اجازه ویرایش برای همه اعضا

ضیافت مهمانی سمپوزیوم

نویسه گردانی: ḌYAFT MHMANY SMPWZYWM
ضیافت، مهمانی یا سیمپوزیوم (به یونانی: Συμπόσιο) یکی از مهمترین رساله‌های افلاطون است. موضوع این رساله عشق است و این اثر مهمترین اثر افلاطون در زمینهٔ عشق می‌باشد. اثر دیگر افلاطون دربارهٔ عشق که با ضیافت هم در پیوند است فدروس می‌باشد. همچنین این رساله پیوندهایی هم با رسالهٔ فیدون دارد. ترجمه تحت اللفظی سیمپوزیوم «بزم باده گساری» است.
این رساله از رساله‌های سقراطی افلاطون می‌باشد که در آنها سقراط چهرهٔ اول رویداد می‌باشد. این رساله به گونهٔ روایتی‌است که در بخشی از آن خواننده شاهد گفتگوی بازیگران آن با یکدیگر است. تاریخ نگارش این رساله به درستی آشکار نیست ولی از قراین برمی‌آید که پس از سال ۳۸۵ (پیش از میلاد) نوشته‌شده باشد.
محتویات [نمایش]
مقدمه [ویرایش]

سیمپوزیوم در یونان باستان [ویرایش]
برگزاری سیمپوزیوم یکی از رسوم رایج در آتن بوده‌است که مخصوصا بین طبقه مرفه آتن بسیار مرسوم بوده‌است. معمولا مهمانان همگی مذکر بودند که روی تختهایی به حالت نیمه خوابیده می‌نشستند. بعد از شام نیایشی به درگاه خدایان به جا می‌آوردند و پس از آن نوشیدن شراب آغاز می‌شد. در طی مهمانی میزبان مهمانان را با وسایل گوناگون سرگرم می‌کرد از قبیل رقصیدن و حرکات آکروباتیک کنیزان و غلامان و حتی در مواردی کنیزان خود را برای هم آغوشی در اختیار مهمانان قرار می‌داد. معمولا مهمانان پیرامون موضوعات گوناگون به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند که تا پاسی از شب به درازا می‌انجامید. در سیمپوزیوم افلاطون میزبان آگاتون است.


نمایی از بزم می‌گساری، فرسکی از نیایشگاه دیور، موزهٔ پستوم ایتالیا

همواروتیسیزم در یونان باستان [ویرایش]
قبل از مطالعه این اثر خواننده باید از شرایط و هنجارهای اجتماعی یونان باستان آگاه باشد. هُمو اِروتیسیزم که امری متفاوت از همجنسگرایی(هموسکچوالیتی) می‌باشد در یونان باستان امری بسیار رایج و طبیعی بود. در جامعه آتن علیرغم پیشرفتهای بزرگ فکری، زن از مقام اجتماعی بسیار پایینی برخوردار بود. مردان آتن به زن تنها به عنوان عامل تولید مثل و نگهداری خانه و فرزندان می‌نگریستند و در بسیاری موارد ازدواج زنان با مردان از روی عشق و علاقه نبود. در جامعه آتن زنان به ندرت از خانه بیرون می‌آمدند.
مفهوم عشق برای بسیاری از آتنی‌ها در ارتباط عاطفی بین دو مرد تعریف می‌شد. که معمولاً معشوق پسری جوان بود که محاسنش به تازگی روییده بود. بنابراین مردان با زنان ازدواج می‌کردند صاحب اولاد می‌شدند ولی رابطه عشقی و عاطفی خود را با پسران جوان برقرار می‌کردند. تصاحب پسران زیبا همیشه منجر به رقابت شدیدی می‌شد و هر مرد پس از تصاحب دوست پسر خود با او رابطه عاشقانه و جنسی برقرار می‌کرد.
ولی استثنایی که در سیمپوزیوم به چشم می‌خورد سقراط است. وجه تمایز او با بقیه مردان آتن این است که او هیچگاه با دوست پسر خود رابطه جنسی برقرار نمی‌کند. این مساله به وضوح از زبان آلسیبیادس، دوست پسر سقراط شنیده می‌شود.
خلاصهٔ مکالمه [ویرایش]


