıtında adı geçen İkhthyophagoi ülkesi ile özdeşleştirilen Mahi Horan'ın (Balık Yiyenler) bozulmuş biçimi olduğu sanılır. Bu konudaki bir başka görüş ise Mekran'ın bir Dravid adı olduğu ve MS 6. yüzyılda yaşamış astrolog Varahamihira'nın Brhat-samhita adlı yapıtında Makara olarak geçtiği biçimindedir.
Nüfusun çoğunluğunu, 5. yüzyılda Sind'i istila etmeden önce Mekran'ı yönetimleri altında tutmuş olan Araplar oluşturur. Bölgede ayrıca Medler, Koralar ve yörenin yerli halkı olduğu düşünülen Darzadiler de bulunur. Kıyı bölgesinde Mekran'a köle olarak getirilen Siyahların soyundan gelenler yaşar.

İran ile ilgili bu madde bir taslaktır. İçeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Pakistan ile ilgili bu madde bir taslaktır. İçeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Kategoriler: İran taslaklarıPakistan taslaklarıBelucistanUmman Körfezi

قس روسی

Мекран (перс. مکران‎; урду مکران) — полупустынная прибрежная полоса на юге пакистанской провинции Синд и ирано-пакистанской исторической области Белуджистан. Расположена вдоль побережья Аравийского моря и Оманского залива. Название «Мекран» происходит от слова «Мака» (сатрапии империи Ахеменидов).



Mecran
Содержание [показать]
[править]История

[править]Эпоха Ахеменидов

Этот раздел статьи ещё не написан.
Согласно замыслу одного из участников Википедии, на этом месте должен располагаться специальный раздел.
Вы можете помочь проекту, написав этот раздел.
[править]Современная эпоха
Узкая прибрежная полоса поднимается очень высоко на нескольких горных хребтах. Из 1.000 км береговой линии Мекрана, около 750 км находится в Пакистане. Климат очень сухой, с очень небольшим количеством осадков. В Мекране низкая плотность населения, причём большинство проживает в небольших портах, таких как Чахбехар, Гвадар, Дживани, Пасни и Ормара. На побережье Мекрана расположен только один остров (англ.)русск., близ города Пасни.
28 ноября 1945 года возле побережья Мекрана произошло мощное землетрясение. Погибло 4000 человек.
[править]Ссылки

Balochistan and Makran, Pakistan (англ.)
'Music of Makran: traditional fusion from coastal Balochistan' from the British Library Sound Archive (англ.)
Nicolini, Beatrice, The Makran-Baluch-African Network in Zanzibar and East Africa during the XIXth Century, African and Asian Studies, Volume 5, Numbers 3-4, 2006 , pp. 347-370(24) (англ.)
Al-Hind: Early Medieval India and the Expansion of Islam 7Th-11th (англ.)
Координаты: 25.30541, 60.64108 (G) (O)
Показать географическую карту
Категории: Аравийское мореБелуджистан

قس چینی

莫克兰是伊朗和巴基斯坦的频阿拉伯海俾路支省南面的半沙漠地带。莫克蘭的波斯语义为食鱼。莫克兰人口稀疏,分散在海边的瓜达尔、伯斯尼等几个渔村。《郑和航海图》第二十一图中的木克郎就是今莫克兰。[1]
[编辑]參考文獻

^ 向达校注 《郑和航海图》 中华书局 19页
查看条目评分
给本文评分
这是什么?
可信度
客观性
完整性
可读性
我非常了解与本主题相关的知识(可选)

提交评分
3个分类:伊朗巴基斯坦郑和下西洋


قس پرتغالی

Makran ou Mecrão (Urdu/persa: مکران Makrān) é uma extensa faixa semideserta no sul do Baluchistão, ao longo da costa do Golfo de Omã e do Mar da Arábia, entre o Irão e o Paquistão.
Algumas cidades e portos:
Chabahar
Gwadar
Jiwani
Pasni
Ver avaliações
Avaliar esta página
O que é isto?
Credibilidade
Imparcialidade
Profundidade
Redação
Conheço este assunto muito profundamente (opcional)

