تهافت الفلاسفه تناقض گوئی های فیلسوفان
نویسه گردانی:
THAFT ʼLFLASFH TNAQḌ GWʼY HAY FYLSWFAN
تهافتالفلاسفه یا تهافةالفلاسفه که ترجمه فارسی آن را میتوان تناقض گوییهای فیلسوفان دانست، عنوان کتابی است از ابوحامد محمد غزالی، دانشمند، فقیه، و متفکر برجسته ایرانی در قرن پنجم هجری که در رد آراء و عقاید فلاسفه یونان و همینطور در رد فلاسفه اسلام (مخصوصا فارابی و ابن سینا) و در واقع و بطور کلی در رد فلسفه، و به زبان عربی نوشته شدهاست.
مولف در این کتاب با انگیزههای اعتقادی، به شدت از فلاسفه انتقاد کرده و آنها را به طرز شدیداللحنی، مورد سرزنش قرار میدهد و در چندین مورد تناقضات اقوال فلاسفه را روشن و بعضی از این تناقضات را مستلزم کفر میشمرد.
مضامین و مسائل طرح شده در این کتاب، افزون بر ردّ فیلسوفان و فلاسفه که هدف اصلی نویسنده آن بوده است، در برخی موضوعات دیگر همچون تاریخ علوم طبیعی و بویژه در تاریخ پزشکی حائز اهمیت می باشند.
محتویات [نهفتن]
۱ انگیزه نگارش کتاب
۲ ساختار و بخشهای کتاب
۲.۱ مقدمات کتاب
۲.۲ مسائل کتاب
۳ ترجمههای کتاب
۴ جستارهای وابسته
۵ منابع
انگیزه نگارش کتاب [ویرایش]
انگیزهٔ غزالی در نوشتن کتاب تهافت الفلاسفه را میتوان در راستای اندیشهٔ فراگیر ستیزهجویانهٔ او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار آورد. این اندیشه پس از او در قالب دیگر افراد و جریانهای فلسفهستیز دنبال شد و بعد از او نویسندگان دیگری هم در شیوهٔ نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب، و هم حتی در نامگذاری آثار خود، روش غزالی را در تهافةالفلاسفه دنبال نمودند.
ساختار و بخشهای کتاب [ویرایش]
این کتاب شامل ۴ مقدمه، ۲۰ مسئله و ۱ خاتمهاست.
پس از خطبهٔ کوتاه آغازین، کتاب با تمهیدی آغاز میگردد و سپس به ۴ مقدمه میرسد
مقدمات کتاب [ویرایش]
مقدمه اول: در این باب است که رئیس فلاسفه، ارسطوست، او که آراء فلاسفه را به نیکی تلخیص کرد.
مقدمه دوم: اینکه بعضی از آراء فلاسفه با «دین» سر و کاری ندارد و مربوط به علوم طبیعی است ولی بعضی از آراء آنها، متعرض دین میشود مانند (قول به قدم عالم) و اینجاست که باید توقف کرد.
مقدمه سوم: در بیان تناقض گویی فیلسوفان است.
مقدمه چهارم: در بیان این نکته که تمسک فیلسوفان به ریاضیات و منطق، به نسبت با اصول دین ضروری نیست.
هرکدام از این مقدمات وجهی از کتاب را در نقد و رد آراء فیلسوفان، بازتاب میدهند.
مسائل کتاب [ویرایش]
قسمت بعدی کتاب، مسائل بیست گانهای را در بر میگیرد که غزالی طی آنها، به انتقاد شدید از فیلسوفان و یا حتی تکفیر آنها پرداختهاست:
از این بیست مسئله، چهار مسئله اول کتاب به مباحث مربوط به اتصال خدا با عالم اختصاص دارد؛ در مسئله پنجم به یگانگی خدا و عجز فلاسفه از اثبات آن پرداخته شده؛ از مسئله ششم تا دوازدهم کتاب صفات خدا و در مسئله سیزدهم علم خدا به جزئیات مسائل مورد بحث و فحص قرار گرفته، مسائل چهاردهم تا شانزدهم کتاب به مسائل فلکی و طبیعی اختصاص دارد و همین مباحث کتاب بدان در تاریخ پزشکی نیز اهمیت میبخشد. مسئله هفدهم به موضوع سببیت پرداخته و نفس انسانی محور مسئله ۱۸ و ۱۹ کتاب است، و سرانجام مسئله بیستم که به موضوع بعث اجساد و حشر ارواح پرداختهاست.
