سلیمان برجیس
نویسه گردانی:
SLYMAN BRJYS
سلیمان برجیس فردی بود که بطور سنتی به طبابت در کاشان اشتغال داشت.. چهار سال بعد از قتل احمد کسروی، فدائیان اسلام که از او بعنوان مبلغ بهایی نام میبردند، دستور قتل سلیمان برجیس را هم میگیرند و در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۲۸، وی را در خانهای در شهر کاشان بقتل میرسانند.[۱]
به باور حامیان قتل، سلیمان برجیس را یهودی بود که به همکاری با بهائیت و قتل حدود صد نفر از مسلمانان از طریق تجویز داروی اشتباه پرداختهاست. [۲]
محتویات [نمایش]
قتل سلیمان برجیس [ویرایش]
دو نفر وابسته به انجمن تبلیغات اسلامی کاشان (عباس توسلی و علی نقی پور)، به بهانه داشتن بیمار در حال مرگ، سلیمان برجیس (طبیب) را به خانهای میکشانند و سپس آنطور که روزنامههای رسمی کشور گزارش دادند با زمینه چینی و کمک حاج محمد رسولزاده، درودگر، محکمهای، رضا گلسرخی و دو نفر دیگر، با هشتاد و یک ضربه کارد تکهتکه میکنند.[۳][۴]
بعد از آنکه (با برنامه قبلی)، چهار نفر از قاتلین خود را معرفی نموده و زندانی میشوند، با تحریک امثال شیخ عبدالکریم تربتی واعظ، [۵] جمعیّت زیادی از مساجد و بازار در اطراف شهربانی و زندان گرد آمده و قصد خارج نمودن آنها را مینمایند...
محمد تقی دامغانی (از اعضای هیئت مدیره کانون وکلای ایران، قبل از انقلاب) که کار پُرس و جوی متهمان را بعهده داشته در کتاب خاطراتش توضیحات نوشتهاست: «آن چهار نفر، صریحاً به ارتکاب قتل اعتراف کردند و هر کدامشان مدعی بود که او ضربه اول را نزده، بلکه همه با هم اللهاکبرگویان ضربه زدهاند. معلوم بود به آنها آموزش داده شده که چه بگویند و چه نگویند... پرسیدم چرا دکتر برجیس را شما کشتید. همه همزبان پاسخ دادند او ملحد بوده و برای آنکه مسلمانان را از راه به در کند تلاش میکردهاست. گفتم که او مردی خیّر و ضعیف پرست بوده، گفتند همه اینها را برای گمراه کردن مسلمانان انجام دادهاست... بر حسب فتوای اعلم علمای زمان، شرعاً مکلف به اجرای حکم قتل این شخص بوده و وظیفه شرعی خود را انجام دادهایم...» [۶]
تبرئه عاملین قتل [ویرایش]
برخی علما آیهالله بهبهانی، آیهالله سید ابوالقاسم کاشانی، آیهالله میرزا محمد فیض، آیهالله احمد علی احمدی، محمدتقی فلسفی جانب دستگیرشدگان را میگیرند و از آنان به عنوان مردان ایمان و عمل یاد میکنند...
گفته شده که آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی در رابطه با قتل سلیمان برجیس، نامهای [۷] برای محمد تقی فلسفی نوشتند و در آن از قتل برجیس حمایت و خواستار آزادی متهمان شدند. [۸][بهبود مدرک]
در گلپایگان نیز (بنا بر آنچه سند تلگراف نشان میدهد)، ۲۴ نفر همراه با آیه الله میرزا ابوالقاسم محمدی به تلگرافخانه میروند و با مخابره نامههایی به مقامات عالیه و مراجع تقلید به مرکز و قم، خواهان جلوگیری از تبلیغات بهایی و آزادی قاتلین سلیمان برجیس میشوند.
دادگاه عاملین قتل که جز دو نفر، بقیه حدود ۱۸ سال سن داشتند در تهران تشکیل شد و از ۵ شهریور ۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور همان سال (جمعاً ۱۷ روز) طول کشید.
با تلاش علما و هواداران سنتی آنان در بازار، وکلای برجسته کشور (ارسلان خلعتبری، صادق سرمد، ذوالمجد طباطبایی...) وکالت رسول زاده و دوستانش را بعهده گرفتند.
