مجلس . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) محل نشستن . مجلسة مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محل نشستن مردمان . ج ، مجالس . (ناظم الاطبا...
مجلس . [ م َ ل َ ] (ع مص ) نشستن . (المصادر زوزنی ). نشستن . جلوس . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ).
مجلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) کسی که سبب می گردد نشستن را. (ناظم الاطباء).
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آرسن ãrsan (پهلوی: ãrasan)***علی محمد عالیقدر 09163657861
کاری که کریم شیره ای برای ناصرالدینشاه انجام می داد و آن گفتن جوکهای رکیک است.
مجلس گاه . [ م َ ل ِ ] (اِ مرکب ) ۞ محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء). || بزمگاه . جای ضیافت و مهمانی : می دینارگون چون آب حیوان ...
مجلس آرا. [ م َ ل ِ ] (نف مرکب ) مجلس آرای . مجلس آراینده . آن که با سخنان مطبوع حضار را خوش و سرگرم کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن ک...
خوش مجلس . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ل ِ ](ص مرکب ) خوش محضر. خوش معاشرت . خوش نشست و برخاست .