شاعر
نویسه گردانی:
ŠAʽR
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَفشاک، اَفشو، افشانا (اَفش از اوستایی: اَفْشْ مَن= شعر + «اک، او، آنا»)
گایْتاک، گایتار، گایتو (گایت از سنسکریت: گایَترَ= شعر + «اک، او»)
گیتاک، گیتانا (گیتا= شعر؛ سنسکریت + «اک، آنا»)
ویچَستاک، ویچَستو، ویچَستانا (ویچَست= شعر؛ پهلوی + «اک، او، آنا»)
اک پسوند یاتاکی (= فاعلی) پهلوی
او پسوند یاتاکی اوستایی
آنا پسوند یاتاکی سنسکریت
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شاعر. [ ع ِ ] (ع ص ) داننده . (منتهی الارب ). آگاه : شاعر بنفسه ؛ آگاه از نفس خود. رجوع به مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق ص 115 شود. || دری...
شاعر. [ ع ِ ] (اِخ ) جماعتی از علما که شعر گفته اند و شعرا که سماع حدیث کرده اند به این اسم مشهورند و از آنجمله اند ابوفراس همام بن غالب ال...
شاعر. [ ع ِ ] (ع اِ) نام هر یک از دو رگ که در دو ورک شاخ شاخ شوندو مجموع آن دو را شاعران گویند. (یادداشت مؤلف ).
شاعر. [ ع ِ ](اِخ ) (الخوری ) بطرس الماورنی اللبنانی . او راست : «فاکهة الالباب فی تاریخ الاحقاب ». (معجم المطبوعات ).
مقدمه
بخش اول :
موقعیت جغرافیایی و تاریخی سرزمین اندلس
1-1 واژهی اندلس 5-4
2-1 جغرافیای اندلس 5
3-1 نگرشی کوتاه به تا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شاعر اطعمه . [ ع ِرِ اَ ع َ م َ ] (اِخ ) کنایه از بسحاق حلاج . (شمس اللغات ). مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی صاحب دیوان اطعمه .
شاعر رسول ا. [ ع ِ رُ رَ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شاعرالنبی . شاعر پیغمبر. شهرت حسان بن ثابت . وی مدایح بسیاری درباره ٔ حضرت رسالت پناهی (ص ) سروده...
شاعر همدانی . [ ع ِ رِ هََ م َ ] (اِخ ) شهرت الهی شاعر که در قصبه ٔ اسدآباد نزدیک شهر همدان تولد یافته و بسال 1057 هَ . ق . درگذشته است . رجوع ...
شاعر پیغمبر. [ ع ِ رِ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) حسان بن ثابت . رجوع به شاعرالنبی و شاعر رسول اﷲ شود.