Enviar avaliações
Categorias: Geografia do IrãoGeografia do Paquistão

قس قرانسه

Le Makran ou Mékran est la région située au sud du Baloutchistan, en Iran et au Pakistan.
Portail de l’Iran Portail du Pakistan
Catégorie : Région d'Asie

قس آلمانی
Makran (persisch ‏مکران‎, DMG Makrān), das antike Gedrosien,[1] ist eine halbwüstenartige Region, die sich – heute halb zu Pakistan, halb zu Iran gehörend – entlang des Arabischen Meeres erstreckt und in neuerer Zeit eher als (Teil von) Belutschistan bekannt ist.
Inhaltsverzeichnis [Anzeigen]
Name [Bearbeiten]

Vermutlich lässt sich der Name Makran (auch Mukran) von māhī-ḫurān („Fischesser“) ableiten. Er wäre somit die persische Übersetzung der Bezeichnung Ichthyophagoi, welche die alten Griechen für die küstenbewohnenden Gedrosoi gebrauchten.[2]
Wahrscheinlich ist allerdings auch eine Verbindung zu Magan, einem Land, mit dem die frühen Mesopotamier Handel trieben, oder zu der aus altpersischen Inschriften bekannten Satrapie Maka.
Lage und Geographie [Bearbeiten]



Der Hafen Gwadars


Klippen der Astola-Insel


Die felsige Landschaft in Makrans Hingol-Nationalpark
Küstengebiet [Bearbeiten]
Die Makran-Küste beginnt im Westen, am Golf von Oman, ungefähr bei Dschask in der iranischen Provinz Hormozgan und erstreckt sich in östlicher Richtung etwa bis zur Sonmiani-Bucht (ca. 25 Kilometer nördlich von Karatschi). Rund 750 km des insgesamt etwa 1000 km langen Küstenstreifens gehören somit zur pakistanischen Belutschistan-Provinz, der Rest zur iranischen Provinz Sistan und Belutschistan.
Makran ist auf Grund seiner extremen geologischen und klimatischen Bedingungen nur dünn besiedelt. Die überwiegend aus muslimischen, iranischsprachigen Belutschen bestehende Bevölkerung ist in Fischerdörfern und einigen größeren Küstenstädten konzentriert. Letztere sind von West nach Ost Konarak und die Freihandelszone Tschahbahar im Iran sowie Dschiwani, Gwadar, Pasni und Ormara in Pakistan. Von den natürlichen Häfen Tschahbahars, Gwadars und Pasnis sind die beiden ersteren als Hauptzugänge ihrer Länder zum Indischen Ozean von großer strategischer Bedeutung für die ganze Region. Es handelt sich um miteinander konkurrierende Tiefwasserhäfen, deren Ausbau von China bzw. Indien gefördert wird.[3][4]
Vor Pasni liegt mit Astola die einzige größere Insel Makrans. In den Lagunen und Buchten, welche die gesamte Küste kennzeichnen, befinden sich zum Teil Mangrovenwälder und Nistplätze mehrerer bedrohter Schildkrötenarten. Im pakistanischen Teil liegt am Hingol-Fluss der Hingol-Nationalpark. Er wurde im Jahre 1997 gegründet und umfasst als größter Nationalpark des Landes eine Gesamtfläche von ca. 6100 km².[5]
Inland [Bearbeiten]