آیتالله غروی، آیتالله راستی، حجهالاسلام حلیمی، سیداصغر ابنالرسول و دیگر طلاب برای رهایی عاملین قتل سلیمان برجیس تلاش زیادی کردند. مجلات «پرچم اسلام»، «آیین اسلام» و... تلگراف آیهالله صدوقی را به آیهالله سید حسین طباطبایی بروجردی و آیهالله کاشانی...چاپ کردند و خواهان تبرئه مسببن حادثه شدند.
بعد از اینکه دادگاه جنایی برای رسیدگی به پرونده به صورت علنی تشکیل شد، نواب صفوی که تحت تعقیب قرار داشت، ناگهان وارد دادگاه شده و پشت سر عبدالله رازی (وکیل خانواده سلیمان برجیس) رازی پس از مشاهده نواب صفوی در پشت سر خود گفت: «فدائیان اسلام مرا تهدید به قتل کردهاند.» نواب صفوی «برادران عزیز خیالتان آسوده باشد. تا یک مسلمان غیور زنده باشد یک مو از سر شما کم نمیشود.» با حضور نواب صفوی جلسه دادگاه بر هم خورد و زد و خورد بین ماموران و هوادان نواب صفوی برای دستگیری وی تا بازار ادامه یافت اما ماموران موفق به دستگیری وی نشدند.
او در دادگاه گفته بود:
«یک دکتر بیچاره یک طبیب پیرمرد که به درد مردم میرسید را بردهاند و قطعه قطعه کردهاند.»
در جلسه روز بعد و پس از ارائه دفاعیه ای از سوی وکلای متهمین، دادگاه عاملین قتل سلیمان برجیس را تبرئه نمودند.
استقبال از متهمان [ویرایش]
مهتمان به قتل پس از خروج از دادگستری تهران، مورد استقبال هزاران نفر از روحانیون و مردم قرار میگیرند و آنها را به منزل آیتالله خوانساری و آیتالله کاشانی میبرند. یکی دو روز بعد هم در کاشان مورد استقبال قرار میگیرند. در کاشان نیز از آنان استقبال گرمی به عمل میآید. در این حادثه، مرحوم آیتالله بروجردی پشتیبانی بسیاری از متهمین کرد. ایشان در جواب نامه مرحوم فلسفی که در اینباره وساطت کرده، حمایت نمود و اعلام کرد که به این هشت نفر نباید صدمه بخورد. [۹]
اعتراض کانون پزشکان ایران [ویرایش]
در پی قتل سلیمان برجیس و شیوه محاکمه مسببین آن که ارباب جراید «ننگ دادگستری ایران» نامیدند، «کانون پزشکان ایران» نیز نامه سرگشادهای به شاه نوشتند و شدیداً به این عمل وحشیانه اعتراض نمودند و یادآور شدند سلیمان برجیس پزشک باسواد و حاذقی بود، سالها نسبت به اهالی کاشان خدمت کرد. او اشخاص بی بضاعت را مجّاناً معالجه میکرد و در شهر به نیکنامی مشهور بود...[۱۰]
گزارش مطبوعات از قتل سلیمان برجیس [ویرایش]
آقای شیرزاد که از طرف مجلّه فردوسی به عنوان مأمور تحقیق به کاشان اعزام شده چنین گزارش میدهد: دکتر سلیمان برجیس علاوه بر مطب دارای داروخانه هم بوده و اغلب بیماران بی بضاعت را مجّاناً پذیرفته و به آنها داروی رایگان میدادهاست...و در آن شهرستان به نیک نامی معروف و مورد احترام عموم بودهاست... حوالی ساعت ۱۱ صبح ۱۴ بهمن دو نفر به مطبّ دکتر برجیس آمده اظهار میدارند: آقای دکتر دست ما و دامن شما. مریضی داریم که حالش خیلی بد است. خواهشمندیم قدم رنجه بفرمائید و به عیادت او بیائید. در آن موقع هفت هشت نفر مریض در مطبّ نشسته و منتظر نوبت بودهاند.
برجیس جواب میدهد مانعی ندارد امّا اجازه بفرمائید این چند نفر را راه بیاندازم آنگاه با هم به عیادت بیمار شما میرویم. ولی آن دو نفر التماس و اصرار کرده تأخیر را موجب مرگ بیمار میدانند.
