پرده
نویسه گردانی:
PRDH
پرده. (به انگلیسی fret) در سازهای زهی، پرده قسمتهای برجستهای روی دستهٔ ساز است که به کمک آن نوازنده محل انگشت خود را روی دستهٔ ساز تنظیم میکند تا نتها را به درستی بنوازد. معمولاً پردهها در تمام طول دستهٔ ساز قرار داده میشوند.
پرده نواری فلزی یا چوبی یا استخوانی است که بر روی رودسته تعبیه میشود یا رشتههایی از جنس روده یا ابریشم که دور دستهٔ ساز در فواصل معین بسته میشوند تا بتوان بهکمک آنها سیمها را برای تولید نغمههای مشخصشده در جای مناسب گرفت. به پرده، دَستان و در برخی سازها نظیر گیتار به آن فرت (به انگلیسی: fret) هم گفته میشود.
تمام سازهای زهی دارای پرده نیستند. بعضی انواع گیتار — معروف به گیتار بیپرده و تمام انواع ویولون، جزو سازهای بدون پرده به شمار میآیند. همچنین برخی از انواع رباب تنها در قسمتی از دستهٔ خود دارای پرده هستند.
پرده در سازهای شرقی مثل سه تار یا باغلاما معمولاً از جنس رشتههای تابیده روده گوسفند، نخ یا پلاستیک است که چند بار به دور دستهٔ ساز پیچیده شده و سپس در پشت دستهٔ ساز گره زده میشود. این نوع پردهها قابل جا به جا کردن هستند و به ساز قابلیت اجرا در دستگاههای مختلف را میدهند.
در سازهای جدیدتر نظیر انواع گیتار، پردهها از جنس فلز هستند و در خود دستهٔ ساز جاسازی شدهاند.
نماد خرد این یک نوشتار خُرد پیرامون موسیقی است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
میان پرده . [ یام ْ پ َ دَ / دِ ] (اِمرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نقطه هایی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. نیم پرده . || (در ...
سرای پرده .[ س َ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) سراپرده : سرای ملکت و در وی سرای پرده ٔ توچو باغ پرسرو از لعبتان چین و ختای . فرخی .تا ما بهفت ماه ...
پنجه پرده . [ پ َ ج َ / ج ِ پ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ۞ که انگشتان پنجه با یکدیگر بوسیله ٔ غشائی پیوند دارد چنانکه در مرغابی و وزغ . || حیوان...
پرده نشین . [ پ َ دَ / دِ ن ِ ] (نف مرکب ) مستوره . مخدره . (منتهی الارب ) : پرده شناسان بنوا در شگرف پرده نشینان بوفا در شگرف . نظامی .ای مدنی ...
پرده دوزی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پیشه ٔ آنکس که پرده دوز است . دکّان پرده دوز.
پرده داری . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) سمت حاجب . سمت پرده دار. سدانت . حِجبه . حِجابت . حاجبی . || سِرنگاهداری . پرده پوشی . سِرپوشی . رازداری...
پرده پوشی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) ستاری : ز آنجا که پرده پوشی عفو کریم تست بر قلب ما ببخش که نقديست کم عیار.حافظ.
پرده بازی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مرادف شب بازی است . (غیاث اللغات ).
پرده بندی . [ پ َ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) دستان نشانی (موسیقی ).