خود غزالی در فهرست تفصیلی ابتدای کتاب، ۲۰ مسئله را بدین شرح درج میکند:
باطل ساختن راه و روش آنان [یعنی فیلسوفان] دربارهٔ ازلی بودن جهان؛
باطل ساختن راه و روش آنان دربارهٔ ابدی بودن جهان؛
آشکار ساختن ریاکاری آنان در این سخنشان که خدا آفریدگار جهان است و جهان آفریدهٔ او ست؛
در نمایاندن ناتوانی ایشان از اثبات وجود آفریدگار؛
در نمایاندن ناتوانی ایشان از آوردن دلیل بر محال بودن هستی دو خدا؛
در باطل ساختن راه و روش آنان در نفی صفات [از ذات خداوند]؛
در باطل ساختن سخن ایشان که «ذات نخستین به واسطهٔ جنس و فصل تقسیم نمیپذیرد»؛
در باطل ساختن سخن ایشان که «نخستینْ موجود بسیط و بدون ماهیت است»؛
در نمایاندن ناتوانی ایشان در تبیین جسم نبودن نخستین؛
در بیان اینکه باور به دهر و نفی آفریدگار از لوازم عقیدهٔ ایشان است؛
در نمایاندن ناتوانی ایشان در این سخن که «نخستین به غیر خود علم دارد»؛
در نمایاندن ناتوانی ایشان در اینکه او [نخستین] به ذات خود علم دارد؛
در باطل ساختن اعتقادشان که نخستین به جزئیات علم ندارد؛
دربارهٔ عقیده به اینکه آسمان زنده و متحرک ارادی است؛
در باطل ساختن آنچه آن را غرض حرکت آسمان دانستهاند؛
در باطل ساختن سخنشان در اینکه نفسهای آسمانی بر همهٔ جزئیات علم دارند؛
در باطل ساختن اعتقادشان دربارهٔ محال بودن خرق عادت [رد اصل علیت]
دربارهٔ عقیده به اینکه نفس انسان جوهر قائم به خویش است و جسم و عرض نیست؛
دربارهٔ اعتقادشان به بقای نفس انسانی [محال بودن فنای آن]؛
باطل ساختن اینکه ایشان انگیختگی بدنها و ادراک لذت و رنج جسمانی را در بهشت و جهنم انکار میکنند.
غزالی در ضمن کتاب به تفصیل و با عنوانهای فرعی پرشمار به تمامی این بیست مسئله میپردازد.
وی پس از بحث تفصیلی مسائل کتاب به خاتمه کتاب خویش میرسد و در پایان، در یک بند کوتاه، نظر خویش را دربارۀ فیلسوفان و تکلیف ایشان از نظر دین را، بیان میکند.
ترجمههای کتاب [ویرایش]
کتاب تهافةالفلاسفه در نیمهٔ نخست سدهٔ نهم هجری قمری (قرن پانزدهم میلادی) به زبان عبری ترجمه شد و همچنین مطالب آن از طریق ترجمهٔ تهافت التهافت ابن رشد به زبان لاتین نیز راه یافت. بدین ترتیب این کتاب از قرن پانزدهم به بعد نزد اندیشمندان دینی و غیردینی اروپایی شناخته شد و تاکنون مورد توجه بودهاست.
این کتاب یا بخشهایی از آن چند نوبت به فارسی نیز ترجمه شدهاست، که یکی از شاخصترین آنها ترجمه دکتر حسن فتحی است که در سال ۱۳۸۳ خورشیدی انتشار یافتهاست.
جستارهای وابسته [ویرایش]
مقاصد الفلاسفه
منابع [ویرایش]
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «تهافت الفلاسفة»، ویکیپدیای عربی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲ مارس ۲۰۱۲).
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «The Incoherence of the Philosophers»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲ مارس ۲۰۱۲).
