کم کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت سراست که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
کم زنی . [ ک َ زَ ] (حامص مرکب ) تواضع. خضوع .(فرهنگ فارسی معین ). فروتنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترک علائق کردن و گسستن از دنیا : ای...
کم بور. [ ک ُ ] (اِ) زالزالک وحشی سرخ میوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مرکب است از :کم و عرض . یعنی کم بر ( بر و درازی)
هر کسی دوست دارد دیگران در باره ی او بینش خوبی داشته باشند و او را ارجمند و با ارزش بدانند؛ ولی اگر بترسد که دیگران او را دست کم خواهند گرفت، یعنی او ...
...صفت بیانی می باشد که در تعریفی از کم کار کردن بکار می رود که در حد بی کار بودن هم استفاده می شود ... بی کاره ، بی راهه ، بی نشانه ، بی کرانه، بی لف...