برجیس با آنها میرود اما، در منزل اثری از بیمار نبودهاست.
او را با ۸۱ ضربهِٔ مهلک از پای درمیآورند.
شخصی به نام رسول زاده گلوی برجیس را میبُرد. بعد از این عمل فجیع که در کمترجایی از جهان سابقه داشته، قاتلین در بازار فریاد میکنند ما یک نفر کافر را کشتیم و خود را به شهربانی معرّفی میکنند.[۱۱]
خبرنگار قضائی روزنامه، علّت قتل را تنها یک علّت و آن هم تعصّبِ مذهبی مینامد.
برای ما وقوع چنین اعمالی که نمونهٔ نزاعهای قرون وسطائی است جای نهایت تأثّر و نگرانی است.[۱۲] چنین صفحات شرم آور را که حاکی از کشتار انسانها بر بهانههای مذهبی باشد فقط میتوان در دورهٔ بربریّت و دورهٔ تاریک قرون وسطائی جستجو کرد و در دوره کنونی بشریّت مترقّی از اینگونه عملیّات ننگ دارد... راه انداختن نزاع و کشتارهای مذهبی در مملکتهای مستعمره و نیم مستعمره فقط برای تأمین تسلّطِ مستعمره طلبان عملی میشود... [۱۳]
در کشوری که مردم آن سه هزارسال داعیه تمدّن و بزرگی و فهم و شعور و احساسات بشردوستی و نوع پروری دارند، در مملکتی که پیشوای بزرگ دین آن در ۱۳۰۰ سال پیش مردم را به برادری و برابری و مساوات دعوت میکرد و بزرگترین جهاد را برعلیه ترور و آدمکشی و قتل و غارت شروع نمود، مردمی پیدا میشوند که دست خود را به خون فرد بیگناهی بیالایند و جای بسی تأثّر است که از این عمل خود کمترین شرم و حیائی نمیکنند... [۱۴] با همهٔ اینها و با وجود محرز بودنِ جرم قاتلینِ به قتلِ دکتر برجیس، بر اثر ِتشبّثاتِ روحانیّون و تحت فشارقراردادن دادگاه، متّهمین آزاد میشوند... دستگاهی که بیگناه را محکوم و گناهکار را تبرئه مینماید...دستگاهی که در روز روشن در صحن دادگاه آن، یکی از برجستهترین قضات و وکلای دادگستری (احمد کسروی)، را قطعه قطعه میکنند و در عوض مجرمین را تبرئه میکند... تعجبی نیست که هردم از از این دستگاه حق کش نفوذ پرور، رسوایی تازهای برمیخیزد و داستانی بر داسنانهای گذشته اضافه میشود.
پانویس [ویرایش]
↑ «به نمایندگی از طرف آیهالله بروجردی به شهرستانهای فیروز کوه، چهار محال بختیاری، فریدن و داران از توابع اصفهان و همچنین وادغان از توابع کاشان - که مرکز سران بهائیت و تبلیغات گسترده آنان بود- هجرت کردم. در وادغان کاشان جلسه مصاحبه و پرسش و پاسخ قرار دادم. نتیجه آن شد که بسیاری توبه کرده و به دامن اسلام برگشتند و یکی از سران بهائیت به نام دکتر برجیس به دست مسلمانان کشته و آن گروهک فریب خورده تضعیف و نابود شدند.» آیهالله احمد علی احمدی (مصاحبه با سید محمد سجادی)[۱]
↑ ابنالرسول، سیداصغر. «فدائیان اسلام در کاشان». خبرگزاری فارس، ۸۸/۱۱/۱۲. بازبینیشده در ۰۸ دسامبر ۲۰۱۱.
