۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
لوه . [ ل َ ] (ع اِ) سراب . || (مص ) درخشیدن سراب . || مضطرب گردیدن . || آفریدن . لاه اﷲ الخلق ؛ آفرید خدای خلق را. (منتهی الارب ).
لوة. [ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوبی است که بدان بخور کنند. (منتهی الارب ).
لوة. [ ل َوْ وَ ] (ع اِمص ) زشتروئی . (منتهی الارب ).
لوه با فتحه «ل» و کسره «و»؛ در زبان مازنی (تاپوری) به معنای قابلمه می باشد.
لوءة. [ ل َ ءَ ] (ع اِ) عورت . || رسوائی . || سخت بدی . (منتهی الارب ).
پل لوه . [ پ ِ ل ْ، ل ُ وِ ] (اِخ ) ۞ پل وه (نیکلادو). کاردینال فرانسه . یکی از رؤساء «لیگ ». (1518 - 1594م .).
پن لوه . [ پ َ ل ُ وِ ] (اِخ ) ۞ پل . ریاضی دان و سیاستمدار فرانسوی ، عضو آکادمی علوم . متولد در پاریس . تألیفات او در مباحث آنالیز و مکانیک ا...