ابو محمد جابر بن افلح
نویسه گردانی:
ʼBW MḤMD JABR BN ʼFLḤ
جابِرِ بْنِ اَفْلَح، ابو محمد، از منجمان بنام اندلس. از آنجا که ابن میمون (2/297) و بطروجی (I/53) او را اشبیلی خواندهاند، احتمالاً اهل اشبیلیه بوده است. از زندگی او اطلاعی در دست نیست. ابن میمون (530-601 ق/1135-1204م) به آشنایی خود با پسر جابر اشاره کرده است (همانجا)، از اینرو، میتوان گفت که جابر احتمالاً در سالهای پایانی سدۀ 5 ق/11م یا نیمۀ نخست سدۀ 6 ق/12م میزیسته است (دوئم، II/173؛ لورچ، «ستارهشناسی...3»، 85). همچنین اگر بحثهای ابن باجه
(ه م) دربارۀ مکان دو سیارۀ عطارد و زهره را پاسخی به جابر فرض کنیم، میتوان گفت که وی پیش از 533 ق/1138م (سال مرگ ابن باجه) میزیسته است. از سوی دیگر در مختصر المجسطی ابن رشد ــ که اصل عربی آن از میان رفته، و تنها ترجمۀ عبری آن باقی مانده، و تألیف آن میان سالهای 554-557ق/1159-1162م بوده است (لـِی، 24-25) ــ اشارهای هست به اینکه جابر در همان قرن میزیسته است (لورچ،همان، 85-86). این دو مسئله فرض وقوع زندگی او در اوایل سدۀ 6 ق را تقویت میکند.
برخی از پژوهشگران ساخت منارۀ خیرالداء در اشبیلیه را به او نسبت میدهند و آن را محل رصدهای او میدانند، در حالی که ساخت این مناره در 593 ق/1197م، و در زمان حکومت ابویوسف یعقوب منصور موحدی (580-595 ق/1184-1199م) به پایان رسیده، و جابر به احتمال بسیار در آن زمان از دنیا رفته بوده است (صاییلی، 182-183؛ لورچ، همان، 87). افزون بر این، به سبب املای لاتینی نام او (Geber)، برخی او را به غلط مبدع علم جبر هم تلقی کردهاند. از سوی دیگر، او را با دیگر شخصیتهای مسلمان چون محمد بن جابر بتانی، جابر بن حیان، ابوالقاسم علی بن افلح بغدادی شاعر(د 535 ق/1141م) و ابوافلح سرقسطی منجم اشتباه گرفتهاند (همان، 86-87).
شهرت جابر بیش از همه به سبب پژوهشهای او دربارۀ مجسطی و انتقادهایش نسبت به این کتاب است. انتقادهای او بهویژه در غرب تا حدی توجه دانشمندان را برانگیخت که بطروجی در مقدمۀ کتاب خود او را در کنار زرقالّو (زرقالی)، از منتقدان بطلمیوس معرفی کرده است (همانجا). تیریِ فرایبورگی (د ح 711ق/1311م) از پابرجایی نظریات بطلمیوس، در عین منطقی بودن مدل جابر اظهار تعجب کرده (نک : لورچ، همان، 103)، و کُپرنیک در صفحۀ عنوان نسخهای که خود از کتاب جابر در اختیار داشته، او را «بهتان فاحش زننده» به بطلمیوس خوانده است (نک : همان، 85).
مهمترین اثر جابر کتابی است که به اصلاح المجسطی معروف است. البته از این کتاب با عنوانهای دیگری چون هیئة ابن افلح (حاجی خلیفه، 6/506) و استکمال (قفطی، 319) نیز یاد شده است. عنوان نخست برگرفته از مهمترین نسخۀ موجود کتاب است که در 626 ق/1229م در دمشق استنساخ شده، و اکنون در کتابخانۀ برلین موجود است ( آلوارت، شم 5653). دو نسخۀ دیگر از این کتاب در کتابخانۀ اسکوریال (شم 910, 930) وجود دارد که عنوان آنها با نسخۀ برلین متفاوت است و در قرن 8 ق/14م در مراکش (ESC2, II/10-11, 39)، احتمالاً از روی تحریر ابن میمون (نک : دنبالۀ مقاله) استنساخ شدهاند و از اینرو، در متن نیز با نسخۀ برلین تفاوتهایی دارند (لورچ، همان، 88-90). این کتاب در جهان غرب عنوان مشخصی نداشته است؛ به عنوان مثال، آلبرتوس کبیر در «مرآت النجوم1» آن را «گلها2» نامیده که ظاهراً صورت کوتاه شدۀ «گلهای مجسطی3» است («زندگینامه...4»، VII/38).