بخشی از مجموعه مقاله‌های:
مکالمات افلاطون
مکالمات دوره سقراطی:
آپولوژی – خارمیدس – کریتون
اوتیفرون – پروتاگوراس
ایون – لاخس – لوسیس
مکالمات دوره انتقال:
کراتیلوس – اوتودموس – گرگیاس
منکسنوس – منون
هیپیاس اول – هیپیاس دوم
مکالمات دوره کمال:
جمهور – فایدروس
ضیافت – فایدون
مکالمات دوره سالخوردگی:
ته‌تتوس – تیمائوس – کریتیاس
سوفسطائی – سیاسی– پارمنیدس
فیلبوس – قوانین
مکالمات جعلی:
رقباء – تئاگس – آلکیبیادس دوم
کلیتوفون – مینوس – هیپارخوس
این جعبه: نمایش • بحث • ویرایش
کسی می‌شنود که در مهمانی آگاتون که سقراط هم بوده از عشق سخن گفته‌اند. پس در میان راه پیرائوس-آتن جلو آپولودوروس از دوستان سقراط را می‌گیرد و خواهان شنیدن داستان آن ضیافت از او می‌شود. آپولودوروس می‌گوید که این داستان به سال‌ها پیش بازمی‌گردد و خود او از اریستودموس از پیروان سقراط شنیده‌است. آریستودموس چنین گفته بود که روزی وی سقراط را برخلاف همیشه آراسته می‌بیند. از او می‌پرسد که کجا می‌روی و سقراط پاسخ می‌دهد به مهمانی آگاتون و از او می‌خواهد که همراهش شود و پیاپیش وی راه بیفتد. اریستودموس به خانهٔ آگاتون می‌رسد ولی سقراط بر ایوان خانهٔ همسایه به اندیشیدن نشسته و از او جا مانده‌است. آگاتون سقراط را به خانه می‌آورد. این مهمانی به شادانهٔ پیروزی آگاتون در مسابقهٔ ادبی آتن برپاگشته بود و دیگر مهمانان هم فدروس، پوزانیاس، اروکسی‌ماخوس و اریستوفانس بوده‌اند.
با آمدن سقراط مهمانان در بارهٔ باده‌گساری سخن‌می‌رانند و چون چند تنی از ایشان روز گذشته را مِی‌ نوشیده بودند ترجیح دادند که در این کار زیاده روی نکنند و در عوض در باب عشق سخن بگویند.
سخنرانی فدروس [ویرایش]
اولین سخنران فدروس است. او عشق را از جمله یکی از خدایان می‌شمارد که بواسطه آن نیکی و شادی حاصل می‌شود. در نگاه او عشق واقعی در ارتباط یک مرد با یک پسر جوان تعریف می‌شود. ولی عشق ایده آل وقتی اشت که پسر مذکور اهل فضیلت و آداب باشد و ارتباط فقط به رابطه جنسی مختوم نباشد.
سخنرانی پوزانیاس [ویرایش]
دومین سخنران پوزانیاس است. پوزانیاس بک همجنسگراست که با آگاتون رابطه عاشقانه دارد. نگرش پوزانیاس یه فدروس شباهت دارد ولی از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. از دیدگاه او عشق دارای سلسله مراتب است. از دیدگاه وی ابتدایی ترین نوع آن، رابطه عاشقانه با زنان است و نوع متعالی آن رابطه عاشقانه با پسران زیبای صاحب اندیشه و خرد است.
او از لزوم قانون مدار بودن ارتباط بین طرفین صحبت می‌کند و جوامعی که دارای این قوانین نیستند را به چالش می‌کشد. به عنوان مثال او از دولت وقت ایران به سختی انتقاد می‌کند (در ایران آن زمان ارتباط عاشقانه بین همجنسان قابل قبول نبود). پوزانیاس این امر را توطئه‌ای از سوی به گفته وی «مستبدین حاکم بر ایران» می‌داند. او اینگونه استدلال می‌کند که حکام ایران خواهان آن هستند که عشق حقیقی بین حاکمان و مردم تعریف شود و از عشق متعالی که بین دو مرد تعریف می‌شود هراس دارند. دقت شود که او به رابطه عاشقانه زن و مرد که طبیعتاً در ایران نیز وجود داشت توجه خاصی ندارد.
سخنرانی اروکسی‌ماخوس [ویرایش]
اروکسی‌ماخوس یک پزشک است و او در سخنرانی اش عشق را مفهومی بسیار جهانشمول تر تعریف می‌کند و آن را از انحصار روابط انسانی بیرون می‌کشد.
او عشق را عامل اعتدال و برقراری نظم و هماهنگی می‌داند. او مثالهایی متعدد از پزشکی، موسیقی، ورزش، کشاورزی و نظام طبیعت مطرح و تئوری خود را تشریح می‌کند. از دیدگاه او عشق نیرو و انگیزه‌ای است که افراط و تفریط را از بین می‌برد و آسایش حقیقی را به ارمغان می‌آورد. برقراری تعادل بین سرد و گرم، تلخ و شیرین، خشک و تر و غیره‌است و این به دانایی میزبان بستگی دارد که چه نوع عشقی را جذب کند تا تعادل حقیقی را برقرار کند. به بیان دیگر او نیز تئوری عشق پست و عشق متعالی را مطرح می‌کند.
به عنوان مثال تعریف او از موسیقی این است: «موسیقی، در حقیقت هنری است که عشق، خود را در قالب ریتم و هارمونی نشان می‌دهد.» و یا از دیدگاه طبیعی او طبیعت را مجموعه‌ای از تضادها و افراط و تفریط‌ها که شامل سرما و گرما، خشکی و رطوبت و... می‌پندارد و عشق در این میان عامل برقراری اعتدال است که باعث می‌شود انسان از طبیعت لذت ببرد.
سخنرانی اریستوفانس [ویرایش]
او چنین ادعا می‌کند که در آغاز جهان به جز زن و مرد جنسی دیگری به نام نرماده هم وجود داشته‌است. ولی نهایتا نرماده از بین می‌رود و به نر و ماده تقسیم می‌شود. عامل دوپاره شدن نرماده توطئه‌ای بود که از جانب زئوس، خدای خدایان، تدارک دیده می‌شود تا قدرت بالای نرماده از بین برود. او اینگونه استدلال می‌کند که عشق نیرویی درونی است که در تمام انسانها وجود دارد و آنها را به پیدا کردن جفت گمشده با پاره تنشان تحریک می‌کند. از دیدگاه او انسان دارای اشتیاق درونی پنهانی است که تا به ذات اولیه خود بازنگردد و جفت خود را پیدا نکند آرام نخواهد شد و روی خوشی نخواهد دید.
او این استدلال را تعمیم می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که عشق چیزی نیست جز میل به وحدت و کامل شدن.
سخنرانی آگاتون [ویرایش]
مانند اروکسی‌ماخوس مفهومی مجرد از عشق مطرح می‌کند و با ستایشی شاعرانه، عشق را مظهر زیبایی در جهان می‌داند.
سخنرانی سقراط [ویرایش]
سخنرانی سقراط متفاوتتر از سایرین است چون او سعی می‌کند تعریفی دقیق و فلسفی ارائه دهد و در سخنرانی او اثری از مدح و ستایش دیده نمی‌شود. به طور خلاصه تئوری سقراط به این شرح است:
۱- عشق میل است چون همیشه به همراه چیزی می‌آید که شخص آنرا ندارد مثل عشق به زیبایی، عشق به دانش و..
۲- آن چیزی که عشق آن را طلب می‌کند فاقد آن است و سعی در تصاحب آن دارد.
۳- آن چیزی که عشق آن را طلب می‌کند حتما خوب است چون باعث آسایش و راحتی می‌شود.
۴- هیچ کس چیز خوبی را بطور موقت طلب نمی‌کند و می‌خواهد برای همیشه مالک آن باشد.
۵- میل به داشتن چیزی برای همیشه، چیزی نیست جز میل به جاودانگی.
۶- «جاودانگی نسبی» با خلق اثر حاصل می‌شود. خلق اثر می‌تواند تولید مثل یا فرزند باشد و یا خلق یک اثر ماندگار ادبی یا هنری.
۷- خلق اثر یا خلاقیت در شرایطی میسر است که زمینه و محیط آن فراهم باشد که زیبایی لازمه آن است.
۸- بنابراین عشق و زیبایی در این نقطه به هم می‌رسند و باعث جاودانگی می‌شوند.
بنابراین از دیدگاه سقراط:
الف: همگان میل شدیدی به جاودانگی دارند.
ب: خلاقیت محصول میل به جاودانگی است.
سقراط برای زیبایی سلسله مراتب تعریف می‌کند: زیبایی ظاهری، زیبایی درونی و فکری، زیبایی کسب خرد و دانش و زیبایی مطلق که خرد و فلسفه نام دارد. و جاودانگی حقیقی با عشق به زیبایی مطلق حاصل می‌شود که عشق به خرد و فلسفه‌است.
سخنرانی آلسیبیادس [ویرایش]
آلسیبیادس دوست پسر سقراط، یکی از زیباترین جوانان آتن بوده‌است. او پس از سخنرانی سقراط وارد مهمانی می‌شود. هنگام ورود او کاملا مست بوده‌است.
او در سخنرانی اش تنها به تشریح روابط عاشقانه اش با سقراط می‌پردازد. او می‌گوید از اینکه شخصیت بسیار کاریزماتیکی مثل سقراط او را برگزیده‌است بسیار خرسند است ولی در رابطه آنها جای عاشق و معشوق عوض شده‌است و او عاشق سقراط شده‌است. او از اینکه سقراط با او آمیزش جنسی نمی‌کند به وضوح گلایه می‌کند ولی اعتراف می‌کند که برداشت سقراط از عشق از توان فهم او خارج است. او به این نکته اشاره می‌کند که سقراط همیشه سعی می‌کند با او و جوانان رابطه برقرار کند و آنان را به کسب خرد و دانش برمی انگیزد.
او در سخنرانی اش تعریف بسیار رمانتیک و شاعرانه‌ای از فضایل اخلاقی سقراط به عمل می‌آورد.
پس از این سخنرانی گروهی رفتند و گروهی در خواب شدند ولی سقراط و آگاتون اریستوفانس تا بامداد به گفتگو نشستند. با آمدن پگاه آن دو تن دیگر هم به خواب رفتند و سقراط پس از شستشو از خانه بیرون رفت و اریستودموس هم که بیدار شده‌بود از پی‌اش به راه افتاد.
نتیجه‌گیری [ویرایش]

