اجازه ویرایش برای همه اعضا

هو

نویسه گردانی: HW
هو. (ا. فا). از ریشه اوستایی و صورت باستانی «هائو» به معنای خالق و آفریننده.، همان که در ندای «یا هو» می آید. هو در نام های ایرانی از جمله «هوشنگ = هائوشیانگها» آمده.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
هو الغنی. (در وصف خداوند) اوست غنی، اوست توانگر، اوست بی نیاز. در اینجا «هُوَ» (او) اشاره ای است به خداوند. قابل توجه است که «غنی» در اینجا متفاوت ...
قل هو ا. [ ق ُ هَُ وَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) مطلع سوره ٔ یکصد و دوازدهم از قرآن که آن را سوره ٔ اخلاص خوانند : بفلک میرسد از روی چ...
های وهو. [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب ) شور و غوغای اهل طرب . هایاهوی . های هوی . هیاهو : های و هویی میرسد امشب به گوش هوش بازهمنشین ...
من حیث هو {م ِ ح َ ث ُ ه ُ و َ } (ع ق مرکب ) او به تنهائى؛// حَیْثُ : [ حیث ]: ظرف مکان و مبنى بر ضم است ؛ « حَیْثُ انَّ »: براى اینکه « مِنْ حَیْثُ...
پکیانگ هو. [ پ ِ ] (اِخ ) رودی است در مملکت چین در 26 هزارگزی شمال غربی نان یونگ فو، و آن بطرف جنوب جریان دارد و از شهر کانتن گذرد و از فر...
هو و جنجال . [ هََ / هُو وُ ج َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هیاهو. سر و صدا. جار و جنجال .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قید بما هو موجود به این اشاره دارد که علت بحث در خصوص موجود به جهت موجود بودنش است
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
های و هو کردن . [ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آه وناله و افغان کردن . غوغای ماتم زدگان و مصیبت دیدگان سر دادن . گریه و زاری و نوحه سرایی کردن ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.