اصلاح المجسطی مشتمل بر 9 مقاله است. مهمترین نقدهای جابر بر مجسطی که در مقدمۀ اصلاح ذکر شده، و مؤلف در فصلهای نهگانۀ کتاب خود در رفع آنها کوشیده، اینها ست: 1. درآمیختگی بخشهای نظری و عملی نجوم در مجسطی؛ 2. استفادۀ بطلمیوس از قضیۀ منلائوس در محاسبات، که حالتهای بسیار دارد و تسلط بر آن به آسانی ممکن نیست؛ 3. ایجاز بیش از حد مطالب مجسطی در برخی از موارد و اطنابِ خارج از اندازۀ آن در موارد دیگر؛ 4. استفادۀ بطلمیوس از 4 آلت رصدی که به اعتقاد جابر میتوان آلتی واحد را جایگزین همۀ آنها کرد (نک : دنبالۀ مقاله)؛ 5. به دست ندادن برهانی برای این ادعا که در مدل سیارات علوی، مرکز فلک حامل خط واصل بین مرکز عالم و مرکز فلک تدویر را به دو نیمۀ مساوی تقسیم میکند (ص 3-7).
در مقالۀ نخست مقدمات قضایای مثلثاتی بیان شده، و جابر در بیان مسائل این بخش کاملاً مشابه مجسطی پیش رفته است، با این تفاوت که او تکتک قضایا را با شیوهای ریاضی ثابت کرده، و مانند بطلمیوس که تنها در مواضع ضروری به آوردن قضایا اکتفا نموده، عمل نکرده است (لورچ، «علوم...5»، بخش 8، ص 1) و نیز به جای قضیۀ منلائوس (شکل قطّاع) از قضیۀ سینوسها (شکل مغنی) استفاده کرده است (دوئم، II/174). جابر در این بخش قضیۀ سینوسها را با روشی متفاوت از روش بوزجانی، خجندی و ابن عراق (ه مم) که پیش از وی در شرق سرزمینهای اسلامی با استفاده از توابع ظلی این قضیه را ثابت کرده بودند، ثابت کرده است؛ با توجه به این مسئله احتمال استفادۀ جابر از منابع پیشین بسیار کم است (لورچ، همان، بخش 8، ص 9). روش جابر با دیگر دانشمندان اندلس نیز متفاوت است؛ ابن معاذ که چند دهه پیش از جابر در اشبیلیه میزیسته است، این قضیه را بدون اثبات به عنوان یک اصل در نظر گرفته، و بر مبنای آن به کارهای خود پرداخته است. جابر در روش خود بر سادگی و روشنگری تکیه کرده، و از هرگونه زیادهروی و ذکر مثالهای عددی پرهیز کرده است (همانجا). نظریات جابر در مثلثات بعدها به طور عمده در آثار رگیومونتانوس6 و کپرنیک دیده میشود، البته رگیومونتانوس نامی از جابر نبرده است (لورچ، همان، بخش 8، ص 10-11).
مقالۀ دوم به بیان مقدمات طبیعی هیئت و ذکر دایرههای عظیمۀ مشهور در آن اختصاص دارد. در مقالات سوم و چهارم به اوضاع خورشید و ماه پرداخته شده، و در مقاله پنجم که موضوع آن اختلاف منظر و کسوفات خورشید و ماه است، مؤلف به توضیح ابزاری میپردازد که خود آن را جایگزین مناسبی برای تمامی ابزارهایی میداند که بطلمیوس برای محاسبۀ اختلاف منظر، بُعدِ خورشید و رصد کسوفات وصف کرده است (همو، «ستارهشناسی»، 94). برخی از محققان ابزار اختراعی جابر را همان تُرکتم7 یا چیزی شبیه به آن دانستهاند که بعدها در اروپا از آن استفاده شد. نکتۀ دیگر آنکه ابزار وصف شده در ترجمههای لاتینی اصلاح (نک : دنبالۀ مقاله) شکل سادهتری از ترکتم است و آنچه در متن عربی به چشم میآید، شباهت بیشتری با ترکتم دارد (همو، «ابزارها...8»، 11-15).
باب ششم در ثوابت است و باب هفتم در سیارات. این باب حاوی برخی دیگر از انتقادات جدی جابر به بطلمیوس است. او در اینجا به بحث در موقعیت سیارات سفلی (عطارد و زهره) میپردازد و هرچند، این استدلال بطلمیوس را میپذیرد که رصد نشدن عبور زهره و عطارد دلیل بر این نمیشود که افلاک این دو سیاره بالاتر از فلک خورشید قرار داشته باشند، زیرا این دو هیچگاه روی خطی که چشم ما را به خورشید وصل میکند، قرار نمیگیرند، اما برخلاف بطلمیوس افلاک این دو را بالاتر از فلک خورشید قرار میدهد. دلیل او این است که اگر عطارد و زهره زیر خورشید باشند، باید اختلاف منظر آنها بیش از خورشید باشد، در حالی که، به اعتقاد جابر هیچ یک از این دو سیاره اختلافمنظر محسوس ندارند (ص 194-198). در دو باب پایانی کتاب هم به استقامت و رجوع سیارات و عرضهای آنها پرداخته شده است.