مقاله دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
رده: آثار ابوحامد محمد غزالی
قس عربی
تهافت الفلاسفة هو کتاب الفیلسوف الإسلامی الغزالی. اعتبر البعض هذا الکتاب ضربة لما وصفه البعض باستکبار الفلاسفة وادعائهم التوصل إلى الحقیقة فی المسائل الغیبیة بعقولهم، أعلن الغزالی فی کتابه تهافت الفلاسفة فشل الفلسفة فی إیجاد جواب لطبیعة الخالق وصرح إن الفلسفة یجب أن تبقى مواضیع اهتماماتها فی المسائل القابلة للقیاس والملاحظة مثل الطب والریاضیات وفلک واعتبر الغزالی محاولة الفلاسفة فی إدراک شیء غیر قابل للإدراک بحواس الإنسان منافیا لمفهوم الفلسفة من الأساس.
خلص الغزالی فی کتاب تهافت الفلاسفة إلى فکرة أنه من المستحیل تطبیق قوانین الجزء المرئی من الإنسان لفهم طبیعة الجزء المعنوی وعلیه فإن الوسیلة المثلى لفهم الجانب الروحی یجب أن یتم بوسائل غیر فیزیائیة
کان الغزالی أول الفلاسفة المسلمین الذین أقاموا صلحا بین المنطق والعلوم الإسلامیة حین بین أن أساسیات المنطق الیونانی یمکن أن تکون محایدة ومفصولة عن التصورات المیتافیزیقیة الیونانیة. توسع الغزالی فی شرح المنطق واستخدمه فی علم أصول الفقه، لکنه بالمقابل شن هجوما عنیفا على الرؤى الفلسفیة للفلاسفة المسلمین المشائین الذین تبنوا الفلسفة الیونانیة فی کتاب تهافت الفلاسفة، رد علیه لاحقا ابن رشد فی کتاب تهافت التهافت. اعتبر الغزالی محاولة الفلاسفة فی إدراک شیء غیر قابل للإدراک بحواس الإنسان منافیا لمفهوم الفلسفة من الأساس [1].
وبقول الغزالی فی بدایة الکتاب:
ابتدأت لتحریر هذا الکتاب، ردًا على الفلاسفة القدماء، مبینًا تهافت عقیدتهم، وتناقض کلمتهم، فیما یتعلق بالإلهیات، وکاشفًا عن غوائل مذهبهم، وعوراته التی هی على التحقیق مضاحک العقلاء، وعبرة عند الأذکیاء. أعنی: ما اختصوا به عن الجماهیر والدهماء، من فنون العقائد والآراء
یوجد فی ویکی مصدر کتب أو مستندات أصلیة تتعلق بـ: الغزالی - تهافت الفلاسفة
هذه بذرة مقالة عن کتاب تحتاج للنمو والتحسین، فساهم فی إثرائها بالمشارکة فی تحریرها.
بوابة کتب
تصنیفات: کتب أهل السنة والجماعةکتب فلسفیةکتب أبو حامد الغزالی
قس انگلیسی
The Incoherence of the Philosophers (تهافت الفلاسفة Tahāfut al-Falāsifaʰ in Arabic) is the title of a landmark 11th century work by Al-Ghazali of the Asharite school of Islamic theology criticizing the Avicennian school of early Islamic philosophy.[1] Muslim philosophers such as Ibn Sina (Avicenna) and Al-Farabi (Alpharabius) are denounced in this book. The text was dramatically successful, and marked a milestone in the ascendance of the Asharite school within Islamic philosophy and theological discourse.
Contents [hide]
1 Background
2 Contents
2.1 Beyond Heresy
3 Summary
3.1 Occasionalism
3.2 Cosmology and Astronomy
4 Critical reception
5 Legacy
6 Footnotes
7 References
[edit]Background
This book was preceded by a summary of Muslim philosophical thought titled: Aims of the philosophers Maqasid al-falasifah. This book is the summary of Avicenna's philosophical doctrine.[1] Al-Ghazali stated that one must be well versed in the ideas of the philosophers before setting out to refute their ideas.
Al-Ghazali also stated that he did not find other branches of philosophy including physics, logic, astronomy or mathematics problematic.[citation needed] His only dispute was with metaphysics, in which he claimed that the philosophers did not use the same tools, namely logic, which they used for other sciences.[citation needed]
[edit]Contents
The tahafut is organized into twenty chapters in which al-Ghazali attempts to refute Avicenna's doctrines.[1]
He states that Avicenna and his followers have erred in seventeen points (each one of which he addresses in detail in a chapter, for a total of 17 chapters) by committing heresy. But in three other chapters, he accuses them of being utterly irreligious. Among the charges that he leveled against the philosophers is their inability to prove the existence of God and inability to prove the impossibility of the existence of two gods.