Der Zentral-Makran-Gebirgszug im Landesinneren


Die Naseri-Festung in Iranschahr
Sieht man von dem meist schmalen Küstenstreifen ab, ist Makran ein schwer zugängliches Hochland mit aridem Klima und mehreren über 150–220 km in ost-westlicher Richtung verlaufenden Gebirgsketten, von denen die drei größten der bis zu 1578 m hohe, auch Talar-e Band genannte Küsten-Makran-, der bis zu 2286 m hohe Zentral-Makran- und der bis zu 2060 m hohe Siyahan-Gebirgszug sind. Ersterer wird von zweitem durch das fruchtbare Ketsch-Tal mit dem urbanen Zentrum Turbat getrennt, zweiter von letzterem durch das Rachschan-Maschkel-Tal, in welchem Reis, Datteln und Getreide angebaut werden. Die wichtigsten Flüsse neben dem Ketsch heißen Dschagin, Gabrig, Sadetsch, Raptsch, Sarbaz und Nahang. Im iranischen Teil, unmittelbar östlich von Basch(a)kard (Baschgerd), erhebt sich das Makran-Gebirge bis auf 2093 m und fällt in die Dschaz-Muriyan-Senke ab. Die Siyahan-Kette (bei Saravan) kann als nördliche Grenze Makrans gelten; Hier schlossen bzw. schließen sich die historischen Regionen Turan und Sarhadd (im Süden Sistans) an, während im Westen Kirman und im Osten Sind liegen.
Die größeren Städte des Inlands liegen heute, bis auf Turbat, im iranischen Teil Makrans: Zu nennen sind vor allem Nikschahr (früher Geh), Bampur und Iranschahr (früher Fahradsch), die Hauptstadt des gleichnamigen Schahrestan. Die Hauptstämme (der Belutschen), welche die Makran-Berge heute bewohnen, sind die Gitschki, Buledi, Hot, Bizendscho, Nouschervani, Mirwari, Rind, Rais, Landi, Kattawar, Kenagizay, Mullazay, Schirani, Mubaraki, Laschari, Ahurani, Dschadgal und Sardarzay.
Geschichte [Bearbeiten]