این کتاب کاملاً نظری است، شامل هیچ عدد یا جدولی نیست و جابر بیش از همه در آن مهارت خود در ریاضیات را نشان داده است. افزون بر این، جابر بهرغم تمامی انتقادهایی که به بطلمیوس وارد میکند، خود رصدگر نبوده، و سخنان خود را بر رصد جدیدی مبتنی نکرده است (لورچ، همانجا)، هرچند جابر در نقد خود بر کتاب بطلمیوس به لزوم سازگاری مدلهای او با اصولی که خود او عرضه کرده، توجه داشته است (بطروجی، I/53)، روش او در نقد مجسطی با آنچه ابن هیثم در الشکوک آورده، متفاوت است (نک : سامسو، 202-224) و از اینرو، میتوان گفت که جابر در این مورد نیز تأثیر مستقیمی از دانشمندان شرق سرزمینهای اسلامی نگرفته است. همچنین نقد او بر بطلمیوس با نقد دیگر منجمان و فیلسوفان اندلسی قرن 6ق/12م، مـانند ابن طفیل و بطروجـی (ه مم) و ابن رشد ــ کـه تمهیدهایی چون فلک خارج مرکز و فلک تدویر را نمیپذیرفتند و به نوعی خواستار بازگشت به مدل افلاک متحدالمرکز ائـودوکسوس و ارسطـو بـودند (دوئـم، II/131) ــ متفاوت است (قس: «زندگینامه»، XV/35).
قفطی از تحریر کتاب جابر توسط ابن میمون و ابن سمعون (ه م) یاد کرده (ص 392-393)، و نیزگویا قطبالدین شیرازی خلاصهای از این کتاب فراهم آورده است (همانجا؛ نیز نک : لورچ، «ابزارها»، 32، که به نسخهای از این اثر در بادلیان (شم thurston 3) اشاره کرده است). این کتاب نزد دانشمندان مسلمان در اندلس شناختهشدهتر بوده است. برخی از محققان معتقدند که ابن رشد در نگارش مختصر المجسطی از اصلاح، بسیار بهره برده است (نک : لی، 40-42).
حدود 20 نسخۀ خطی از ترجمۀ لاتینی اصلاح موجود است. این ترجمه توسط گراردوس کرمونایی صورت گرفته، و ظاهراً در 1175م/544 ق به پایان رسیده است. دو نسخه از ترجمههای این کتاب به خط رگیومونتانوس است. ترجمۀ اصلاح در 1534م/940ق در نورمبرگ به چاپ رسیده است (لورچ، همان، 90-91). اصلاح دو بار هم به زبان عبری ترجمه شده؛ از این دو ترجمه، اولی توسط موسی بن تبّون در672 ق/1274م، و دیگری توسط یعقوب بن ماحر، برادرزادۀ موسى (1236-1304م) انجام گرفته است. این نسخه را ساموئل بن یهودا در 735ق/1335م با استفاده از نسخهای که خود پیشتر از روی متن عربی فراهم کرده بوده، استنساخ کرده است (همان، 92-94). مؤلفان عبری زبان به نظریات جابر بسیار توجه داشتهاند و در فاصلۀ سدههای 7-11ق/13-17م بارها به استنساخ اثر او پرداخته، یا نظریات او را نقل کردهاند (همان، 92-93, 100-101).
افزون بر این، آثار دیگری نیز به جابر منسوب است. یکی رسالهای است با عنوان شکل قطاع که زوتر آن را بخشی از همان کتاب اصلاح المجسطی میداند (ص 119؛ نیز نک : قربانی، 213) و دیگری شرح اصول اقلیدس (همانجا). به گفتۀ سزگین در نسخهای عبری از شرح اصول اقلیدس، از جابر به عنوان مؤلف یاد شده است (GAS, V/110).
