تقدیر
نویسه گردانی:
TQDYR
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: بخشانش Baxshanesh (پهلوى: بخشِنیشْنْ:تقدیر، سرنوشت، قسمت) ، سرنوشت Sarnevesht ، بْرِه Breh (پهلوى: سرنوشت ، تقدیر ، قسمت) در پهلوى بْرِهِنیدن Brehenidan : مقدر-مقرر-تقدیر-حکم کردن ، بْرِهِنِش Brehenesh
(پهلوى: بْرِهِنیشْنْ: تقدیر ، سرنوشت، قضا) ، بَگوبخت Bagobaxt (تقدیر الهى ، مشیت خداوندى، سرنوشت) ، پَداَپایِستى Padapayesti (پهلوى: پَتْ اَپایِستیهْ: سرنوشت ، تقدیر ، قسمت ، قضا) ، جاییشْنْ Jayishn (پهلوى: تقدیر ، سرنوشت ، اقبال، شانس) ، جِدْمان Jedman (پهلوى:
تقدیر ، سرنوشت ، قضا و قدر ) ، جَسْتِش Jastesh (پهلوى: جَستیشْنْ : سرنوشت ، تقدیر، شانس، اقبال) ، جهیشْنْ (پهلوى: سرنوشت ، تقدیر ، اقبال) ، رُچْکار Rochkar (پهلوى: سرنوشت ، تقدیر)
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تقدیر. [ ت َ ] (ع مص ) اندازه کردن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ): قدره ُ علیه و له تقدیراً؛ اندازه نمود آن ...
تقدیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مقدر شدن . نافذ شدن فرمان خدا. جاری شدن قضاء الهی . فرمان و مشیت خدا بر چیزی : شتربه گفت موجب نومید...
تقدیر کردن . [ ت َک َ دَ ] (مص مرکب ) مقدر گردانیدن : ایزد عز ذکره ... تقدیر کرده است که ملک را انتقال می افتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91)....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
تقدیر یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تقدیر شدن . مقدر نیک از خدای تعالی یافتن . به قدرت و فرمانروایی رسیدن .رجوع به تقدیرگر و تقدیر و دیگر ترک...
علی ای تقدیر. [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ت َ رِن ْ] (ع ق مرکب ) در هر حال . به هر تقدیر. به هر حال .