The twenty points are as follows:
Refuting the doctrine of the world's pre-eternity.
Refuting the doctrine of the world's post-eternity.
Showing their equivocation of the following two statements: God is the creator of the world vs. the world is God's creation.
The inability of philosophers to prove the existence of the Creator.
The inability of philosophers to prove the impossibility of the existence of two gods.
The philosopher's doctrine of denying the existence of God's attributes.
Refutation of their statement: "the essence of the First is not divisible into genus and species".
Refutation of their statement: "the First is simple existent without quiddity".
Their inability to demonstrate that the First is not a body.
Discussing their materialist doctrine necessitates a denial of the maker.
Their inability to show that the First knows others.
Their inability to show that the First knows Himself.
Refuting that the First does not know the Particulars.
Refuting their doctrine that states: "the heavens are an animal that moves on its own volition.
Refuting what they say regarding the reason that the heavens move.
Refuting their doctrine that the heavens are souls that know the particulars.
Refuting their doctrine that disruption of causality is impossible.
Refuting their statement that the human soul is a self-sustaining substance that is neither a body nor an accident.
Refuting their assertion of the impossibility of the annihilation of the human soul.
Refuting their denial of bodily resurrection and the accompanying pleasures of Paradise or the pains of Hellfire.
[edit]Beyond Heresy
The three irreligious ideas are as follows:
The theory of a pre-eternal world. Ghazali wrote that God created the world in time and just like everything in this world time will cease to exist as well but God will continue on existing.
God only knows the universal characteristics of particulars - namely Platonic forms.
Bodily resurrection will not take place in the hereafter only human souls are resurrected.
[edit]Summary
The late 11th century book brings out contradictions in the thoughts of philosophers about God and the universe, favoring faith instead. In some ways, it can be seen as a precursor to Søren Kierkegaard's Either/Or or Immanuel Kant's Critique of Pure Reason, where some even describe it as a "more incisive and decisive critique of metaphysics than that of Kant."[2]
[edit]Occasionalism
The Incoherence of the Philosophers is famous for proposing and defending the Asharite theory of occasionalism. Al-Ghazali wrote that when fire and cotton are placed in contact, the cotton is burned directly by God rather than by the fire, a claim which he defended using logic.
He explained that because God is usually seen as rational, rather than arbitrary, his behavior in normally causing events in the same sequence (i.e., what appears to us to be efficient causation) can be understood as a natural outworking of that principle of reason, which we then describe as the laws of nature. Properly speaking, however, these are not laws of nature but laws by which God chooses to govern his own behaviour (his autonomy, in the strict sense) - in other words, his rational will.
This is not, however, an essential element of an occasionalist account, and occasionalism can include positions where God's behavior (and thus that of the world) is viewed as ultimately inscrutable, thus maintaining God's essential transcendence. On this understanding, apparent anomalies such as miracles are not really such: they are simply God behaving in a way that appears unusual to us. Given his transcendent freedom, he is not bound even by his own nature. Miracles, as breaks in the rational structure of the universe, cannot occur, since God's relationship with the world is not mediated by rational principles.
[edit]Cosmology and Astronomy
See also: Islamic cosmology and Astronomy in medieval Islam
Al-Ghazali expresses his support for a scientific methodology based on demonstration and mathematics, while discussing astronomy. After describing the scientific facts of the solar eclipse resulting from the Moon coming between the Sun and Earth and the lunar eclipse from the Earth coming between the Sun and Moon, he writes:[3]
Whosoever thinks that to engage in a disputation for refuting such a theory is a religious duty harms religion and weakens it. For these matters rest on demonstrations, geometrical and arithmetical, that leave no room for doubt.