مآخذ: ابن میمون، موسى، دلالة الحائرین، به کوشش حسین آتای، آنکارا، 1974م؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، 1852م؛ جابر بن افلح، اصلاح المجسطی، نسخۀ خطی کتابخانۀ اسکوریال، شم 930؛ قربانی، ابوالقاسم، زندگینامۀ ریاضیدانان دورۀ اسلامی، تهران، 1365ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ نیز:
Ahlwardt; Al-Biŧrūjī, On the Principles of Astronomy, tr. and ed. B. Goldstein, London, 1971; Dictionary of Scientific Biography, New York, 1973; Duhem, P., Le Système du monde, Paris, 1954; ESC2; GAS; Lay, J., »L’Abrégé de l’Almageste: un inédit d’Averroès en version Hébraïque«, Arabic Science and Philosophy, Cambridge, 1996, vol. VI; Lorch, R. P., Arabic Mathematical Sciences: Instruments, Texts, Transmission, London, 1995; id, »The Astronomical Instruments of Jābir ibn Aflaħ and the Torquetum«, Centaurus, 1976, vol. XX; id, »The Astronomy of Jābir ibn Aflaħ«, ibid, 1975, vol. XIX; Samsó, J., »Ibn al-Haytham and Jābir ibn Aflaħ's Criticism of Ptolomy's Determination of the Parameters of Mercury«, Suhayl, Barcelona, 2001, vol. II; Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900; Sayili, A., The Observatory in Islam, Ankara, 1988.
حنیف قلندری
بزرگ اسلامی
همچنین
جابربن اَفلَح ، کنیه اش ابومحمد، منجم و ریاضیدان مشهور اندلسی در قرن ششم . در بارة زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست . احتمالاً در سِویل (اشبیلیه ) به دنیا آمده زیرا برخی مؤلفان ، به خصوص موسی بن میمون (529 ـ600) که به گفتة خودش با پسر جابر آشنا بوده است و بطروجی ، او را اشبیلی نامیده اند (لورچ ، 1975، ص 85). از سوی دیگر، این موضوع که ابن میمون پسر جابر را می شناخته حاکی از آن است که جابر در قرن ششم یا در اواخر قرن پنجم می زیسته است . نام جابر در کتاب تلخیص المجسطی ، منسوب به ابن رشد (520 ـ 594)، آمده است . در این اثر ــ که اصل عربی آن در دسترس نیست اما نسخه هایی از ترجمة عبری آن ، اثر ژاکوب (یعقوب ) آناتولی موجود است ــ آمده که جابر در همان قرن مؤلف (احتمالاً ابن رشد) می زیسته است ؛ بنابراین ، به احتمال
بسیار جابر در نیمة اول قرن ششم می زیسته است (همان ، ص 85 ـ86).
افسانه هایی در بارة ارتباط جابر با سویل وجود دارد
که نادرستی آنها به اثبات رسیده است . مثلاً اینکه وی سازندة برج زرین و منارة خیرالْدا ــ که امروزه جزئی از کلیسای جامع سویل است ــ بوده و از این مناره برای رصدهای
نجومی استفاده می کرده است (همان ، ص 87). خطای معمول دیگر این بود که تصور می شد واژة الجبرا (علم جبر) از
صورت لاتینی نام جابر ( Geber ) مشتق شده ، در حالی که
از ریشة ج ب ر (به معنای جبران یا ترمیم کردن ) است .
علاوه بر این ، گاهی نام جابربن افلح با اشخاص دیگری
اشتباه شده است ، از جمله با شاعر تقریباً معاصرش ، ابوالقاسم
علی بن اَفْلَح اهل بغداد؛ ابوافلح سَرَقُسطی ، که احتمالاً در قرن هفتم یا هشتم می زیسته ؛ منجم مشهور محمدبن جابر بَتّانی ؛ و جابربن حیّان ، عالم کیمیا، که نام لاتینی او نیز Geber است (همان ، ص 86).
چندین ترجمة عبری از متون منسوب به جابر سراغ داریم : تفسیری کوتاه بر رسالة ثابت بن قُرّه در بارة قضیة مِنِلائوس
و بر اُکَر منلائوس و گزیده های شرحی بر اصول اقلیدس
(همان ، ص 93ـ94). اما شهرت جابربن افلح به سبب پژوهشهای او دربارة مَجِسْطی بطلمیوس ، و انتقادهای وی
از این کتاب است . مسلمانان از طریق دو ترجمة عربی با مجسطی آشنا شدند. جابر برخی روابط مثلثاتی را عرضه
کرد که در مجسطی وجود ندارد و همچنین تردیدهایی
در بارة بعضی از جنبه های نجوم بطلمیوس ، به ویژه در مورد
دو سیارة عطارد و زهره ، ابراز کرد (همان ، ص 85؛ زندگینامة علمی دانشوران ، ذیل مادّه ؛ نیز رجوع کنید بهادامة مقاله ). مهم ترین
اثر جابر، نقد او بر مجسطی ، در نُه مقاله است . عنوان
یکی از نسخه های موجود از این اثر (کتابخانة سلطنتی
برلین ، ش 5653) رسالة اصلاح المجسطی است (آلوارت ، ج 5، ص 141). در این رساله ، که بازنگاری مجسطی بطلمیوس است ، جابر در مقدمه تفاوتهای عمدة اصلاح و مجسطی را بر شمرده است . اصلاح المجسطی را احتمالاً نخستین بار گراردوس کرمونایی (507 ـ583/ 1114ـ1187) به لاتینی ترجمه کرد (لورچ ، 1975، ص 88 ـ90؛ برای اطلاع از نسخه ها رجوع کنید به همو، 1995، بخش 7، ص 1ـ2). غربیها عمدتاً از طریق این ترجمه با جابر آشنا شدند ( زندگینامة علمی دانشوران ، همانجا).
