اجازه ویرایش برای همه اعضا

صدف

نویسه گردانی: ṢDF
پوسته سخت نوعی حلزون دریایی
در زبان رومی باستان صدافیوس هم گفته میشده.
نوعی ضماد که بر روی بواسیر می گذارند برای بهبود.
الت تناسلی شیطان تاسمانی را صدف(sadafes) نام نهند
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
صدف آتشین . [ ص َ دَ ف ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب . (برهان ). || کنایه از روز. (انجمن آرای ناصری ).
صدف مشکین . [ ص َ دَ ف ِ م ُ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از آسمان است به اعتبار کبودی . (برهان ).
صَدَف خوراکی نامی است که برای گروهی از جانوران نرم‌تن دوکفه‌ای استفاده می‌شود. بیشتر صدف‌های خوراکی در دریاها و آب‌های شور زندگی می‌کنند. این جانوران...
صدف الفرفیر. [ ص َ دَ فُل ْ ف ِ ] (ع اِ مرکب )و فرفور نیز گویند. نوعی از صدف مایل بسیاهی و در غایت صلابت و بخورش مخرج مشیمه و رافع اختناق ر...
صدف مروارید. [ ص َ دَف ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صدف شود.
صدف البواسیر. [ ص َ دَ فُل ْ ب َوا ] (ع اِ مرکب ) معروف به خف الغراب است . بخور و ضماد محرق او با عسل جهت بواسیر و ثآلیل و زحیر نافع است . (تح...
صدف گون ساغر. [ ص َ دَ غ َ ] (اِمرکب ) پیاله را گویند که از بلور ساخته شده باشد. (برهان ). ساغری که در سفیدی چون صدف است : بس زر رخسارگان ...
صدف هزاربیدق . [ ص َ دَ ف ِ هَِ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از ستاره های آسمان است . (برهان ) (انجمن آرا).
صدف صد و چهارده عقد. [ ص َ دَ ف ِ ص َ دُ چ َ دَ ه ْ ع ِ ] (اِخ ) اشاره به قرآن مجید است ، چه قرآن یکصدو چهارده سوره دارد. (برهان ) (انجمن آر...
سدف . [ س َدَ ] (ع اِ) تاریکی . || روشنایی (از اضداد است ). || صبح و برآمدن صبح . || شب و سیاهی شب . || میش . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.