در سیمپوزیوم افلاطون، تعریف عشق از ارتباط فیزیکی دو مرد شروع می‌شود و با سلسله مراتبی که در سخنرانیها به چشم می‌خورد نهایتا به یک مفهوم انتزاعی و مجرد تبدیل می‌شود که در سخنرانی سقراط به نقطه اوج خود می‌رسد.
ترجمه‌های فارسی [ویرایش]

ضیافت یا سخن در خصوص عشق، پیشگفتار از محمدعلی فروغی، ترجمه محمدابراهیم امینی فرد، تهران: جامی، ۱۳۸۵
ضیافت، ترجمه محمود صناعی، تهران: جامی، ۱۳۸۱
منبع و مطالعهٔ بیش‌تر [ویرایش]

ضیافت:درس عشق از زبان افلاطون، ترجمه و پیشگفتار دکتر محمود صناعی، به کوشش فرهنگ جهانبخش، انتشارات فرهنگ، چاپ یکم ۱۳۸۱، ISBN ۹۶۴-۷۴۶۸-۰۸-۳
رده‌ها: ادبیات علوم شناختی تاریخ همجنس‌گرایان در یونان فلسفه عشق مکالمات افلاطون

قس ترکی استانبولی

Symposion (Antik Yunanca: Συμπόσιον), Platon tarafından yazılmış diyaloglardan biridir. Aşkı konu alan ve aşka övgüler içeren konuşmaların yer aldığı diyalog, adını dönemin ünlü tragedya yazarlarından Agathon’un bir yarışmada elde ettiği birincilik üzerine düzenlediği Symposion’dan alır. Kelimesi kelimesine çevrildiğinde “ birlikte içme” anlamına gelen Symposion, Yunan kültürüne ait bir toplumsal olgudur. Eser antik yunandaki yaşam ile ilgili tarihe ışık tutmaktadır.


Anselm Feuerbach:Platon'un Symposion'u
Konu başlıkları
1 Genel İçerik
1.1 Konuşmacılar
2 Sonuç
3 Kaynakça
[değiştir]Genel İçerik

Apollodoros Sokrates’e hayran, felsefi konuşmalar yapan ve onları yücelten biridir. Sokrates’in son yıllarında onunla beraberdir. Felsefeden anlamayan dostlarına, yine Sokrates’e hayran ve onun hep yanında olan Aristodemos’un anlattıklarına dayanarak Agathon’un evinde düzenlenen Symposion’daki aşkla ilgili yapılan konuşmaları anlatır.Aristodemos’tan işittiği bazı şeyleri Sokrates’e sorup doğrulattığını söyler, amaç anlatılacaklar üzerinde okuyucunun güvenin pekiştirilmesidir.[1]
[değiştir]Konuşmacılar
Phaidros
Pausanias
Eryksimakhos
Arsitophanes
Agathon
Sokrates
Alkibiades
[değiştir]Sonuç

Konuşmalar, Agathon’un Sokrates’in yanına gitmek için kalktığında bir sürü sarhoşun kapılara dayanması ve düzeni bozmaları ile sonlanır. Birçok misafirin ayrılmasına karşın sabah hala Sokrates, Agathon ve Aristophanes sohbetlerine devam eder ve Sokrates Agathon’la Aristophanes’i bir tek kişinin hem tragedya hem de komedya yazabileceğine ikna etmeye çalışır. Agathon ve Aristophanes’in uyumasıyla birlikte Sokrates ayrılıp Lykeion’a gider yıkanır, sıradan bir gün geçirip akşam da evine gidip yatar.
[değiştir]Kaynakça