قضیة منلائوس (شکل قطاع ، دستور مقادیر شش گانه )، که بطلمیوس آن را به کار می بُرد، بعدها در نجوم دورة اسلامی جای خود را به قضیة مثلثات کروی ساده تری به نام «شکل مُغْنی » داد که در آن چهار کمّیت به میان می آید. این قضیه حاصل مستقیم یا غیرمستقیم انقلاب مثلثاتی بوزجانی ، ابونصر عراق ، خجندی یا بیرونی در قلمرو شرقی جهان اسلام ، در دو قرن چهارم و پنجم / دهم و یازدهم بوده است . جابر از توابع ظلّی (تانژانت و کُتانژانت ) استفاده نمی کرد؛ بنابراین ، کار وی در این زمینه از بسیاری از منجمان پیشین ، ابتدایی تر به شمار می آید (لورچ ، 1995، بخش 8، ص 1ـ3، 9). البته ریاضیدانان اندلسی از آغاز قرن پنجم (یعنی از زمانی که ابن معاذ این قضایا را تبیین کرد و زرقالی آنها را به کار برد) با این قضایا آشنا بودند. عجیب اینجاست که ظاهراً مثلثات کروی جابر، با ابن معاذ ارتباطی ندارد. به علاوه ، جابر هیچگاه از دیگر مؤلفان عربی زبان ، حتی از مؤلفان اندلسی ، مطلبی نقل نکرده است (سامسو ، 1992، ص 139ـ144).
روشهای جابر در مثلثاتِ مسطحه ، بطلمیوسی است ، اما بر خلاف بطلمیوس ــ که فقط در موارد ضروری روشهای ریاضی را به کار می بُرد ــ جابر این روشها را از لحاظ ریاضی اثبات می کرد (لورچ ، 1995، بخش 8، ص 1). علاوه بر بحثهای مثلثاتی ، مهم ترین تفاوت میان مجسطی و اصلاح المجسطیِ جابر، بحث موقعیت سیارات سِفلی (عطارد و زهره ) است . بطلمیوس این سیارات را زیر فلک خورشید (میان ماه و خورشید) در نظر گرفته است . بدین منظور بطلمیوس می بایست مشاهده نشدن عبور این سیارات از مقابل خورشید را توجیه می کرد. بطلمیوس قرارگیری این سیارات را برخطِ میانِ ناظر زمینی و خورشید، امری محال می دانست . جابر در مقالة هفتم کتابش به این موضوع پرداخته و بحث بطلمیوس را نامعتبر دانسته و این دو سیاره را در فلکهای بالاتر (دورتر) از خورشید قرار داده است (سوردلو ، ص 504 ـ510). در اندلس ، جابر
نخستین فردی بود که از دستگاه بطلمیوسی حرکت عطارد کاملاً انتقاد کرد. اثر مهم دیگر در این زمینه کتاب الشکوک علی بطلمیوس از ابن هیثم بود که از اواخر قرن پنجم / یازدهم در اندلس فراگیر شد. امروزه مشخص شده که جابربن افلح در تألیف کتابش از ابن هیثم تأثیر نگرفته است ( رجوع کنید به سامسو، 2001، ص 202ـ224).
به عقیدة جابر، مبانی ریاضی مجسطی باید اصلاح می شد ( رجوع کنید بهلورچ ، 1975، ص 95ـ96). اصلاح المجسطی به وضوح اثری نظری است ، بیان مطالب هیچگاه شامل مثالهای عددی و جدول نیست و در آن جابر مهارت فوق العادة خود را در ریاضیات نشان داده ، اما از سوی دیگر از نوشته هایش چنین برمی آید که وی اصلاً منجمی رصدگر نبوده است . جابر از روش بطلمیوس در گزینش رصدهایش انتقاد کرده اما خود رصدهای جدیدی عرضه نکرده است (همان ، ص 94).