An der Makran-Küste wurden in Sutkagen-dor (bei Dschiwani am Dascht-Kaur) und Sochte-Koh (bei Pasni am Schadi-Kaur) zwei altertümliche Harappa-Siedlungen gefunden. Die archäologischen Fundstätten zeigen, dass es vermutlich zwischen 2500–1800 v. Chr. Handel zwischen Städten Harappas, Sumers und der Golfregion gegeben hat. Später wurde Makran vom Achämenidenkönig Kyros II. (559–530) erobert. Hauptstadt der persischen Satrapie wurde Pura, das wohl mit dem vierzig Kilometer westlich von Iranschahr gelegenen Bampur identisch ist.[6] Während sein Admiral Nearchos an der Küste entlang segelte, marschierte Alexander der Große nach seinem verheerenden Indien-Feldzug 325 v. Chr. durch die Wüste Makrans, das damals unter der Bezeichnung Gedrosia bekannt wurde, und verlor dabei einen Großteil seiner Soldaten;[7] Ähnlich erging es im Jahre 1224 n. Chr. auch dem letzten Choresm-Schah Dschalal ad-Din.
In nachchristlicher Zeit war Makran u. a. eine (Sakastan/Sistan untergeordnete) Provinz des Sassanidenreiches, die sich von Tiz (sieh unten) und Fahradsch aus bis nach Daibul an die Indusmündung erstreckte; Von Schah Narseh ist überliefert, dass ihm bei seiner Thronbesteigung (293) ein „König Makrans“ huldigte. Die islamische Eroberung Makrans, bis zu der das Land unter dem kulturellen und religiösen Einfluss Indiens stand, erfolgte unter Umar ibn al-Chattab (ca. 644) und Muawiya I. (Expedition Ziyad ibn Abihis) von Kirman aus, doch bewahrte das Gebiet eine weitgehende Autonomie, an der auch in den folgenden Jahrhunderten kaum ein Fremdherrscher etwas ändern konnte (und wollte). Als Randprovinz des Umayyadenreiches diente die Region im Jahre 711 als Ausgangspunkt für Muhammad ibn al-Qasims Vorstoß ins benachbarte Sind.
Zur Zeit der Abbasiden entwickelte sich Makrans Haupthafenstadt Tiz (Ptolemäus’ Tesa; die Ruinen liegen wenige Kilometer nördlich von Tschahbahar) zu einem boomenden Zentrum im Seehandel zwischen dem Persischen Golf und Indien (den es mit dem Niedergang Hormus’ im 12. Jh. noch stärker anziehen sollte). Die zunächst offiziell von Kirman aus verwaltete Stadt wurde damals von Menschen ganz unterschiedlicher Herkunft bewohnt, bei denen es sich noch hauptsächlich um Nichtmuslime handelte. Laut al-Muqaddasi war Tiz von Palmenhainen umgeben und besaß neben großen Warenhäusern eine prächtige Moschee. Allgemein wird das politisch relativ unbedeutende Makran von mittelalterlichen Geographen jedoch als karg und dünn besiedelt beschreiben, das Hauptprodukt der Region war Zuckerrohr. Zu den Städten, die genannt (aber kaum beschrieben) werden, gehören neben Tiz: die Hauptstadt Fannazbur (heute Pandschgur), der Herrschersitz Kidsch (heute Ketsch) , Bampur und Fahradsch (heute Iranschahr), Qasarqand, Dschalk, Dazak, Chwasch (heute Gwascht), Rask sowie Armabil und Qanbali an der Küste.[8]
Um das Ende des 9. Jahrhunderts scheint Makran eine Hochburg der Charidschiten gewesen zu sein, die in der entlegenen Provinz Zuflucht suchten. Ab dem 10. Jh. regierte hier die Lokaldynastie der Maʿdāniden, deren Herrscher in Kidsch residierte und sich Maharadscha nennen ließ. Nachdem die Maʿdāniden unter ʿIsā ibn Maʿdān zunächst Vasallen der Saffariden geworden und 970–72 von dem u. a. nach Westmakran und gegen Tiz vorstoßenden Buyiden Adud ad-Daula bedroht gewesen waren, wurden sie in der zweiten Hälfte des 10. Jh. (wohl kurz nach 976/77) den Ghaznawiden tributpflichtig, deren Sultan Mahmud sich 1025-26 in Thronfolgestreitigkeiten einmischen konnte. Das Ende Maʿdāniden kam, als Mahmuds Sohn, Sultan Masud I., 1030 eine Strafexpedition (unter Yusuf ibn Sebüktegin) nach Kidsch entsandte, die Stadt einnahm und mit Abu ’l-ʿAskar einen Günstling zum Regenten Makrans erhob. Die Ghaznawiden scheinen die Region dann bis zur Machtübernahme der Ghuriden kontrolliert zu haben. Unter Qawurd fiel Makran im 11. Jh. an die Kirman-Seldschuken, bevor es im 13. Jh. erst zum Reich der Choresm-Schahs gehörte und anschließend von den Mongolen unter Tschagatai invadiert wurde. Wenig später segelte Marco Polo die Makran-Küste entlang, die von ihm Kesmacoran („Ketsch-Makran“) genannt, zu Indien gezählt und in Hinblick auf Handel und Landwirtschaft keineswegs als arm beschrieben wird. Der Herrscher des – damals zunehmend von persischen Belutschen besiedelten – Landes soll nach wie vor von Ketsch aus regiert haben.
Nachdem laut Ibn Battuta im frühen 14. Jh. ein gewisser Malik Dinar den Tod des Ilchans Abu Said (1335) genutzt hatte, um die Herrschaft über Makran zu erlangen, wurde das Gebiet ab dem 15. Jahrhundert von den Großmoguln beherrscht. Später gehörte es zeitweilig zum Britischen Empire, wurde abwechselnd von einheimischen Zikri-Familien, den iranischen Kadscharen und als ein Sultanat regiert. Nach dem Entstehen Pakistans (1947) wurde das östliche Makran, das damals noch Teil des Fürstenstaats von Kalat war, zu einem Distrikt der Provinz Belutschistan und später mehrmals in kleinere Verwaltungsgebiete unterteilt. Die Grenze zwischen dem iranischen Makran und der erst britischen, dann pakistanischen Belutschistan-Provinz war von der Anglopersischen Grenzkommission 1870–72 festgelegt worden.
Einzelnachweise [Bearbeiten]