^ Platon, Symposion, (Çev. E. Çoraklı), Kabalcı Yayınevi, İstanbul, 2007. ISBN 975-997-098-8
g t d
Platon'un diyalogları
Gençlik dönemi diyalogları
Sokrates'in Savunması · Kriton · Euthyphron · Lakhes · İon · Protagoras · Kharmides · Gorgias · Küçük Hippias · Büyük Hippias · Lysis
Geçiş dönemi diyalogları
Menon · Phaidon
Olgunluk dönemi diyalogları
Devlet · Symposion · Phaedros · Euthydemos · Meneksenos · Kratylos
Yaşlılık dönemi diyalogları
Parmenides · Theaetetos · Sofist · Devlet Aadamı · Timaios · Kritias · Philebos · Yasalar
Kategoriler: Platon'un DiyaloglarıSokratesFelsefe kitapları

قس عبری

המשתה הוא דיאלוג סוקרטי שנכתב על ידי אפלטון.
אפלטון

הדיאלוג מתרחש בביתו של אחד מחבריו של סוקרטס, אגאתון, שהוא במקצועו מחזאי אשר זכה בפרס על המחזה הטוב ביותר באתונה. בשל הזכייה מזמין אגאתון את כל חבריו למשתה על-מנת לשמוח בשמחתו. החברים, חמישה במספר, מגיעים לאגאתון ובמהלך המשתה מציעים הצעה לקיום תחרות נאומים אודות טיב ה-"ארוס". החברים נענים להצעה. שני הנאומים המרכזיים, שרוב ההתייחסות מכוונת אליהם, הם הנאומים של אריסטופאנס וסוקרטס.
תוכן עניינים
נאום אריסטופאנס

אריסטופאנס טוען כי הבנת האהבה (הארוס) קשורה בהבנת החיים שלנו, ולכן הוא פונה לעסוק בהבהרת טיב החיים. לפי אריסטופאנס החיים האנושיים הם חיים פגומים בהם יש אלמנט מתמיד של חוסר חיבור בין אנשים, אשר בא לידי ביטוי בהשתוקקות הדדית האחד לשני - הן הגופנית והן הרגשית.
לפי סיפורו של אריסטופאנס היו בעבר בני האדם דמויות כדוריות, אשר להן 4 רגליים, 4 ידיים, שני ראשים, 4 עיניים וכדומה - כלומר: שני אנשים מחוברים, אשר היו בעלי עוצמה כפולה וכוח תבוני רב. בשל חטא הגאווה והעוצמה הרבה הפריד אותם זאוס לשני אנשים נפרדים, וכך נוצרו יצורים הדומים יותר לבני האדם. מן הראוי להזכיר שרבייה של אותם יצורים כדוריים קדומים הייתה שונה מזאת שיש היום - רבייה הדומה לזו של צמחים. שני היצורים התגעגעו זה לזה וכשמצאו האחד את השני עסקו בפעילות האהבה עד שזנחו כל פעולה אחרת, כולל ההזנה עד שמתו. זאת הייתה השתוקקות שלא אפשרה לעולם כלל להתקיים, אשר הביאה את השניים למצב של תשוקה ומוות. בשלב מאוחר יותר זאוס הביא את המיניות לשני החצאים, וכך נוצרה תשוקה מינית שמגיעה לשובע בשלב מסוים, ומאפשרת לקיים את שלבי החיים אחריה.
אריסטופאנס חוזר ומדגיש כי שני החצאים רוצים להיות יחד, אך הם אינם יודעים מדוע ואינם יודעים מה הם צריכים כדי להשלים את החסר. אריסטופאנס מדגיש כי זהו לא רק מין. ההשתוקקות הזאת למשהו בלתי ידוע, לאותו ארוס עילאי, היא דבר הטבוע בבני האדם מימי קדם. ההשתוקקות הזאת היא היא הרצון של בני האדם לחזור לאחדות שקיימו לפני ההפרדות - הארוס כהשתוקקות לשלמות.
נאום סוקרטס
Plato-raphael.jpg
הדיאלוגים האפלטוניים
הדיאלוגים המוקדמים:
פרוטגורס – איאון – היפיאס
לכס – כארמידס – ליסיס
אפולוגיה – קריטון – אותיפרון
הדיאלוגים התיכוניים:
קרטילוס – אותידמוס – גורגיאס
מנכסנוס – מנון – פיידון
המשתה – המדינה – פיידרוס
פרמנידס – תאיטיטוס
הדיאלוגים המאוחרים:
קליטופון – טימיאוס – קריטיאס
סופיסטן – פילבוס – מדינאי
פיידרוס – אלקיבידיאס ב' – פרוטגורס
האלנכוס על אגאתון

האלנכוס הוא מתודה סוקראטית להוכיח את טעות בן-שיחו של סוקרטס. את השיטה הזאת מפעיל סוקרטס על אגאתון, מארחו. טרם נאומו אמר אגאתון כי ארוס הוא האל היפה ביותר מכל האלים והמושלם מביניהם. - סוקרטס לא מסכים עם אמירה זו. סוקרטס טוען כי כשמדברים על ארוס מדברים על יחסיות בין שני דברים. ארוס הוא מטבעו אהבה של משהו. כשמשהו אוהב מישהו אחר הוא משתוקק אליו, ולכן ארוס הוא סוג מסוים של השתוקקות. השתוקקות מכוונת למה שחסר למשתוקק. אהבה מכוונת לדברים יפים. מכאן היא המסקנה שארוס (האל) הוא חסר יופי, היות שהוא משתוקק לדברים יפים, וגם חסר אותם. אזי כיצד הוא יהיה התגלמות היופי, אך גם יהיה חסר אותם? - מכאן שיש בדברי אגאתון סתירה.
הצגת הדיאלוג עם דיוטימה