در مقالة پنجم اصلاح المجسطی ، جابر ابزاری رصدی را شرح داده که به ادعای وی قادر است در رصدهای نجومیِ گوناگون ، جانشین چهار ابزار نجومی بطلمیوس (که در مجسطی آمده ، یعنی اسطرلابون ، ذات الحلقِ نصف النهاری ، ذات الحلقِ استوایی و ذات الشُعبَتَیْن ) شود، اما اساساً فقط جانشین مناسبی برای اسطرلابون است ( رجوع کنید به لورچ ، 1976، ص 15؛ برای آگاهی از متن عربی رجوع کنید به همان ، ص 16؛ نیز رجوع کنید به شکل 1). گذشته از یک ذاتُالحِلَق ، که فقط زرقالی دربارة آن توضیح داده و ترجمة لاتینی کهنی از آن باقی است ، در این اثر برای نخستین بار یک ابزار رصدی در اندلس وصف شده است . این ابزار، همچون ذات الحلق ، بزرگ بوده است و گونة اولیة تورکیتم ــ که بعدها در اروپا به کار رفت ــ فرض می شود. ابزار اخیر را برناردِ وردونی و فرانکوِ لهستانی نخستین بار در قرن هفتم / سیزدهم در یک متن لاتینی وصف کرده اند که ترکیبی از اسطرلابونِ (نوعی ذات الحلق ) بطلمیوس و اسطرلاب مسطح است ، اما ابزاری که در متن عربیِ اصلاح المجسطی وصف شده با ابزاری که در ترجمه های لاتینی وصف گردیده ، متفاوت است . . شگفت اینکه ابزار وصف شده در متن عربی به تورکیتم شباهت بیشتری دارد (لورچ ، 1976، ص 11).
تشابه ابزار نجومی جابر با تورکیتم ، در جانشینی قطعاتی ساده تر به جای حلقه های تودرتو با حفظ همان زاویه بندی است ، اگر چه فاقد درجه بندی ساعت و دایرة مدرج (در کنار عِضادِه ) است که معمولاً در تورکیتم وجود دارد (همان ، ص 15؛ نیز رجوع کنید به شکل 1).
ابزار رصدی جابر ظاهراً در جهان اسلام مورد توجه قرار نگرفته است . رگیومونتانوس (ریاضیدان ایتالیایی 839 ـ879/ 1436ـ1474) در 873 ـ874/ 1469، برای نخستین بار، از این ابزار در فهرست ابزارهای نجومی غیرقابل حمل یاد کرده است . احتمال دارد که مخترعان تورکیتم از نوشتة جابر در بارة ابزار ابداعی اش آگاه بوده باشند ولی شواهدی در این باره در دست نیست (لورچ ، 1976، ص 32ـ33). احتمالاً جابر خود متن رسالة اصلاح ، یا دست کم مباحث مثلثاتی آن ، را پیش از آنکه موسی بن میمون این اثر را در مصر معرفی کند، بازنویسی کرده است (همو، 1975، ص 90). به نوشتة قِفْطی (ص 392ـ393)، ابن میمون و یکی از شاگردانش ، یوسف بن یحیی معروف به ابن شمعون (ابن سَمعون )، اصلاح را ظاهراً در حدود 581/ 1185 ( رجوع کنید بهزندگینامة علمی دانشوران ، همانجا) بازنویسی کردند. نسخة اسکوریال (ش 910 و 930) که در قرن هشتم / چهاردهم در مغرب (مراکش ) استنساخ شده است باید از روی بازنویسی اخیر باشد که اندکی با نسخة برلین تفاوت دارد (لورچ ، 1975، ص 89 ـ90).
