اجازه ویرایش برای همه اعضا

لؤلؤ

نویسه گردانی: LL
مروارید
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
لیلی داغی . [ ل َ لی ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 8500گزی خاور شوسه ٔ مراغ...
حره ٔ لیلی . [ ح َرْ رَ ی ِ ل َ لا ] (اِخ ) جایی است بنی مرةبن عوف بن سعدبن ذُبْیان بن بغیض ... را در راه مدینة. و بعضی گویند بدان سوی وادی ...
ابن لؤلؤ. [ اِ ن ُ ل ُءْ ل ُءْ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن علی . از ادبا و شعرای اندلس ، خطیب حصن قمارش . وفات او در سال 750 هَ .ق . به بیماری...
حبل لؤلؤ. [ ح َ ل ُ ل ُء ل ُء ] (ع اِ مرکب ) گردن بند مروارید ۞ . (دزی ج 1 ص 246).
لؤلؤ شدن . [ ل ُءْ ل ُءْ ش ُدَ ] (مص مرکب ) به صورت لؤلؤ درآمدن : چون صدف امید میدارم که لؤلوئی شودقطره ای کز ابر لطفم در دهان افکنده...
کانی لیلی . [ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 16هزارگزی شمال کامیاران و 15 هزارگزی باختر شوسه ٔ ک...
لی لی زدن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) درخشیدن چنانکه ستاره در هوای صافی . مشعشع بودن . درخشان بودن چنانکه ستاره به شب : ستاره ...
آلبوم قبیلهٔ لیلی با صدا و آهنگسازی مهرپویا در سال ۱۳۵۵ توسط شرکت کاسپین منتشر شد، دارای ۱۰ ترانه است. مهرپویا با ساخت و اجرای ترانهٔ قبیلهٔ لیلی در ا...
لی لی بازی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) ۞ نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی ک...
لیل و نهار. [ ل َ / ل ِ ل ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شب و روز : پیش از من و تو لیل و نهاری بوده ست گردنده فلک نیز به کا...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۳ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.