In his defense of the Asharite doctrine of a created universe that is temporally finite, against the Aristotelian doctrine of an eternal universe, Al-Ghazali proposed the modal theory of possible worlds, arguing that their actual world is the best of all possible worlds from among all the alternate timelines and world histories that God could have possibly created. His theory parallels that of Duns Scotus in the 14th century. While it is uncertain whether Al-Ghazali had any influence on Scotus, they both may have derived their theory from their readings of Avicenna's Metaphysics.[4]
[edit]Critical reception
Main articles: The Incoherence of the Incoherence and Hayy ibn Yaqdhan
Ibn Rushd (Averroes) wrote a refutation of Al-Ghazali's work entitled The Incoherence of the Incoherence (Tahāfut al-Tahāfut) in which he defends the doctrines of the philosophers and criticizes al-Ghazali's own arguments. It is written as a sort of dialogue: Averroes quotes passages by al-Ghazali and then responds to them. This text was not as well received by the wider Islamic audience. In the 15th century, a refutation of Ibn Rushd’s arguments in Tahāfut al-Tahāfut was written by a Turkic scholar Mustafā Ibn Yūsuf al-Bursawī, also known as Khwājah Zādā (d. 1487), who defended al-Ghazali's views. This once again indicated to Islamic scholars the weakness of human understanding and the strength of faith.[5]
Another less critical response to Al-Ghazali's arguments was written by Ibn Rushd's predecessor Ibn Tufail (Abubacer) as part of his Arabic philosophical novel, Hayy ibn Yaqzan (later translated into Latin and English as Philosophus Autodidactus). Ibn Tufail cites al-Ghazali as an influence on his novel, especially his views on Sufism, but was critical of his views against Avicennism. Ibn al-Nafis later wrote another novel, Theologus Autodidactus, as a response to Ibn Tufail's Philosophus Autodidactus, defending some of al-Ghazali's views.
[edit]Legacy
Al-Ghazali's insistence on a radical divine immanence in the natural world has been posited [6] as one of the reasons that the spirit of scientific inquiry later withered in Islamic lands. If "Allah's hand is not chained", then there was no point in discovering the alleged laws of nature. For example:
...our opponent claims that the agent of the burning is the fire exclusively;’ this is a natural, not a voluntary agent, and cannot abstain from what is in its nature when it is brought into contact with a receptive substratum. This we deny, saying: The agent of the burning is God, through His creating the black in the cotton and the disconnexion of its parts, and it is God who made the cotton burn and made it ashes either through the intermediation of angels or without intermediation. For fire is a dead body which has no action, and what is the proof that it is the agent? Indeed, the philosophers have no other proof than the observation of the occurrence of the burning, when there is contact with fire, but observation proves only a simultaneity, not a causation, and, in reality, there is no other cause but God.
The Ottoman sultan Mehmed II (a.k.a. el-Fatih) once commissioned two of the realm's scholars to write a book summarizing the ideas of the two great philosophers as to who won the debate across time.[7]
[edit]Footnotes
^ a b c Avicenna, retrieved 2007-12-30
^ Paul Edwards (1973), The Encyclopedia of Philosophy, MacMillan Publishing Company, Volume 3-4, p. 327
^ Anwar, Sabieh (October 2008), "Is Ghazālī really the Halagu of Science in Islam?", Monthly Renaissance 18 (10), retrieved 2008-10-14
^ Taneli Kukkonen (2000), "Possible Worlds in the Tahâfut al-Falâsifa: Al-Ghazâlî on Creation and Contingency", Journal of the History of Philosophy 38 (4): 479–502, doi:10.1353/hph.2005.0033
^ Ahmad, Jamil (September 1994), "Ibn Rushd", Monthly Renaissance 4 (9), retrieved 2008-10-14
^ "Myth 4. That Medieval Islamic Culture was Inhospitable to Science" in Ronald L. Numbers (ed.): Galileo Goes to Jail and Other Myths About Science and Religion, Harvard University Press, 2009, esp. pp. 39-40
^ Sakir Kocabas (2006). "Islam And Scientific Debate: Searching For Legitimacy" (in English). India: Global Vision Publicing House. p. 29.
[edit]References
Aristotelianism in Islamic philosophy
The Incoherence of the Philosophers Lahore, 1958, 1963 English translation by Sahib Ahmad Kamali. [large pdf file]
Marmura: Al-Ghazali's The Incoherence of the Philosophers, (2nd ed.). Brigham Young University Press, 2002. A new English translation of tahfut al-falasifa includes the Arabic text. ISBN 0-8425-2466-5.
The Incoherence of the Incoherence translation by Simon van den Bergh. [N.B.: This also contains a translation of most of the tahafut as the refutations are mostly commentary of al-Ghazali statements that were quoted verbatim.]
Review of Tahafat al-Falasifa
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)
Submit ratings
Categories: Islamic philosophical textsSunni literature11th-century Arabic books
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.