דיוטימה היא דמות מיתולוגית שעד היום יש ויכוח אקדמי - פילוסופי והיסטורי - לגבי קיומה. דיוטימה מתארת כי ארוס הוא המאחד בין העולם האלוהי לעולם המציאותי, וכי תפקידו לקשר בין עולם המציאות לעולם האדאות. תפקידו של ארוס בעולם הוא להביא אושר, אשר מתקשר בקשר ישיר לאהבה. לפי דיוטימה, כשיהיה לנו טוב, אזי הדבר יביא לנו אושר ושמחה. בעלות על הטוב = בעלות על האושר. אנו מבינים מדוע אנחנו רוצים דברים טובים, אך אנו לא מבינים מדוע אנו רוצים דברים יפים שמתקשרים גם הם לאושר. מסקנה המרכזית של דיוטימה: הארוס הוא הרצון שיהיה לי טוב, ושהטוב יהיה לי לנצחי. כיצד אני אוכל לקיים את הדברים לתמיד? לפי דיוטימה אני אוכל לעשות זאת על ידי קיום היופי שבהם. הנוכחות של דברים יפים גורמת לאל-מוות, ובעזרתם אפשר להוליד. סוקרטס מפרש את רעיון ההולדה (תינוק, יצירה, רעיון) במובן יותר מצומצם כהולדה של צאצא אנושי. אהבה אירוטית, כהצגתו, היא הפגישה שלנו עם היופי וזה הכלי שמאפשר לנו להביא צאצאים לעולם, ובכך להנחיל את עצמו לדורות הבאים - דבר שיוצר אלמוות. אושר הוא להחזיק דברים טובים לאורך זמן. - אך הזמן לוקח בעצמו את מה שהוא נותן. ברעיון ההולדה המתמשכת יש את מצבי הקטיעה, כאשר האב מת, או גם כאשר הילד עצמו ימות. גם בזמן כל דקה, כל שנייה, כל דבר מכחיד את עצמו ולא נמשך לאורך זמן. האושר האמיתי, לדברי דיוטימה, הוא דבר המצוי בקטגוריה של אל-זמניות ולכן זה נכון.

כיצד מגיעים לאל-מוות?

מה שאפלטון קורא לו הולדה מקרב אותנו לאל-מוות. סוקרטס חושב שבהולדה יש ביסוס של קשר ביננו לבין ישויות שמעבר לזמן שלנו - ליסודות הקבועים בעולם - לאידאות (על תורת האידאות של סוקרטס יש לקרוא בדיאלוג "פיידון"). היצירתיות, לדבריו, היא השגת האושר בדרג שונה וגבוה יותר.
ראו גם

סימפוזיון

קטגוריה:

דיאלוגים אפלטוניים

قس انگلیسی

The Symposium (Ancient Greek: Συμπόσιον) is a philosophical text by Plato dated c. 385–380 BC.[1] It concerns itself at one level with the genesis, purpose and nature of love, and (in later day interpretations) is the origin of the concept of Platonic love.
Love is examined in a sequence of speeches by men attending a symposium, or drinking party. Each man must deliver an encomium, a speech in praise of Love (Eros). The party takes place at the house of the tragedian Agathon in Athens. Socrates in his speech asserts that the highest purpose of love is to become a philosopher or, literally, a lover of wisdom. The dialogue has been used as a source by social historians seeking to throw light on life in ancient Athens, in particular upon sexual behavior, and the symposium as an institution.
Contents [show]
[edit]Literary form

The Symposium is written as a dramatic dialog, a form used by Plato in more than thirty works, and according to Walter Hamilton it is his most perfect one. It is set in the Athenian social life, in which develops its content about the subject of love and Socrates character. There is little doubt that the content of the dialogue is fictitious, although Plato has built a very realistic atmosphere.[2]
[edit]Participants

The dialogue's seven major speeches are delivered by:
Phaedrus (speech begins 178a):[3] was an Athenian aristocrat associated with the inner-circle of the philosopher Socrates, familiar from Phaedrus and other dialogues.
Pausanias (speech begins 180c): the legal expert.
Eryximachus (speech begins 186a): a physician.
Aristophanes (speech begins 189c): the eminent comic playwright.
Agathon (speech begins 195a): a tragic poet, host of the banquet, that celebrates the triumph of his first tragedy.
Socrates (speech begins 201d): the eminent philosopher and Plato's teacher.
Alcibiades (speech begins 214e): a prominent Athenian statesman, orator and general.
[edit]Context

Plato sets the action in a symposium hosted by the poet Agathon to celebrate his first victory in a dramatic competition, the Dionysia of 416 BC. There he develops a discussion between the guests on the theme of love. Aristodemus, who was present, reported the conversation to Phoinix and Apollodorus. Phoinix told it to another, unnamed person; meanwhile Apollodorus checked it with Socrates, who was present. The unnamed person has told it to Glaucon (Plato's brother, an interlocutor in the Republic), but has given him an unreliable version and has left him uncertain how long ago the discussion took place. Glaucon has now obtained a better version from Apollodorus, who is thus primed to tell the story again to a friend. From this point on, he will be quoting Aristodemus (172a-174a). The dramatic date of the frame conversation, in which Apollodorus speaks to his unnamed friend, is estimated to be between 401 BC (fifteen years after Agathon won his prize) and the time when Socrates was tried and executed in 399 BC.
Andrew Dalby considers the opening pages of the Symposium the best description in any ancient Greek source of the ramifications of an oral tradition.[4] Plato has set up a multitude of layers between the original symposium and his written narrative: he heard it fourth-hand (if we are to identify him with Apollodorus's friend), so it comes to us fifth-hand. In addition, the story Socrates narrates was told to Socrates by Diotima, creating one more layer between the reader and the philosophic path that Socrates traces. Other scholars, like Walter Hamilton think that the content of the dialoge is fictitious, though set in historical time, and with historical characters.[2]
[edit]The Speeches