↑ vgl. Artikel in der EIr und auf Livius.org
↑ vgl. Artikel auf Livius.org
↑ Sanjeev Miglani: India, China's rivalry and a tale of two ports, Reuters, 25. März 2011
↑ Pakistan will chinesischen Marinestützpunkt auf seinem Territorium
↑ Hingol-Nationalpark auf Wildlife of Pakistan
↑ vgl. Artikel auf Livius
↑ siehe Artikel in der EIr und Artikel auf Livius
↑ Guy Le Strange, S. 329 f.
Literatur und Weblinks [Bearbeiten]

Thomas Holdich: Artikel „Notes on Ancient and Mediaeval Makran“ in: Geographical Journal 7, 1896
Clifford Edmund Bosworth: Artikel „Makrān“ in: Encyclopaedia of Islam, New Edition (ed. by P. J. Bearman u.a.), Leiden 1960–2004
Stephen Pastner: Conservatism and Change in a Desert Feudalism: The Case of Southern Baluchistan. In: Wolfgang Weissleder (Hrsg.): The Nomadic Alternative. Modes and Models of Interaction in the African-Asian Deserts and Steppes. Mouton Publishers, Den Haag/Paris 1978, S. 247–260
Guy Le Strange: The Lands of the Eastern Caliphate – Mesopotamia, Persia and Central Asia from the Moslem Conquest to the Time of Timur, Cambridge 1905
Clifford Edmund Bosworth: Artikel „Makrān“ (11. Februar 2011) in: Encyclopaedia Iranica, Online Edition
Artikel zu Gedrosia auf Livius.org
Koordinaten: 25° N, 61° O (Karte)
Kategorien: Archäologischer Fundplatz im IranArchäologischer Fundplatz in PakistanGeographie (Iran)Geographie (Pakistan)

قس اسپانیائی

Makrán o Mekrán (urdu/persa: مکران Makrān) es una franja costera semidesierta en el sur de Beluchistán, en Irán y Pakistán, a lo largo de la costa del mar de Arabia y el golfo de Omán. La frase persa Mahi khoran, piscívoros (Mahi = pescado + khor = comer) se cree que es el origen de la palabra moderna Makran.1



Mecran
La estrecha llanura costera se alza muy rápidamente formando varias cadenas montañosas. De 1.000 kilómetros de línea costera, alrededor de 750 están en Pakistán. El clima es muy seco con muy escasa lluvia. Hay pocos habitantes, gran parte concentrada en una cadena de pequeños puertos entre los que se incluyen Chabahar, Gwatar, Jiwani, Gwadar (que no debe confundirse con Gwatar), Pasni, Ormara y muchas aldeas pesqueras menores.
La costa de Makrán posee sólo una isla, Astola, cerca de Pasni, y varios islotes insignificantes. La costa puede dividirse en una costa oriental de laguna y otra occidental con bahías. Las principales lagunas son Miani Hor y Kalamat Hor. Las principales bahías son la Bahía Occidental de Gwadar y la bahía de Gwatar. Esta última alberga un gran bosque de mangles y terrenos de anidamiento de especies de tortugas en peligro.
Contenido [mostrar]
[editar]Historia

[editar]Antigüedad


Imperio aqueménida que incluye la región de Maka, actualmente Makrán.
Se han encontrado dos antiguos asentamientos de la era harappa en Sutkagen Dor (en el río Dasht) y Sokhta Koh (a horcajadas en el río Shadi). Los lugares costeros son una evidencia del comercio entre las ciudades harappa y las sumerias así como aquellas de la región del golfo, posiblemente alrededor del año 3000 a. C.
Alejandro Magno marchó a través de Makrán durante un desastroso éxodo después de la Campaña India (325 a. C.). Según una teoría, la bien abastecida flota de Alejandro, bajo el almirante Nearco se suponía que iba a aprovisionar continuamente al ejército conforme marchaba hacia el Oeste a lo largo de la árida costa hacia Persia. En el transcurso de la marcha, una gran parte de la ruta de Alejandro a través de Makrán (Bela-Averan-Hoshab-Turbat y luego al sur hacia Pasni-Gwadar) resultó ir más tierra adentro de lo esperado, aparentemente debido a un defectuoso conocimiento del terreno. La flota y el ejército en marcha finalmente fueron capaces de reencontrarse en Susa (Persia).
Entre fines de octubre y principios de noviembre de 325 a. C., en Makrán ocurrió un terremoto. Se desconoce el número de miles de muertos en toda la región. El tsunami generado impactó a la flota de Alejandro, que en esa época estaba en las cercanías del delta del río Indo.2
[editar]Conquista islámica