↑ فتوای حذف سلیمان برجیس به آیت الله العظمی غروی کاشانی نسبت داده شدهاست. آیت الله العظمی غروی نخستین شخصیتی که در کشور پیوند بین حوزه و دانشگاه را ایجاد کرد
↑ مجلّه فردوسی شماره ۳۲ اسفندماه ۱۳۲۸، روزنامه آتش شماره ۷۸۷ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۲۹، روزنامه نیسان، ۲۰ بهمن ۱۳۲۸
↑ شیخ عبدالکریم تربتی از منبریهای معروف و وعاظ پُرآوازه قم بود. او از اصحاب و احباب مخصوص آیهالله بروجردی و سخنگو و سخنران اصلی روحانیت شیعی بشمار میرفت. خاطرات آیهالله محمد یزدی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه ۱۳۲ پیش از واقعه قتل سلیمان برجیس عبدالکریم تربتی واعظ، در چند جلسه انجمن تبلیغات اسلامی کاشان، به زشت گویی و افترازنی به بهائیان برمیآید و شماری از وابستگان این انجمن را در دستهای به نام «هیئت دعاه اسلامی» سازمان میدهد تا علیه منحرفین و مشرکین وارد عمل شوند. روزنامه فردوسی، شماره ۳۲، ۷ اسفند ۱۳۲۸
↑ جامه آلوده بر آفتاب، صفحه ۲۰۶ و ۲۰۸
↑ «مطلبی هم در کاشان واقع شده، طغیان بهائیه در آنجا و توهیناتی که به شرع مقدس نمودهاند بلکه میگویند قرآن را سوختهاند. باعث شده که هشت نفر بالاجتماع یک نفر بهایی را کشتهاند و البته صدمه خوردن این هشت، موجب ازدیاد طغیان و عداواتها میشود. و این معانی علاوه بر اینکه موجب ضعف اسلام و دیانت است مخالف مصالح مملکت میباشد... میگویند از جیب آن شخص نوشته بیرون آمده و دلالت دارد که طغیان آنها (بهائیان) بیشتر خواهد شد. اولیاء امور کانه غافلند از مفاسدی که بر وجود این فرقه مترتب است...»
↑ نقش فدائیان اسلام در شکل گیری انقلاب اسلامی در کاشان
↑ سیداصغر ابنالرسول، «فدائیان اسلام در کاشان»
↑ آقای سیداصغر ابنالرسول، در مقاله «فدائیان اسلام در کاشان»، که به مناسبت پاسداشت پنجاه و چهارمین سالگرد شهادت نواب صفوی و یارانش نوشتهاند، ضمن دفاع از قتل سلیمان تأکید کردهاند: سلیمان برجیس طبیب نبود...البته او پسری داشت به نام دکتر ناصر برجیس که طبیب مخصوص دربار شاهنشاهی آن زمان بود. ضمناً یک داروخانهای در «درب گلان» بود که این داروخانه را «داروخانه خرمی» میگفتند و فردی بهایی بود و با همدیگرهمدست بودند و مسلمانانی که میخواستند علیه بهائیت قیام کنند اگر مریض میشدند و به سلیمان برجیس و یا این داروخانه خرمی مراجعه میکردند او را میکشتند. در حقیقت این دکتر و داروخانه، مسلمانکش بودند.
↑ مجلّه فردوسی شماره ۳۲ اسفندماه ۱۳۲۸
↑ روزنامه اطّلاعات، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۲۹، صفحه هشتم
↑ روزنامه نیسان به تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۲۸
↑ روزنامه ملّت ایران شماره ۹۰ مورخّه پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۲۸
منابع [ویرایش]
* خاطرات محمد تقی دامغانی، جامه آلوده در آفتاب، (فدائیان اسلام و قتل دکتر برجیس)، صفحه ۲۰۶ - ۲۱۰
فریدون وهمن، یک صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی
ناصر مهاجر، کاردآجین کردن دکتر برجیس، شماره آخر فصلنامه باران – بهار و تابستان ۱۳۸۷
قتل دکتر برجیس و... (صدا)
ناهید برجیس (سبحانی)، پیام نور، شماره ۱۸، ۱۳۸۶
جریان دکتر برجیس، ربانی شیرازی آیه استقامت
س. نیکو صفت، کنکاشی در بهائی ستیزی، کتابِ یکم از سلسله نشریّاتِ خُرافات زُدائی
روحالله محرابخانی، شهادت دکتر برجیس، آهنگ بدیع، شماره ۱۷، سال چهرم، اسفند ۱۳۲۹
سیداصغر ابنالرسول، فدائیان اسلام در کاشان (ویژه نامه شهید نواب صفوی و شهدای فدائیان اسلام).»
ردهها: پزشکان اهل ایرانترور شدگان توسط جمعیت فدائیان اسلام
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.