در قرن نهم / پانزدهم ، اصلاح در بخش شرقی قلمرو اسلامی اشاعه یافت . در واقع ، نسخة برلین در 1229 در دمشق استنساخ شد و قطب الدین شیرازی (634ـ710) گزیده ای از اصلاح المجسطی را فراهم کرد (لورچ ، 1975، ص 99). کتاب جابر در غرب تأثیری بسیار فراتر داشت . در اندلس آثار ابن رشد و بطروجی (قرن ششم / دوازدهم ) بوضوح از نقد جابر بر مجسطی تأثیر گرفتند. بطروجی در مقدمة اثر معروفش ، کتاب الهیئة ، از جابر و زرقالی به عنوان منجمانی یاد کرده که با آرای بطلمیوس مخالفت کرده اند (همان ، ص 100). گذشته از موسی بن میمون ، دیگر مؤلفان یهودی نیز به این اثر علاقه مند بودند. دو ترجمة عبری از اصلاح موجود است : اولی از موسی بن تبّون در 672ـ673/ 1274 که نسخة خطی آن احتمالاً به خط مؤلف است و دومی ترجمه ای از برادرزادة او یعقوب بن ماحر که ساموئل بن یهودا اهل مارسی در 735ـ 736/ 1335 (با استفاده از نسخه ای عربی که خود مدتی قبل در آرل رونویسی کرده بود) آن را بازنویسی کرد. نظریات جابر را دیگر مؤلفان یهودی از قرن هفتم تا یازدهم / سیزدهم تا هفدهم نقل کرده اند ( رجوع کنید به لورچ ، 1975، ص 92ـ93، 100ـ101). علاوه بر این ، حدود بیست نسخة خطی از ترجمه های لاتینی اصلاح
سراغ داریم که دوتای آنها به خط رگیومونتانوس است . همة این ترجمه ها و همچنین چاپ اصلاح به وسیلة پتر آپیان (نورنبرگ 1534)، در انتشار این اثر در اروپا سهیم بوده است (همان ، ص 91). منجمان مشهور، مانند موسی بن میمون ، هنری بیتس ، راجر بیکن ، رگیومونتانوس و کپرنیک ، مطالبی از جابر نقل کرده اند. تیریِ فرایبرگی (متولد 711/1311) اظهار تعجب کرده که چرا همه هیئت بطلمیوسی سیارات را می پذیرند، در حالی که نظر جابر منطقی تر است (همان ، ص 103). کپرنیک در صفحة عنوان نسخه اش از کتاب هیئت جابر، وی را «بهتان زننده ای استثنایی به بطلمیوس » نامیده است (لورچ ، 1975، ص 85). طی قرن هفتم / سیزدهم منجمان دربار آلفونسی (سلسله پادشاهان اسپانیا) قضایای مثلثات کروی جابر را به کار بردند. نظریات جابر در مثلثات ، منشأ بخش عمده ای از رسالة مثلثاتی رگیومونتانوس با عنوان " پنج کتاب دربارة همة انواع مثلثها " (که نقطة اوج مثلثات در سده های میانی در غرب بوده است )، به شمار می آید، اگر چه نام جابر در آن نیامده است . همچنین احتمالاً منشأ بخش مثلثات کتاب کپرنیک با نام " در بارة گردش افلاک آسمانی " و کتاب مشتق شده از آن به نام " در بارة اضلاع و زوایای مثلثها " نظریات جابر است (لورچ ، 1995، بخش 8، ص 1ـ2،10ـ11؛ زندگینامة علمی دانشوران ، همانجا). آثار جابر سرآغاز انتقاد از مجسطیِ بطلمیوس در قلمرو غربی اسلامی بوده است . دیدگاه وی بدیع و به طور چشمگیری با نظریات فلاسفة ارسطویی مکتب اندلس ــ که آرایی فلسفی بر خلاف نظریات بطلمیوس داشتند ــ متفاوت است . نقدهای او با انتقادهای منجمان مکتب مراغه در قرن هفتم نیز تفاوت دارد.
منابع : علی بن یوسف قفطی ، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبارالعلماء باخبار الحکماء ، چاپ لیپرت ، لایپزیگ 1903؛
W. Ahlwardt, Handschriften-Verzeichnisse Kخniglichen Bibliothek zu Berlin: Verzeichniss der arabischen Handschriften vol. 5, Berlin 1893; Dictionary of scientific biography , ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner , s Sons, 1981, s.v. "Ja ¦bir ibn Aflah ¤ A l - Ishb ¦l ¦, Abu ¦Muh ¤ammad" (by R. P. Lorch); Richard P. Lorch, Arabic mathematical sciences: instruments, texts, transmission, Adershot, Gt. Brit. 1995; idem, " The astronomical instruments of Ja ¦bir ibn Aflah ¤and the
torquetum", Centaurus , 20 (1976); idem, "The astronomy of Ja ¦bir ibn Aflah ¤", ibid, 19(1975); Julio Samsئ, Las ciencias de los antiguos en al-Andalus , Madrid 1992; idem, "Ibn al-Haytham and Ja ¦bir b. Aflah ¤, s criticism of Ptolomy , s determination of the parameters of Mercury", Suhayl , 2 (2001); Noel M. Swerdlow, "Ja ¦bir ibn Aflah ¤, s interesting method for finding the eccentricities and direction of the apsidal line of a superior planet", in From deferent to equant: a volume of studies in the history of science in the ancient and medieval Near East in honor of E. S. Kennedy , ed. David A. King and George Saliba, New York: The New York Academy of Sciences, 1987.