[edit]Phaedrus
Phaedrus opens by citing Hesiod, Acusilaus and Parmenides for the claim that Eros is the oldest of the gods, with no parents. Hence the greatness of the benefits he confers, inspiring a lover to earn the admiration of his beloved, as by showing bravery on the battlefield, since nothing shames a man more than to be seen by his beloved committing an inglorious act (178d-179b). "A handful of such men, fighting side by side, would defeat practically the whole world."[5] Lovers may even sacrifice their lives for the beloved: Alcestis was willing to die for her husband Admetus, and the gods rewarded her by allowing her to return from Hades.
By contrast, Orpheus made no such sacrifice; he went alive to Hades to find Eurydice, and returned empty-handed. But Achilles fought bravely at the death of his lover Patroclus though he knew that the fight would bring his own death closer; Phaedrus here takes Aeschylus to task for making Achilles the "lover" (180a), claiming instead that Achilles was the beautiful, still-beardless, younger "beloved" of Patroclus and citing Homer in his support.[6] He also believed that there were many military advantages to the love stemmed from male-male couples, especially since both men want to impress one another and therefore fight harder. Phaedrus concludes his short speech in proper rhetorical fashion, reiterating his statements that love is one of the most ancient gods, the most honored, the most powerful in helping men gain honor and blessedness, and sacrificing one's self for love will result in rewards from the gods.
[edit]Pausanias


A fresco taken from the north wall of the Tomb of the Diver (from Paestum, Italy, c. 475 BC): a symposium scene
Pausanias, the legal expert of the group, begins by taking Phaedrus up on his chosen examples (180c), asserting that the love that deserves attention is not the kind associated with Aphrodite Pandemos (Aphrodite common to the whole city) whose object may equally be a woman or a boy, but that of Aphrodite Urania (Heavenly Aphrodite), which "springs entirely from the male" and is "free from wantonness";[5] the object of this kind of love is not a child, but one who has begun to display intelligence and is close to growing a beard (181e). Pausinias explains that the two goddesses represent two different kinds of love. The love associated with (Heavenly Aphrodite), which is the older goddess, is the intellectual, soulful kind of love that is often longlasting and committed. The love associated with the Common Aphrodite, which is the younger goddess, is more about sex and lust.
Pausanias reiterates the fact that love is a complex thing. He believes that love doesn’t just come in one type but two types, common love and heavenly love. Common love is based on sexual desires; based on the body not the soul. Heavenly love, on the other hand, is the pure form of love and is based on honoring one's partner’s intelligence and wisdom.
Pausanias claims that Elis and Boeotia are inarticulate regions that have nothing to say against homosexual customs(182a-b); Ionia and other regions think it is disgraceful (182b-c), but they live under despots and think no more of philosophy and sport than they do of love. Pausanias then launches into a confusing discussion of Athenian law regarding pederasty. He says that Athens' code is not easy to understand, but claims that it cheers on the lover, so long as he does not pursue the boy in secret and does not rush him into it. He says you would never know that the law explicitly approves the lover's conduct by the way fathers behave when they get wind of the fact that a man is showing interest in his son, or by the way the boy's playmates tease him about having a lover. He adds that these contradictions are easily explained (183d). He claims that males are more intelligent and therefore more attractive (181c).
Pausanias says that Athenian law makes a firm distinction between the lover who should be encouraged by the boy and the lover who should be discouraged. He says that when a boy surrenders to sex out of hope for money, political favors, or in a cowering fear that he will suffer abuse (physical or verbal) from the lover, his surrender is contemptible (184b). Only when the boy is hoping to become wise and virtuous is his surrender to the man not offensive to human decency. Pausanias thinks that the law addresses itself to boys and their "motives" for surrendering to men. He says that a boy who is duped by a man, believing incorrectly that the man is virtuous, is no fool, but has shown himself to be one "who will do anything for the sake of virtue" (184e-185b).
[edit]Eryximachus
Eryximachus ends up speaking instead of Aristophanes, who does not recover from his hiccups soon enough to take his place in the sequence. First he starts out by claiming that love occurs in everything in the universe, including plants and animals, believing that once love is attained, it should be protected. He also says that the God of Love not only directs everything on the human plane, but also with the things that happen with the Gods (186b). Eryximachus also claims that two forms of love occur in the human body, one is healthy, the other is unhealthy (186bc). Eryximachus believes love might be capable of curing the diseased. Over his whole speech, Eryximachus claims that love governs medicine, music and astronomy (187a), and states that its principle regulates hot and cold and wet and dry and that this results in health (188a). Eryximachus gives a definition that is medicinal, evoking the theory of humorism. Beyond his medical expertise he concludes: "Love as a whole has ... total ... power ... and is the source of all happiness. It enables us to associate, and be friends, with each other and with the gods, our superiors" (188d Transl. Gill). He comes across as a vain person throughout his speech, someone who cannot resist the temptation to praise his own profession: “a good practitioner knows how to affect the body and how to transform its desires" (186d).
[edit]Aristophanes
He at first skips his turn because of a bout of hiccups. His speech has become a focus of subsequent scholarly debate, as his contribution has been seen as mere comic relief, and sometimes as satire: the creation myth he puts forward to account for heterosexuals and homosexuals may be read as poking fun at the myths of man origin numerous in classical Greek mythology.
Before launching his speech, Aristophanes warns the group that his eulogy to love may be more absurd than funny. His speech is an explanation of why people in love say they feel "whole" when they have found their love partner. He begins by explaining that people must understand human nature before they can interpret the origins of love and how it affects the then present time. It is, he says, because in primal times people had doubled bodies, with faces and limbs turned away from one another. As somewhat spherical creatures who wheeled around like clowns doing cartwheels (190a), these original people were very powerful. There were three sexes: the all male, the all female, and the "androgynous," who was half male, half female. The males were said to have descended from the sun, the females from the earth and the androgynous couples from the moon. The creatures tried to scale the heights of heaven and planned to set upon the gods (190b-c). Zeus thought about blasting them to death with thunderbolts, but did not want to deprive himself of their devotions and offerings, so he decided to cripple them by chopping them in half, in effect separating the two bodies.
Zeus then commanded Apollo to turn their faces around and pulled the skin tight and stitched it up to form the navel which he chose not to heal so Man would always be reminded of this event. Ever since that time, people run around saying they are looking for their other half because they are really trying to recover their primal nature. The women who were separated from women run after their own kind, thus creating lesbians. The men split from other men also run after their own kind and love being embraced by other men (191e). He says some people think homosexuals are shameless, but he thinks they are the bravest, most manly of all (192a), and that many heterosexuals are adulterous men and unfaithful wives (191e). Aristophanes then claims that when two people who were separated from each other find each other, they never again want to be separated (192c). This feeling is like a riddle, and cannot be explained. Aristophanes ends on a cautionary note. He says that men should fear the gods, and not neglect to worship them, lest they wield the axe again and we have to go about with our noses split apart (193a). If man works with the god of Love, they will escape this fate and instead find wholeness.
[edit]Agathon
His speech may be regarded as self-consciously poetic, gently mocked by Socrates.[7] Agathon complains that the previous speakers have made the mistake of congratulating mankind on the blessing of love, failing to give due praise to the god himself (194e). He says that love is the youngest of gods and is an enemy of old age (195b). He says that the god of love shuns the very sight of senility and clings to youth. Agathon says love is dainty, and likes to tiptoe through the flowers and never settles where there is no "bud to bloom" (196b). It would seem that none of the characters at the party, with the possible exception of Agathon himself, would be candidates for love's companionship. Socrates, probably the oldest member of the party, seems certain to be ruled out. He also implies that love creates justice, moderation, courage, and wisdom. These are the cardinal virtues within ancient Greece.
[edit]Socrates
Socrates turns politely to Agathon and with Agathon's cooperation examines his speech. This is done using a series of questions and answers typical of Plato's Socratic dialogues. Agathon answers affirmatively to Socrates' line of questioning, thus refuting many of the statements in his previous speech (199d). Socrates informs the guests that he had sought out Diotima of Mantinea (lit. "honored by Zeus") for her knowledge. Socrates then proceeds to relate her story of Love's genealogy, nature and purpose (201d).
Diotima explains that Love is the son of "Resource" (father) and "Poverty" (mother). Love has attributes from both parents. Love is beggarly, harsh and a master of artifice and deception (203d) and is delicately balanced and resourceful(204c). Diotima states that humans have the yearning to procreate, mentally and physically, this desire is the expression of humanity's desire for immortality (207a-b). Diotima's explanation of Love entails how to become a Philosopher, or a Lover of wisdom, and by doing so one will give birth to intellectual children of greater immortality than any conceived through procreation.
This speech, in the interpretation of Marsilio Ficino in De amore (1484), is the origin of the concept of Platonic love.
[edit]Alcibiades


