اجازه ویرایش برای همه اعضا

نور

نویسه گردانی: NWR
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) از واژه پهلوىِ نیرا Nira به معناى فروغ ، روشنایى و آتش برداشته معرب نموده و دو واژه ى نور و نار (النور ، النار) را از آن اقتباس کرده و ساخته اند: النور ، أنوار ، نوریّ ، نور ینور ، نَوَّرَ یُنَوِّرُ تنویر
، منوَّر مُنِّور ، مُنیر ، نَیِّر - نَیِّرة ، نورة ، النار (آتش) ، نوار ، نورانىّ ، نورانیّة و ... !!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى: فروغ Foruq (پهلوى: فْرُک) ، پرتو Partow ، روشنایى Roshanai ، روشنى Roshani ، فَرْنَهْ Farnah (پهلوى: نور ، روشنایى ، پرتو)
، بام Bam (پهلوى: صبح ، پگاه ، بامداد ، درخشندگى ، نورانیت) ، بانوى Banuy (پهلوى: روشنى ، پرتو ، نور ، حرارت) برازِش Barazesh ( پهلوى: بْرازیشْنْ : نور ، درخشندگى ، پرتو ، تابش) ، تاپِش Tapesh (پهلوى: نور ، پرتو ، تشعشع ، درخشش) ، درخشش-درفشش Deraxshesh-Derafshesh
(پهلوى: نور ، درخشیدن ، تابیدن) ، سِپیز Sepiz (پهلوى: نور ، درخشش ، تلألو) ، بَراز Baraz (پهلوى: نور ، تابش ، درخشش) ، پاتْروچ/پَتروگ Patroch -Patrog (پهلوى: روشنایى ، نور ، جلوه) ، پیروک Peyruk (پهلوى: نور ، روشنایى ، جلوه) ، رُچ Roch (پهلوى: روشنایى ، نور
، روشنى) ، راى/رایىRay-Rai (پهلوى: نور ، شکوه ، جلال ، برق) ، گِدیمان Gediman (پهلوى: نور ، روشنایى ، نورانیت)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نور. (ع اِ) ۞ روشنائی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). روشنی هرچه باشد، یا شعاع روشنی . (منتهی الارب ) (از اقرب ...
نور. [ ن َ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب الموارد). غنچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی...
نور. [ ن َ وَ ] (ع اِ) نام گروهی مردمان که به خانه به دوشی و دوره گردی عادت دارند و در آسیا و اروپا و افریقا و امریکا به سر می برند و از راه...
نور. (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). از نامهای خدای تعالی است ،به حکم آیت : اﷲ نور السموات و الارض ۞ . (از فرهنگ مصطلحات ...
نور. (اِخ ) یکی از بخش های شهرستان آمل است و در قسمت غربی شهرستان آمل واقع و محدود است از طرف شمال به دریای مازندران ، از جنوب به خطالر...
نور. (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، در 35 هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاهان بر کنار رودخانه ٔ مرک ، در ...
نور. (اِخ ) از شاعران قرن نهم هجری و از معاصران امیر علیشیر نوائی است . او راست :تو را نیلوفری پیراهن و من مانده حیرانش که سر برمی زند خورش...
نور. (اِخ ) بدرالدین یزدی ، متخلص به نور.این ابیات را مؤلف روز روشن از او نقل کرده است :گه تاب کمند مشکبار تو کشم گه غصه ٔ چشم پرخمار تو...
نور. (اِخ ) قطب عالم ، فرزند شیخ ملاء الحق بنگاله ای ، متخلص به نور. از پارسی گویان و عارفان قرن نهم هجری هندوستان است . به سال 848 هَ . ق...
نور. (اِخ ) محمدنورالدین گیلانی ، متخلص به نور. ازشاعران ایرانی مقیم هند است . وی به عهد اکبرشاه به سال 983 هَ . ق . با برادرش حکیم ابوال...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.