/ مرثه کومس /
همچنین
قس عربی
أبو محمد جابر بن أفلح الاشبیلی فلکی وریاضیاتی اندلسی ولد فی اشبیلیة فی اواخر القرن الحادی عشر للمیلاد وتوفی عام (1150 میلادیة) ألف تسعة کتب فی الفلک وقد ترجمها سنة 1533م جیرارد إلى اللاتینیة وله معادلة تستعمل فی حل المثلثات الکرویة القائمة سمیت معادلة جابر والمعادلة: جتا ب = جتا آ حا ب
[عدل]من أهم مؤلفاته
کتاب الهیثة أو إصلاح المجسطی والذی صحح فیه بعض آراء بطلیموس وأثبت أن المریخ والزهرة أقرب إلى الأرض منها إلى الشمس.
هذه بذرة مقالة عن عالم أو باحث علمی مسلم تحتاج للنمو والتحسین، فساهم فی إثرائها بالمشارکة فی تحریرها.
بوابة الریاضیات
تصنیفات: أندلسیونعلماء مسلمونریاضیاتیون مسلمونوفیات 1150موالید 1100
قس انگلیسی
Abū Muḥammad Jābir ibn Aflaḥ (Arabic: أبو محمد جابر بن أفلح, Latin: Geber/Gebir; 1100–1150) was a Muslim astronomer and mathematician from Seville, who was active in 12th century Andalusia. His work Iṣlāḥ al-Majisṭi (Correction of the Almagest) influenced Islamic, Jewish and Christian astronomers.[1]
This work is a commentary and reworking of Ptolemy's Almagest and is the first criticism of it in the Islamic West. He particularly criticized the mathematical basis of the work. For example he replaced the use of Menelaus' theorem with ones based on spherical trigonometry, in what seems to be an attempt to increase the mathematical precision of the work. These theorems had been developed by a group of 10th century Islamic mathematicians who included Abū al-Wafā' Būzjānī and then also by Abu Abd Allah Muhammad ibn Muadh Al-Jayyani who worked in Andalusia during the 11th century. Jābir doesn't credit any of these authors and doesn't refer to a single Islamic author in this work.[1]
One substantial change Jābir made to Ptolemy's account is that he placed the orbits of Venus and Mercury, the minor planets, outside that of the Sun, rather than between the Moon and the Sun as had been the case in the original work.[1]
He invented an observational instrument known as the torquetum, a mechanical device to transform between spherical coordinate systems.[2]
Contents [show]
[edit]Influence
The Torquetum was invented by Jabir ibn Aflah.
Several later Islamic authors were influenced by Jābir, including Ibn Rushd (Averroes) and Nur ad-Din al-Betrugi, both of whom worked in Andalusia. The work was transmitted to Egypt in the 12th century by Maimonides and further east by the end of the 13th century.[1]
The work was translated from the Arabic into both Hebrew and Latin, the latter by Gerard of Cremona, who Latinized his name as "Geber". Through that channel it had a wide influence on later European mathematicians and astronomers and helped to promote trigonometry in Europe.[1]
Much of the material on spherical trigonometry in Regiomontanus' On Triangles (c.1463) was taken directly and without credit from Jābir's work, as noted in the 16th century by Gerolamo Cardano.[3] The trigonometry that Nicholas Copernicus (1473–1543) outlined in the first part of his epochal work De revolutionibus was also apparently inspired by Jābir.[4]
[edit]Notes
^ a b c d e Calvo 2007.
^ Lorch, R. P. (1976). "The Astronomical Instruments of Jabir ibn Aflah and the Torquetum". Centaurus 20 (1): 11–34. Bibcode 1976Cent...20...11L. doi:10.1111/j.1600-0498.1976.tb00214.x
^ Victor J. Katz, ed. (2007). The Mathematics of Egypt, Mesopotamia, China, India, and Islam: A Sourcebook. Princeton University Press. ISBN 978-0-691-11485-9., p.4
^ Ivars Petersons MathTrek Mathematical Association of America
[edit]References
Calvo, Emilia (2007). "Jābir ibn Aflaḥ: Abū Muḥammad Jābir ibn Aflaḥ". In Thomas Hockey et al. The Biographical Encyclopedia of Astronomers. New York: Springer. pp. 581–2. ISBN 978-0-387-31022-0. (PDF version)
[edit]External links
Lorch, R. P. (2008) [1970-80]. "Jābir Ibn Aflah Al-Ishbīlī, Abū Muḥammad". Complete Dictionary of Scientific Biography. Encyclopedia.com.
[show] v t e
Astronomy in medieval Islam
[show] v t e
Mathematics in medieval Islam
Help improve this pageWhat's this?
Did you find what you were looking for?
Yes No
Categories: 1100 births1150 deathsPeople from SevilleAstronomers of medieval IslamMathematicians of medieval Islam12th-century mathematicians12th-century astronomersPeople of Al-Andalus
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.