Alcibiades
Entering upon the scene late, he pays tribute to Socrates. Like Agathon and Aristophanes, Alcibiades is a historical person from ancient Athens. A year after the events of the Symposium, his political enemies would drive him to flee Athens under fear of being sentenced to death for sacrilege and turn traitor to the Spartans.[8] By his own admission, he is very handsome.
Finding himself seated on a couch with Socrates and Agathon, Alcibiades exclaims that Socrates, again, has managed to sit next to the handsomest man in the room, Agathon, and that he is always doing such things (213c). Socrates asks Agathon to protect him from the jealous rage of Alcibiades, asking Alcibiades to forgive him (213d). Alcibiades says he will never do such a thing (213e). Wondering why everyone seems sober, Alcibiades is informed of the night's agreement (213e, c); after saying his drunken ramblings should not be placed next to the sober orations of the rest, and that he hopes no one believed a word Socrates said, Alcibiades proposes to offer an encomium to Socrates (214c-e).
Alcibiades begins by comparing Socrates to a statue of Silenus; the statue is ugly and hollow, and inside it is full of tiny golden statues of the gods (215a-b). He then compares Socrates to the satyr[9] Marsyas; Socrates, however, needs no flute to "cast his spells" upon people as Marsyas did—he needs only his words (215b-d).
Alcibiades states that when he hears Socrates speak, he is beside himself; the words of Socrates are the only words that have ever upset him so deeply that his soul started to protest that his own aristocratic life was no better than a slave's (215e). Socrates is the only man who has ever made Alcibiades feel shame (216b). Yet all this is the least of it (216c)- he is crazy about beautiful boys, following them around in a daze (216d). Most people, he continues, don't know what Socrates is like on the inside:
But once I caught him when he was open like Silenus' statues, and I had a glimpse of the figures he keeps hidden within: they were so godlike -- so bright and beautiful, so utterly amazing -- that I no longer had a choice: I just had to do whatever he told me.
Symposium 216e-217a.
Alcibiades thought at the time that what Socrates really wanted was him, and by letting Socrates have his way with him, he would entice Socrates to teach him everything he knew (217a). Yet Socrates made no moves, and Alcibiades began to pursue Socrates "as if I were the lover and he my young prey!" (217c). When Socrates continually rebuffed this pursuit, Alcibiades began to view Socrates as the only worthy lover he has ever had. He told Socrates that it seemed to him now that nothing could be more important than becoming the best man he could be, and Socrates was better fit to help him reach that aim than anyone else (219c-d). Socrates responded that if he did have this power to make Alcibiades a better man, why would he exchange his true (inner) beauty for the image of beauty that Alcibiades would provide; and furthermore, Alcibiades might be wrong, and Socrates may be of no use to him (218e-219a). He then slipped under Socrates' cloak and spent the night beside him; yet, to the deep humiliation of Alcibiades, Socrates made no sexual attempt (219b-d).
In his speech, Alcibiades goes on to detail the virtue of Socrates, his incomparable valor in battle, his immunity to cold or fear. On one occasion he even saved Alcibiades' life and then refused to accept honors for it (219e-221c). Socrates, he concludes, is unique in his ideas and accomplishments, unrivaled by any man from the past or present (221c); but be warned: Socrates may present himself as your lover, but before you know it you will have fallen in love with him.
[edit]The conclusion
Despite this speech, Agathon then lies down next to Socrates, much to the chagrin of Alcibiades. The symposium comes to an end when a large drunken group shows up. Many of the main characters take the opportunity to depart and go to bed; Socrates, however, stays awake until dawn. As Aristodemus awakes and leaves the house, Socrates is proclaiming to Agathon and Aristophanes that a skillful playwright should be able to write comedy as well as tragedy (223d). When Agathon and Aristophanes fall asleep, Socrates leaves, walks to the Lyceum to wash, and spends the rest of the day as he always did, not sleeping until that evening (223d).
[edit]Authors and works cited in the Symposium