Cadena de Makrán central.
La primera conquista islámica de Makrán tuvo lugar durante el califato rāshidūn en el año 643. El gobernador del califa Umar de Baréin, Osmán ibn Abu al-Aas, quien estaba en campaña para conquistar las zonas costeras meridionales de Irán envió a su hermano Hakam ibn Abu al-Aas a asaltar la región de Makrán, no siendo la campaña una invasión a gran escala sino meramente un asalto para comprobar el potencial de los habitantes locales. El asalto fue exitoso.3 A finales del año 644 el califa Omar envió un ejército para una invasión a gran escala de Makrán bajo el mando de Hakam ibn Amr. Se les unieron refuerzos de Kufa bajo el mando de Shahab ibn Makharaq y Abdullah ibn Utban; el comandante de campaña en Kermán, también se les unió; no encontraron fuerte resistencia en Makrán hasta que el rey hindú de Sind, Rajá Rasal junto con su ejército teniendo contingentes de Makrán y Sind los detuvo cerca del río Indo. Se libró una violenta batalla entre el ejército musulmán y las fuerzas del Rajá incluyendo elefantes de guerra. El rajá Rasal fue derrotado y se retiró a la costa oriental del río Indo. Según las órdenes del califa Omar los elefantes de guerra se vendieron en la Persia islámica y se distribuyó el precio obtenido entre los soldados como parte del botín.4 En respuesta a la pregunta del califa Omar sobre la región de Makrán, el mensajero de Makrán que traía las noticias de la victoria le dijo:
¡Oh, comandante de los creyentes!
Es una tierra donde las llanuras son pétreas;
Donde el agua escasea;
Donde las frutas son desagradables
Donde se conoce a los hombres por sus traiciones;
Donde mucho se desconoce;
Donde la virtud se tiene en poca estima;
Y donde predomina el mal;
Un gran ejército vale menos allí;
Y un ejército menor vale menos allí;
Y la tierra que queda detrás, es todavía peor (refiriéndose a Sind)
Omar miró al mensajero y dijo: "¿Eres un mensajero o un poeta?" Él respondió "Mensajero". Entonces el califa Omar, después de escuchar las desfavorables condiciones para enviar un ejército, ordenó a Hakim bin Amr al Taghlabi que de momento Makrán debía ser la frontera más oriental del Imperio Islámico, y que no debía emprenderse ningún intento de extender las conquistas. Entonces el comandante del ejército islámico en Makrán dijo los siguientes versos:
Si el jefe de los creyentes no nos hubiera impedido ir más allá, entonces habríamos comprado nuestras fuerzas del templo de prostitutas.5
Refiriéndose al templo hindú en el Sind interior donde las prostitutas daban parte de sus ganancias como limosnas.
Permaneció como parte del califato omeya y el abasí y también fue gobernado por los turcos musulmanes, persas y afganos. Fue conquistada por los mongoles en el siglo XIII y en el siglo XV se convirtió en parte del Imperio mogol, permaneciendo en él hasta que cayó bajo el gobierno del Imperio británico.
[editar]Ataque beluchi sobre Mahumad Ghazni
El embajador pillado los asaltantes entrenados para la lucha cuerpo a cuerpo de Baloch Mahmud de Ghazni s entre Tabbas y Khabis y en venganza su hijo Masud los derrotó en el último lugar, que miente en el pie de las montañas de Karman en el borde del desierto
Asaltantes beluchos saquearon al embajador de Mahmud de Ghazni entre Tabbas y Khabis y en venganza su hijo Masud los derrotó en este último lugar, que queda a los pies de las montañas de Kermán al borde del desierto. 6
[editar]Época moderna
Desde el siglo XV en adelante fue gobernado por las familias zikri indígenas y a veces por el gobierno iraní. A finales del siglo XVIII, el kan de Kalat se dice que concedió santuario en Gwadar a uno de los pretendientes al trono de Mascate. Cuando ese pretendiente se convirtió en sultán, retuvo el control de Gwadar, instalando un gobernador, que con el tiempo dirigió un ejército a la conquista de la ciudad de Chabahar a unos 200 kilómetros al oeste.
El sultanato retuvo la costa de Makrán a lo largo del periodo de prominencia británica en la India, pero con el tiempo sólo Gwadar quedó en las manos del sultán. Con la formación de Pakistán, Makrán se convirtió en un distrito dentro de la provincia de Beluchistán, menos una zona de 800 km² alrededor Gwadar. El enclave fue finalmente transferido en 1958 a control pakistaní como parte del distrito de Makrán. Toda la región se ha subdividido en nuevos distritos menores a lo largo de los años.
[editar]Referencias

