وش
نویسه گردانی:
WŠ
[ وَ ] (پسوند) این پسوند بر چگونگی و مانندگی دلالت دارد. مانند: مهوش، پری وش، فرشته وش.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نیست وش . [ وَ ] (ص مرکب ) معدوم مانند. نابودنما. (فرهنگ فارسی معین ). نیست شکل . که به ظاهر معدوم و ناپدید است : نیست وش باشد خیال اندر جهان ...
مردم وش . [ م َ دُ وَ ] (ص مرکب ) شبیه به مردم . مردم وار : به صورت کسانی که مردم وشندچو صورت همان به که دم در کشند.سعدی .
دوزخ وش . [ زَ وَ ] (ص مرکب ) دوزخ وار. دوزخ سان . دوزخ سرشت . که همچون دوزخ شکنجه گاه است . (از یادداشت مؤلف ). همانند دوزخ در سوزندگی و تیر...
لاله وش . [ ل َ / ل ِ وَ ] (ص مرکب ) لاله سان . لاله مانند. شبه لاله . لاله گون . چون لاله .
لولی وش . [ وَ ] (ص مرکب ) چون لولی . لولی سان . که چون لولی بود : دلم ربوده ٔ لولی وشی است شورانگیزدروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.حافظ.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وش کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سره کردن . بی غش ساختن . (فرهنگ فارسی معین ) : عشق بود ار گنج پنهان فی المثل نقد خود را کرده است وش از ا...
یاقوت وش . [ وَ ] (ص مرکب ) یاقوت مانند و شبیه به یاقوت .
بهشتی وش . [ ب ِ هَِ وَ ] (ص مرکب ) بهشتی وار. بهشتی گونه . مانند بهشتیان : دیده فرودوختم تا نه بدوزخ بردباز نظر میکنم سخت بهشتی وشی .سعدی .