Acusilaus
Aeschylus[10]
Aristophanes, The Clouds [11]
Euripides, Melanippe
Heraclitus
Hesiod, Theogony
Homer, Cypria,[12] Iliad
Parmenides
Prodicus of Ceos, Praise of Heracles
[edit]See also

Platonic love
Xenophon's Symposium
Erik Satie's Socrate
"The Origin of Love", a song from Hedwig and the Angry Inch
Symposium
Greek love
Bernstein's Serenade after "Symposium"
Stages on Life's Way, a book which includes In Vino Veritas, Søren Kierkegaard's dialogue on love based on Symposium
[edit]Notes

^ Cobb, p. 11.
^ a b Plato, The Symposium. Translation and introduction by Walter Hamilton. Penguin Classics. 1951. ISBN 9780140440249
^ References to the text of the Symposium are given in Stephanus pagination, the standard reference system for Plato. This numbering system will be found in the margin of nearly all editions and translations.
^ (Dalby 2006, p. 19–24).
^ a b Translation by W. Hamilton.
^ Yet the Iliad says that they were about the same age (Iliad 23.102) and it is evident that both had been fighting at Troy for ten years by this time. No one objects to Phaedrus's claim.
^ Rebecca Stanton notes a deliberate blurring of genre boundaries here ("Aristophanes gives a tragic speech, Agathon a comic/parodic one") and that Socrates later urges a similar coalescence:[1].
^ Thucydides, 6.74
^ Satyrs were often portrayed with the sexual appetite, manners, and features of wild beasts, and often with a large erection.
^ Cited by Pausanias for the assertion that Achilles was Patroclus's older lover.
^ Symposium 221b
^ Perhaps (see note above).
[edit]References

Cobb, William S., "The Symposium" in The Symposium and the Phaedrus: Plato's Erotic Dialogues, State Univ of New York Pr (July 1993). ISBN 978-0-7914-1617-4.
[edit]Bibliography

[edit]Current texts, translations, commentaries
Plato, The Symposium, Greek text with commentary by Kenneth Dover. Cambridge: Cambridge University Press, 1980. ISBN 0-521-29523-8.
Plato, The Symposium, trans. with commentary by R. E. Allen. New Haven: Yale University Press, 1993. ISBN 0-300-05699-0.
Plato, The Symposium, trans. by Christopher Gill. London: Penguin, 2003. ISBN 0-14-044927-2.
Plato, The Symposium, trans. by Alexander Nehamas and Paul Woodruff (from Plato: Complete Works, ed. by John M. Cooper, pp. 457–506. ISBN 0-87220-349-2); available separately: ISBN 0-87220-076-0.
Plato, The Symposium, trans. by Robin Waterfield. Oxford: Oxford University Press, 1998. ISBN 0-19-283427-4.
Plato, The Symposium, trans. by Avi Sharon. Newburyport, MA: Focus Publishing, 1998. ISBN 0-941051-56-0.
Plato, The Symposium, trans. by Seth Benardete with essays by Seth Benardete and Allan Bloom. Chicago: University of Chicago Press, 2001. ISBN 0-226-04275-8.
Plato, The Symposium, trans. by Percy Bysshe Shelley, Provincetown, Pagan Press, 2001, ISBN 0-943742-12-9.
Plato, The Symposium, Greek text with trans. by Tom Griffith. Berkeley: University of California Press, 1989. ISBN 0-520-06695-2.
[edit]Online translations
The Internet Classics Archive: Symposium by Plato, trans. by Benjamin Jowett
Project Gutenberg: Symposium by Plato, trans. by Benjamin Jowett
Questia.com : Symposium by Plato, trans. by Suzy Q. Groden
Perseus Digital Library : Symposium by Plato, trans. by Harold N. Fowler with facing Greek text ed. by Burnet (optional).
[edit]General bibliography
Blondell, Ruby and Luc Brisson and others, Plato's Symposium: Issues in Interpretation and Reception. Center for Hellenic Studies, 2007. ISBN 0-674-02375-7.
Dalby, Andrew (2006), Rediscovering Homer, New York, London: Norton, ISBN 0-393-05788-7
Hunter, Richard, Plato's Symposium (Oxford Approaches to Classical Literature). Oxford: Oxford University Press, 2004. ISBN 0-19-516080-0.
Plato, The Symposium, trans. by W. Hamilton. Harmondsworth: Penguin, 1951.
Lilar, Suzanne, Le Couple (1963), Paris, Grasset; Translated as Aspects of Love in Western Society in 1965, with a foreword by Jonathan Griffin, New York, McGraw-Hill, LC 65-19851.
Lilar, Suzanne, (1967) A propos de Sartre et de l'amour Paris: Grasset.
Strauss, Leo, Leo Strauss on Plato's Symposium. Chicago: University of Chicago Press, 2001. ISBN 0-226-77685-9
Worthen, Thomas D., "Sokrates and Aristodemos, the automatoi agathoi of the Symposium: Gentlemen go to parties on their own say-so," New England Classical Journal 26.5 (1999), 15-21.
Thucydides, History of the Peloponnesian War, trans. Rex Warner. Penguin, 1954.
[edit]External links

Greek Wikisource has original text related to this article:
Symposion
English translation of Plato's Symposium by Benjamin Jowett: copy at Internet Classics Archive and another at University of Adelaide with Jowett's introduction
Longer summary of the Symposium by Glyn Hughes
Perseus Project Sym.172a English translation by Harold N. Fowler linked to commentary by R. G. Bury and others
Angela Hobbs' podcast interview on Erotic Love in the Symposium [2]
Approaching Plato: A Guide to the Early and Middle Dialogues
Audiobook version of Plato's Symposium (Public domain. Translated by Benjamin Jowett)
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: Dialogues of PlatoLGBT history in GreeceLGBT history prior to the 19th centurySocratic dialoguesSocial philosophy literaturePhilosophy of love
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.