Al-Hind: Early Medieval India and the Expansion of Islam 7Th-11th
[editar]Notas

↑ The origins of the name on Livius.org
↑ Según G. Pararas-Carayannis: Alexander the Great - Impact of the 325 B.C. tsunami in the North Arabian Sea upon his fleet, 2006. Citado en DrGeorgePC.com.
↑ Al Baldiah wal nahaiyah vol: 7 page 141
↑ Tarikh al Tabri vol:4 page no: 180
↑ Tabri vol:4 pg:183
↑ Denzil Ibbetson, Edward MacLagan, H.A. Rose "A Glossary of The Tribes & Casts of The Punjab & North-West Frontier Province", 1911 AD, Page 43, Vol II,
[editar]Enlaces externos

Balochistan and Makran, Pakistan
Makran Coastal Highway Project
Alexander and the Makran Desert
'Music of Makran: traditional fusion from coastal Balochistan' from the British Library Sound Archive
Ver las calificaciones de la página
Evalúa este artículo
¿Qué es esto?
Confiable
Objetivo
Completo
Bien escrito
Estoy muy bien informado sobre este tema (opcional)

Enviar calificaciones
Categorías: Regiones de PakistánGeografía de Irán

قس ایتالیائی

Il Makran (Urdu/Persiano: مکران) è la regione meridionale del Belucistan, in Iran e Pakistan, lungo la costa del Mar Arabico e il Golfo di Oman. Il nome deriva dal persiano Mahi khoran, che significa "mangiatori di pesce".



Cartina del Mecran


Antica bandiera
Territorio [modifica]

Il Makran è scarsamente popolato, e la maggior parte della popolazione si concentra, tanto sul versante iraniano quanto su quello pakistano, in una ristretta fascia di città portuali sulla costa: Chabahar, Gwatar, Jiwani, Gwadar, Pasni, Ormara. La lunghezza complessiva della linea costiera è di oltre 1.000 km per l'intera regione.
Clima [modifica]

La regione possiede un clima molto secco, con scarsissime precipitazioni
Storia [modifica]

Fino a metà del XIX secolo fu possedimento omanita, in seguito fu suddiviso tra Persia e Gran Bretagna.
Categorie: Suddivisioni dell'IranSuddivisioni del Pakistan
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مکران . [ م ُ / م َ ] (اِخ ) نام شهری است در ایران و نام ولایت آن شهر هم هست ... و به فتح اول هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج ). نام ولایت...
مکران: این نام در پهلوی موکران mukrān (سرزمین درخت خرما) می باشد و از دو بخش ساخته شده است: موکر با پسوند مکان آن. این ریشه شناسی از واژه های موکریستا...
مکران زمین . [ م ُ زَ ] (اِخ ) سرزمین مکران . ناحیه ٔ مکران : کشیدیم لشکر به ماچین و چین وز آن روی رانم به مکران زمین . فردوسی .از ایران ب...
دریای عمان، خلیج عُمان، (نام‌های دیگر: دریای مَکران یا خلیج مکران)، پهنه‌ای آبی و خلیجی است که از غرب به تنگه هرمز، خلیج فارس و امارات متحده عربی از ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.