به دل آمدن کسی را
نویسه گردانی:
BH DL ʼAMDN KSY Rʼ
به دل کسی آمدن. تصور کردن. گمان کردن. ناراحت و دلآزرده شدن: «من درایستادم، و رفتن به حج تا آنگاه که از مدینه به وادیالقریٰ بازگشت بر راه شام و خلعت مصری بگرفت، و ضرورت ستدن و از موصل راه گردانیدن و به بغداد بازنشدن و خلیفه را به دل آمدن که مگر امیر
محمود فرموده است، همه به تمامی شرح کردم (تاریخ بیهقی)».
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.