سفر
نویسه گردانی:
SFR
معرب سپر یا سپار است از ریشه سپردن یا سپاردن یه معنای به جای دیگری رفتن - ره پیمودن - گشت و گذار کردن
از این واژه همخانواده های رهسپار - ره سپردن - سپردن - سپار
بر خلاف نوشته بیشتر فرهنگ نویسان سپر یا سپار و سپردن و سپاردن در زبان پارسی چنان ریشه و کهنگی نمایان و آشکار دارد که هرگز نمی توان واژه سفر را عربی دانست بلکه معرب واژه ای پارسی است
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ثفر. [ ث َ / ث َ ف َ ] (ع اِ) پاردم که بهندوستان دمچی گویند. (غیاث اللغات ). || شرم دد و دام و مرغان شکاری یا راه نره از آنان . ج ، أثفا...
ثفر. [ ث َ / ث ُ ] (ع اِ) شرم ددگان و مرغان شکاری یا راه نره ٔ آنان .
صفر. [ ص ِ ] (ع ص ) خالی از هر چیزی . (منتهی الارب ). تهی و خالی . (غیاث اللغات ). || رجل صفرالیدین ؛ مرد بی چیز. (منتهی الارب ).
صفر. [ ص ِ ] (ع اِ) خالی ، ترجمه ٔ سانسکریت صونیا ۞ در ریاضی هند و عربی ، معادل زرو ۞ در فرانسه و در عین حال ریشه ٔ کلمات غربی سیفرا ۞ ، ...
صفر. [ ص َ ] (ع مص ) خالی شدن خنور و منه : نعوذ باﷲ من صفرالاناء؛ یعنی مردن مواشی . (منتهی الارب ). تهی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوز...
صفر. [ ص ُ] (ع ص ، اِ) خالی از هرچیزی . (منتهی الارب ). || کنایه از دنانیر است . (النقودالعربیة ص 151).
صفر. [ ص ُ / ص ِ ] (ع اِ) روی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). صُفر؛ روئین که به هندی کانسی گویند. (غیاث اللغات ) : ذکر شهرستان روئین که ...
صفر. [ ص ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) خالی . (منتهی الارب ).
صفر. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) بیماری شکم که روی صاحب خود را زرد گرداند. (منتهی الارب ). صفرة تعلوا اللون و البشرة. (بحر الجواهر). بیماری زریر. زردی...
صفر. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نام دومین ماه از ماههای عربی پس از محرم و پیش از ربیع الاول و در جاهلیت آن را ناجر گفتندی . ج ، اصفار. جنگ صفین ...