اجازه ویرایش برای همه اعضا

وش

نویسه گردانی:
[ وَ ] (پسوند) این پسوند بر چگونگی و مانندگی دلالت دارد. مانند: مهوش، پری وش، فرشته وش.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
وش . [ وَ ] (ص ) وشت . (فرهنگ فارسی معین ). خوب و خوش ، چنانکه گویند: وش آمدی ، یعنی خوش آمدی . (برهان ). خوب و خوش و زیبا. (ناظم الاطباء).- ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
درم وش . [ دِ رَ وَ ] (ص مرکب ) مانند درم . درم مانند. درم گونه . درم وار : تا خال درم وش تو دیدم خلخال ترا درم خریدم .نظامی .
ماه وش . [ ه ْ وَ ] (ص مرکب ) ماه مانند. (ناظم الاطباء). مانند ماه : انجم ماه وش آماده ٔ حج آمده اندتا خواص از همه لبیک مثنا شنوند. خاقانی . ||...
مرغ وش . [ م ُ وَ] (ص مرکب ، ق مرکب ) چون مرغ . بسان مرغ : مرغ بر بالاپران و سایه اش میدود بر خاک و پران مرغ وش .مولوی .
تلخ وش . [ ت َ وَ ] (ص مرکب ) تلخ گونه . تلخ مانند. و کنایه از شراب از جهت تلخیی که در آن است : آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خوانداشهی ...
چرخ وش . [ چ َ وَ ] (ص مرکب ) چرخ مانند. چرخ وار : تیر چون در زه نشاندی بر کمان چرخ وش گفتی او محور همی راند ز خط استوا. خاقانی .رجوع به چرخ ...
شاه وش . [ هَْ وَ ] (ص مرکب ) (مرکب از: شاه + وش پسوند اتصاف ) چون شاه . همانند شاه در بزرگی و ممتازی : هر آن کس که شد در جهان شاه وش سرش ...
صبح وش . [ ص ُ وَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) صبح رنگ . سپید. نورانی : دوش که صبح چاک زد صدره ٔ چرخ چنبری خضر درآمد از درم صبح وش از منوری .خاقانی .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.