اجازه ویرایش برای همه اعضا

بانو

نویسه گردانی: BANW
از واژگان پارسی باستان و برگرفته از عنوان "رایت آ با آنو" به معنی " پرتو ایزدی... یا برکت پروردگار" بوده است. بتدریج

"آبا آنو" به "بانو" تبدیل شد که همچون عنوان دیگری همراه با احترام برای "زن" در جامعه ی پارس بکار رفت. واژگان "خان و خانم ... بیگ و بیگم" از زبان مغولی وارد پارسی شد که برای مرد و زن بکار می بردند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
هفت بانو. [ هََ ] (اِ مرکب ) به معنی هفت آینه است که هفت کوکب باشد. (برهان ).
شاه بانو. (اِ مرکب ) زن شاه . (فرهنگ نظام ). ملکه . شهبانو. || یکی از نامهای زنان است . (فرهنگ نظام ).
شاه بانو. (اِخ ) دخت شهنشاه فخرالدوله دیلمی بود که وی را جهت نوح بن منصورخواستگاری کردند. (مجمل التواریخ و القصص ص 387).
ملک بانو. [م َ ل ِ ] (اِ مرکب ) بانوی ملک . شاه بانو : چو گل بودم ملک بانوی سقلاب کنون دژبانوی شیشه ام چو گلاب .نظامی .
گشسب بانو. [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام دختر رستم ،زن گیو : و سیستان و خانه ٔ دستان و رستم همچنانکه اول بود باز فرمود کردن وزال را به خانه بازفر...
گنجه بانو. [ گ َ ج ِ ] (اِ مرکب ) در لاهیجان حیوانی است شبیه به موش خرما که فندق و گردو غذای آن است و مشهور است که سکه را زیاد دوست دارد...
بانو گشسب . [ گ ُش َ ] (اِخ ) ۞ نام دختر رستم زال باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ لغات شاهنامه ) (هفت قلزم ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا...
بانو هذری . [ ] (اِخ ) نام ناحیتی است در کردستان . به روایت فتوح البلدان ، عمربن خطاب ، عتبةبن فرقد را حاکم موصل ساخت (در سال 20 هَ . ق ...
خلف بانو. [ خ َ ل َ ] (اِخ ) خلف بن احمد محمدبن خلف بن لیث صفاری . رجوع به چهارمقاله ٔ نظامی عروضی و ذیل خلف بن احمد آخرین پادشاه صفاری ...
سیدة بانو. [ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) نام مادر احمدبن محمدبن خلف اللیث ، دختر محمدبن عمرولیث است . و خلف بن احمد را که خلف بانو گویند نسبت به ج...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.