اجازه ویرایش برای همه اعضا

نور

نویسه گردانی: NWR
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) از واژه پهلوىِ نیرا Nira به معناى فروغ ، روشنایى و آتش برداشته معرب نموده و دو واژه ى نور و نار (النور ، النار) را از آن اقتباس کرده و ساخته اند: النور ، أنوار ، نوریّ ، نور ینور ، نَوَّرَ یُنَوِّرُ تنویر
، منوَّر مُنِّور ، مُنیر ، نَیِّر - نَیِّرة ، نورة ، النار (آتش) ، نوار ، نورانىّ ، نورانیّة و ... !!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى: فروغ Foruq (پهلوى: فْرُک) ، پرتو Partow ، روشنایى Roshanai ، روشنى Roshani ، فَرْنَهْ Farnah (پهلوى: نور ، روشنایى ، پرتو)
، بام Bam (پهلوى: صبح ، پگاه ، بامداد ، درخشندگى ، نورانیت) ، بانوى Banuy (پهلوى: روشنى ، پرتو ، نور ، حرارت) برازِش Barazesh ( پهلوى: بْرازیشْنْ : نور ، درخشندگى ، پرتو ، تابش) ، تاپِش Tapesh (پهلوى: نور ، پرتو ، تشعشع ، درخشش) ، درخشش-درفشش Deraxshesh-Derafshesh
(پهلوى: نور ، درخشیدن ، تابیدن) ، سِپیز Sepiz (پهلوى: نور ، درخشش ، تلألو) ، بَراز Baraz (پهلوى: نور ، تابش ، درخشش) ، پاتْروچ/پَتروگ Patroch -Patrog (پهلوى: روشنایى ، نور ، جلوه) ، پیروک Peyruk (پهلوى: نور ، روشنایى ، جلوه) ، رُچ Roch (پهلوى: روشنایى ، نور
، روشنى) ، راى/رایىRay-Rai (پهلوى: نور ، شکوه ، جلال ، برق) ، گِدیمان Gediman (پهلوى: نور ، روشنایى ، نورانیت)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نور گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) نور گسترانیدن . رجوع به نور گسترانیدن شود.
سایه و نور. [ ی َ / ی ِ وُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سایه ٔ درخت است چه سایه و آفتاب هر دو دارد. || کنایه از شب و روز هم هست . (...
الف بن نور. [ اَ ف ِ ن ِ] (اِخ ) کاشانی . او راست : کتاب مطلعالانوار در سیر رسول خدا و تاریخ خلفا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
نور گستراندن . [گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به نور گسترانیدن شود.
نور گسترانیدن . [ گ ُت َ دَ ] (مص مرکب ) نور افشاندن . (فرهنگ فارسی معین ). نور گستردن . نور گستراندن . || کنایه از آشکار کردن و دیدن و ظاهر ن...
حاج دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه ،‌ قطب سلسله جلیله نعمت الهی گنابادی، فرزند آقای صالحعلیشاه و برادر آقای سلطانحسین تابنده (رضاعلیشاه) و عموی آقای ...
حاج دکتر نورعلی تابنده، با لقب " مجذوب علیشاه" ، قطب سلسله نعمت الهی سلطانعلیشاهی گنابادی می باشد . وی علوم اسلامی، هیات قدیم و نجوم را در زادگاه خو...
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.